چه زمانی آماده شروع رابطه جدید هستید؟

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]پایان یک نامزدی تلخ

[/h]

آیا شما رابطه عاطفى داشته اید كه به دلایلى خاتمه یافته و قصد ارتباطى جدید دارید؟ در این صورت فکر می کنید که چه زمانى مى توانید وارد رابطه عاطفى جدید شوید؟ چه خطرهایى در پیش راه تان قرار دارد؟ و چطور می توانید خاطرات نامزدی قبلی تان را از ذهن پاک کنید؟


اولین توصیه ما این است که مراقب باشید به دام نیفتید! فرض كنید در یك مسابقه كشتى، یك بار از نقطه ضعف حریف استفاده كردید و با زیرگیرى از سمت چپ او، وى را خاك كردید و امتیاز گرفتید. حریفتان احتمالاً بسیار مراقب پاى چپش مى شود كه دوباره به شما امتیاز ندهد؛ همین توجه بیش از حد به پاى چپ باعث غفلت او از سایر نقاط (مثلاً زیرگیرى پاى راستش) مى شود و شما به راحتى مى توانید امتیازى از او بگیرید!
حكایت ارتباط هاى جدید پس از جدایى شبیه همین است. افراد دنبال ویژگى برعكس ارتباط قبلیشان مى گردند و چنان جلب آن مى شوند و از فرد جدید تصویرى رؤیایى مى سازند كه اصلاً از بسیارى از نكات مهم قابل بررسى غافل مى شوند. بنابراین بعد از بهم خوردن نامزدی تان به دو نكته توجه كنید:

- كدام ویژگى درونى من باعث جدایى و شكست عاطفیم شد؟سهم من در این اتفاق چه بوده است؟ جواب به این سؤال مستلزم صداقتى بی رحمانه با خود است.هر كسى جرأت مواجهه با این موضوع را ندارد. راحت تر اینست كه همه تقصیرات را گردن بقیه (خدا و نامزد یا خواستگار سابق و جامعه و خانواده ها بیندازیم !)

- كدام ویژگى طرف مقابلم باعث شكست ارتباط ما شد؟ وقتى كه متوجه موارد خطای فرد مقابل شدیم، دیگر در تله آنها نخواهیم افتاد و مراقب خواهیم بود كه اگر كسى را یافتیم كه این ویژگیهاى همسرمان را نداشت، ذوق زده نشویم و به بررسى مسائل دیگر نیز بپردازیم.

سوال بعدی این است که چه زمانى وارد ارتباط عاطفى جدید شویم؟ پاسخ این است که زمانی كه دو سؤال بالا را جواب دادید و به موارد زیر پرداختید:

شكست عاطفى شما، پایان زندگى نیست. بخش مقدس درونمان مى تواند بهترین پرستار ما باشد. این بخش است كه برایمان هدف پاك خلقتمان را یاد آورى مى كند و كمكمان مى كند كه خرد نهفته تجربه هایمان را در بیابیم​


ترك اعتیاد عاطفى كنید. اگر فكر كردن به ارتباط قبلیتان، شما را آزار مى دهد (دلتنگى، خشم، نیاز و...) هنوز در فاز احساسى قوى به سر مى برید و وارد هر ارتباطى شوید، شریكتان را به شدت آزار خواهید داد و با مقایسه هایتان، ارتباط عاطفی را به نابودى خواهید كشاند.


براى ترك اعتیاد عاطفى هرگز جایگزینى نكنید. با فرار به ارتباط هاى جدید و آزمودن آدم هاى جدید، مواجهه با تنهایى خود را به تعویق نیندازید. انسان هاى جدید درد شما را مثل شما نمى فهمند و كسى بیكار نیست كه پرستارى روح لطمه خورده شما را به عهده بگیرد. نیاز شدید شما به عشقى تازه ممكن است موجب استثمار و نهایتاً سرخوردگى شما شود.

مراقب بخش معصوم درونتان باشید. تعهد درونى شما به بخش مقدس درونتان در عبور از بحران بسیار كمك کننده خواهد بود. بخش مقدسی درون هر انسان به ودیعت نهاده شده است. به تعبیر قران كریم،خدا بخشى از شرافت خودش را در انسان دمیده است: و نفخت فیه من روحى.
پس اولاً شكست عاطفى شما، پایان زندگى نیست چونكه بر خلاف جمله غلطى كه بعضیها مى گویند واقعاً عشق زن و مرد تمام زندگى نیست. عشق زمینى براى بعضى چیزها لازم است ولى ما فقط كه براى جنس مخالفمان آفریده نشدیم. دیگران هم وظیفه ندارند كه زخم هاى ما را ترمیم كنند. پس چه كسى به داد ما برسد؟
جواب این است که بخش مقدس درونمان مى تواند بهترین پرستار ما باشد. این بخش است كه برایمان هدف پاك خلقتمان را یاد آورى مى كند و كمكمان مى كند كه خرد نهفته تجربه هایمان را در بیابیم.

تمام كسانى كه براى رهایى شما از افسردگى به شما پیشنهاد شادیهاى زودگذر مى دهند یا دشمن پنهان شما هستند یا دوست نادانتان. شما باید دوباره برخیزید و به خود و خدایتان نشان دهید كه لیاقت نام شریف انسان را دارید​

افسردگى پس از شكستهاى عاطفى، مى تواند بسیار سازنده باشد و شما را به تفكر و حتى تغییر جدى در روش زندگیتان وا دارد. براى بعضی ها هم افسردگى بهانه ایست كه هر لجنى را به روح و جسم خود وارد كنند. انتخاب شما چیست؟ انسان را انتخابهایش مى سازد و هر انتخابى هزینه هاى خودش را در بر دارد.
به سیم آخر زدن و دست زدن به هر کاری که قبلا در شأن خود نمی دانستید (مثل سیگار کشیدن، رفت و آمد با برخی دوستان و...) فقط آخرین سرمایه هاى وجود شما را به باد مى دهد.
تمام كسانى كه براى رهایى شما از افسردگى به شما پیشنهاد شادیهاى زودگذر مى دهند یا دشمن پنهان شما هستند یا دوست نادانتان. شما باید دوباره برخیزید و به خود و خدایتان نشان دهید كه لیاقت نام شریف انسان را دارید. البته به بعضیها هم نشان خواهید داد كه چه گوهرى را از دست داده اند!


از لج دیگران خودسازى كنید نه ازدواج! انتقام كار ابلهان است. خودتان را رشد دهید آن وقت بقیه حساب كار خود را مى كنند. بعضیها حاضرند دوباره بدبخت شوند تا چشم شوهر یا زن سابقشان از حدقه بیرون بیاید! واقعاً این كینه چقدر انسانها را به باد مى دهد.
متأسفانه كم نیستند خانواده هایى كه به این تفكر انتقام دامن مى زنند و فرزندشان را به سمت ازدواجهایى بى ریشه سوق مى دهند. حضرت امیر جمله عجیبى دارند كه العقل حفظ التجارب .یعنى: خردمندى اینست كه انسان تجربه هاى سابق خود را به یاد داشته باشد.

تمام خاطرات خوب سابقتان را انكار نكنید، نامزد سابق شما در مجموع انسانى بوده مثل شما یعنى هم خوى فرشته داشته است هم خوى شیطان. شما هم فرشته تمام نبوده اید. نه؟!
انكار خاطرات خوب باعث مى شود كه بخش های خوبی از درون خود شما براى همیشه تعطیل شود و پرداختن به آنها به طور ناخودآگاه شما را در آینده دچار اضطراب كند. البته این به معنی آن نیست که خاطرات سابق را مرتب دوره و یادآورى و نقل قول كنید. همه چیز در حد تعادل و واقع بینی و انصاف.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]ترك اعتیاد عاطفی

[/h]
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که درست در زمانی که احساس کرده اید طرف مقابلتان برای زندگی مناسب نیست و نمی توانید روی زندگی با او فکر کنید، متوجه شده اید که در این بین علاقه یا عادتی به وجود آمده که نادیده گرفتنی نیست. طوری که انگار پیش از آنکه بخواهید منطقی فکر کنید به او علاقه مند شده اید و حالا ترک این اعتیاد عاطفی برایتان غیرممکن است.
ممکن است فکر کنید که چرا باید این اتفاق برای شما بیفتد، چطور کسی می تواند یک دفعه از راه برسد و روح و عواطف شما را نابود كند و این همه هزینه مادی و معنوی به شما تحمیل کند و برود؟ این بدبیاری عاطفی در اول راه تقصیر کیست؟ چطور باید منطقی باشید و باور کنید که این عواطف زودگذرند؟

درباب عشق شما عاشق كیفیتى در طرف مقابلتان مى شوید كه اگر خوب بنگرید، همان ویژگى را در زندگیتان مدتهاست از دست داده اید و آگاهی از این کیفیت گم شده می تواند در کنترل احساسات و عواطف تان به شما کمک کند​

[h=2]تکه گمشده
[/h]
حقیقت این است که عشق شاید ناخودآگاه در دل بیاید اما ما آگاهانه آن را مى پرورانیم. این خود ماییم كه دیگران را وارد حریم زندگى و عواطف خود مى كنیم. كم نیستند كسانى كه در طلب دوست داشتن یك نفر، هر ثانیه دست و پا مى زنند. قضیه چیست؟ ایراد كار كجاست؟خانم دبى فورد روانشناس شناخت گرایی است که تحقیقات زیادی را درباره روانشناسى معنوى و روانشناسی عشق انجام داده است. دبی فورد معتقد است که شما عاشق كیفیتى در طرف مقابلتان مى شوید كه اگر خوب نگاه کنید، همان ویژگى را در زندگیتان مدتهاست از دست داده اید و آگاهی از این کیفیت گم شده می تواند در کنترل احساسات و عواطف تان به شما کمک کند.

مثلاً آقایى به خانمى علاقمند مى شود كه به غایت آرام و متین و مهربان است. وقتى مرد دقت مى كند مى بیند كه مدتهاست كیفیت نرمى و متانت و مهربانى و لطافت را در زندگى خودش گم کرده و از آن محروم بوده است. لذا وقتى نمود بیرونى این ویژگی ها را مى بیند، ناخودآگاه جذب او مى شود. این اتفاقی است که روانشناسان از آن به فرافکنی عاطفی تعبیر می کنند. یعنى كیفیتى درون توست كه خودت بدان آگاه نیستى (مثلاً میل به رشد هنرى) وقتى كسى دیگر در بیرون آن كیفیت را دارا باشد، تو شیفته او مى شوى.

آیا از این قضیه مى شود كمك گرفت و رشد روحى كرد؟ بله! کافیست دقت كنید كه كدام ویژگى محبوبتان شما را شیفته كرده؛ احتمالاً شما آن صفت را دارید اما حواستان به آن نیست و عشق مى آید تا ما را به خودشناسى برساند. ما با هر عاشقى باید به رشد روحى بالاترى برسیم.
در قضیه نفرت نیز داستان همینطور است. وقتى ما شدیداً از یك چیزى بدمان مى آید یا شروع به تقبیح فلان كس كه فلان كار بد را كرده، مى كنیم؛ به احتمال بسیار زیاد یا خودمان كمى از آن صفت را داریم یا قبل آن كار را كرده ایم یا استعداد انجام آن كار بد را داریم!


[h=2]سایه های ما
[/h]
حتماً بعد از هر قطع ارتباط عاطفى، سهم سایه هاى خود را بررسى كنید. سایه بخشهایى از درون ماست كه دوست نداریم بقیه از وجودشان در ما مطلع شوند مثل حسادت، خیانت و... یا بخشهایى از ماست كه اصلاً حواسمان نیست داریم مثل میل به هنرمندشدن، میل به دانشمندشدن و...همه ما كسانى را در زندگى دیده ایم كه الگوى ما بوده اند.، معلمین یا مربیان یا اساتید دانشگاهى یا حوزوى یا بزرگان و پیشوایان دینى یا دانشمندان بزرگ. ما در برابر این بزرگواران به خشوع وا داشته مى شویم. در تحلیل عمقى این شیفتگى باید خبر خوبى به شما بدهم: هربزرگى كه شما را به حیرت و شیفتگى كشاند، نشانه این است كه شما زمینه هایى دست نخورده درونتان دارید كه منتظر شماست تا بدانها بپردازید و مثل آن بزرگ شوید با این فرق كه آن صفت الآن دیگر مال خود شماست و رنگ و بو و هویت شما را دارد.
هدف از این بایكوت عاطفى این نیست كه شما را شكنجه دهیم؛ شما زمانى رشد مى كنید كه هوشتان را به خودشناسى و خودسازى اختصاص دهید و یك ذره انرژى باقیمانده خود را به ترمیم زخم هاى عاطفیتان اختصاص دهید​

[h=2]7توصیه ایمنی
[/h]
1- براى حفظ عزت نفس و وقارتان از برقرارى تماس مستقیم (تلفن ‎/ پیام كوتاه SMS/ OFF PM / E-MAIL ) یا غیر مستقیم (پیغام و پسغام، احوالپرسی از طریق دیگران و...) با فردى كه ماجرای ازدواجتان با او بهم خورده، بپرهیزید.
2- از طریق دوستان مشتركتان یا همسایه هاى طرف آمار فعلى او را در نیاورید.

3-به بهانه پس دادن یا گرفتن كادو و هدیه و عكس و هر آنچه شما را به سمت ارتباط قبلى تان بكشاند، خود را سبك نكنید. هدف از این بایكوت عاطفى این نیست كه شما را شكنجه دهیم؛ شما زمانى رشد مى كنید كه هوشتان را به خودشناسى و خودسازى اختصاص دهید و یك ذره انرژى باقیمانده خود را به ترمیم زخم هاى عاطفیتان اختصاص دهید.
از سوى دیگر، ارتباطهاى به هم خورده اى كه از دوباره بعد از مدتى شروع مى شوند، معمولاً دوباره خراب مى شوند زیرا به قول كارن سالمنسون «اگر پیوسته همان كارى را بكنى كه یك عمر كرده اى، آنوقت به جاهایى مى رسى كه یك عمر رسیده اى.»

4- از شنیدن ترانه ها و اشعار و دیدن فیلمهایى كه از فراق و بى وفایى و فرو ریختن کاخ آرزوها حکایت می کنند، اكیداً بپرهیزید. مطالعه نشان داده كه این اشعار یا فیلمنامه ها فرافكنى سایه هاى شعرا و سازندگانشان است و تنها كارى كه نمى كنند رشد شماست و در روزهاى فشار روانى شما، باعث مى شود كه به نتایج ناامیدكننده و غلطى برسید.

5- به دامان عشق پدر و مادر و دوستان واقعیتان پناه ببرید و در این دوران بازیافت روحى _ عاطفى از انرژى روانى بى دریغ این عزیزان استفاده كنید.

6- آگاهانه بعد از پذیرفتن مسؤولیت تان در وقایع رخ داده، از عشق بیكران الهى استفاده كنید كه دل خستگى شما را برطرف كند. مگر نه این است كه همه شما در آغازین لحظات بهار زمزمه مى كنید: اى كسى كه دلهاى انسانها در دست توست یا مقلب القلوب و الابصار. از صاحب قلبها بخواهید كه قلب شما را در این دوران درمان، تسكین بدهد.

7- ترك اعتیاد عاطفى بسیار سخت است و اگر علائم ترك در شما شدید است، افسردگى با علائم جسمى (بى خوابى، بى اشتهایى ، تحلیل میل جنسى) روحى (ناامیدى ، احساس بى ارزشى، فكر به خودكشى) فكرى (حافظه مختل، اختلال تمركز) ظاهر مى شود. یا ممکن است دچار اضطراب شدید، نگرانى و دلهره بى دلیل، تپش قلبى كه خودتان احساس مى كنید، تهوع بى دلیل، سردردهاى جدید و بدخوابى شوید. با هر صداى تلفن از جا بپرید و حالتان دگرگون شود و احساس ناامنى درونى داشته باشید. دراین شرایط كمك تخصصى روانپزشكى (دارو، روان درمانى ) در كنار توصیه هاى بالا حتماً لازم است.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]ازدواج با تصوری از دوستان خیابانی![/h]
آیا تا کنون به دوستی های خیابانی اندیشیده اید؟! و یا بهتر بگویم به پیامدهای ناگزیر این آشنایی ها در زندگی مشترک توجه کرده اید؟!


دوستی های قبل از ازدواج به این سادگی ها دست از سر جوان بر نمی دارد.سایه اش و آثارش می ماند و او را آزار می دهد.برخی از مشکلات این دوستی ها را با هم مرور می کنیم:
1. ترس از افشای ارتباط های گذشته: جوانی كه انتظار دارد كه زندگی او سرشار ازعشق و محبت و آرامش باشد اگر در گذشته دوستی هایی داشته، همیشه نگران است كه مبادا روابط گذشته او آثار بدی در زندگی اش گذارد و هر آن احتمالافشای آن سبب بروز مشكلاتی گردد، به ویژه در بافت اجتماعی جامعه اسلامی ما.
2. بدگمانی نسبت به همدیگر : پسری كه قبل از ازدواج با افراد زیادی ارتباط داشته است به هنگام ازدواج به هر دختری نظر می كند، می پندارد او نیز با پسرهای متعددی ارتباط داشته پاك و عفیف نیست.
حال اگر جوانی با تجربه های قبل از ازدواج بخواهد كانون عشقی بر پا كند، خانواده ای تشكیل دهد، اولین مشكل او بدگمانی به همسر اوست كه نكند او هم به سان دیگر دختران از دوستان پسری برخوردار باشد. و طبعا اضطراب و ناآرامی بر زندگی او حاكم خواهد شد.
«ویل دورانت» در این زمینه می گوید: «مرد، نگران و مضطرب است كه مبادا كسی پیش از او زنش را تصرف كرده باشد، ولی این نگرانی و اضطراب در زن كمتر است».
3. تنوع طلبی: استاد مطهری می گوید: «در مورد غریزه جنسی و برخی غرایز دیگر، برداشتن قیود در عشق به مفهوم واقعی را می میراند و طبیعت را هرزه و بی بند و بار می کند، در این مورد هر چه عرضه بیش تر گردد هوس و میل به تنوع افزایش می یابد».
مرد یا زنی كه قبل از ازدواج با افراد متعددی ارتباط دوستی داشته خواه ناخواه تنوع طلب می شود و این امر بعد از تشكیل خانواده و زندگی مشترك همچنان ادامه می یابد، و این امر عامل كم شدن محبت به كانون گرم خانواده می شود.
«ویل دورانت» می نویسد: «فساد پس از ازدواج، بیش تر محصول عادات پیش از ازدواج است ... (كه) در زیر عوامل سطحی طلاق، نفرت از بچه داری و میل به تنوع طلبی نهان است. میل به تنوع گرچه از همان آغاز در بشر بوده است ولی امروزه به سبب اصالت فرد در زندگی و تعدد محركات جنسی در شهرها و تجاری شدن لذت جنسی، ده برار گشته است».
4. دشمنی و نفرت: فلسفه منع كامیابی جنسی از غیر همسر مشروع و منع ارتباط با نامحرمان از نظر خانوادگی این است كه همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوش بخت كردن او به شمار برود، در حالی كه در سیستم آزاد كامیابی و ارتباط دوستانه، همسر قانونی از لحاظ روانی، یك رمیت و فراهم و زندانبان و نگهبان به شمار می رود و در نتیجه كانون خانوادگی بر اساس و دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود.
5. جر و بحث دائمی: بدگمانی از یك طرف و تنوع طلبی از طرف دیگر باعث می شود همیشه جر و بحثی بین زوجین در گیرد و هر چند وقت یكبار به این مسأله اشاره شود كه بلی اگر تو سالم بودی با من دوست نمی شدی.
جمعی از جوانان در مصاحبه درباره روابط دختر و پسر علیرغم اصرار بر رفع محدودیت های موجود در جامعه و خانواده در لا به لای سخن خود به برخی از مفاسد اشاره نموده اند.
پسری می گوید: «به نظر من اگر پس ازایجاد ارتباط، ازدواجی صورت گیرد مشكل آفرین می شود، چون پسرهایی كه (با دختری) دوست می شوند، تا مشكلی در زندگی مشترك پیش می آید می گویند: آره تو همان كسی بودی كه با من دوست شدی ... ».
آری! هر که خود را رایگان و ارزان به این و آن بفروشد، معلوم می شود از بازار قیمت انسان بی خبر است. هر کسی هم که زود عاشق شود و مرتب معشوق عوض کند، معلوم است که عشق را به بازی گرفته یا خودش بازیچه هوس شده است. بازی گری و بازیچه بودن، هر دو ایه شرمساری است. باید درباره مرز میان عشق و هوس بیش تر اندیشید​

[h=2]نامه ای دوستانه اما علمی به جوانان گرفتار در بند عشق[/h]با توجه به پیامدهای منفی دوستی های خیابانی در زندگی آینده افراد، در صدد آن شدیم نامه ای از سر دلسوزی برای دوستانی بنگاریم که در معنای عشق دچار سوء تفاهم شده و حقیقتی را عشق می پندارند که چیزی جز آتش هوس نیست!!
به اعتراف دانشمندان اروپایی در جوامع آزاد که جاذبه های ظاهری و شوق جنسی حاکم است، عشق اولین قربانی است. دراین صورت، عشق های برخاسته از نهاد و درون به افسانه تبدیل شده جز مدعیان دروغین کسی یافت نمی شود زیرا پسری که هر روز با دختری می گردد و هر دم که نگاه می کند عده ای را در حال جلوه گری می بیند دیگر تنوع طلبی در او حاکم شده و از عشق به دور است. جوانی که دنبال چشم چرانی است و در کوی و خیابان و بیابان ... دل به عشق بازی این و آن سپرده است، آیا چیزی جز شهوت و هوس می داند؟
عشق در تمامی موجودات وجود دارد، ولی درک آن تابع شرایطی است که تا آن شرایط جور نشود امکان آن وجود ندارد ... بعضی آن را منحرف می کنند و ندانسه به صورت تمتع از لذت، مصرف می نمایند و هیچ از حقیقت آن برخودار نمی شوند.
آری! هر که خود را رایگان و ارزان به این و آن بفروشد، معلوم می شود از بازار قیمت انسان بی خبر است. هر کسی هم که زود عاشق شود و مرتب معشوق عوض کند، معلوم است که عشق را به بازی گرفته یا خودش بازیچه هوس شده است. بازی گری و بازیچه بودن، هر دو ایه شرمساری است. باید درباره مرز میان عشق و هوس بیش تر اندیشید.
فرق بین عشق و نیاز به جلب محبت آن است که درعشق احساس دوستی و محبت بر همه چیز مقدم است. در حالی که در نیاز عصبی به جلب محبت، همواره نیاز به رفع تشویش درونی مقدماست. بسیاری از این نوع روابط بین انسان ها گرچه اساسش سودجویانه است. مع ذالک ماسک عشق و دل بستگی به چهره می زنند ... به همین جهت یکی از مشخصات عشق حقیقی، پایدار بودن احساس محبت می باشد.
بنابراین عشق جنسی و دوستی های خیابانی که با تشرح غدد جنسی آغاز و با ارضای زودگذر جسمانی پایان می یابد، نابودکننده عشق حقیقی و واقعی است. و عشق اصلی را به افسانه تبدیل می کند.

جوانی که با نامه و یا sms های «فدایت شوم» و «برایت می میرم» و «اگر تو نباشی من هیچم» و «دوستت دارم» خود را می بازد و همچون پر اهی به این سو و آن در حرکت است، همیشه در حال هیجانات روحی و التهاب جنسی به سر می برد خصوصا برای جوانانی که زمینه ارضاء غرائز جنسی فراهم نیست، این گونه افراد به شدت دچار کم خوابی، بی اشتهایی و عصبانیت هستند و به دنبال آن به شدت دچار بیماری های جسمانی می شوند.
روانشناسان بر این عقیده اند که امراضی از قبیل زخم معده، کمبود ویتامین ها، رماتیسم، و بیماری های روانی و اعصاب و ... از هیجان و التهاب سرچشمه می گیرد، به دیگر سخن، آنچه می خورید، باعث زخم معده نمی شود، بلکه آن چه که شما را می خورد (هیجان) موجب پیدایش این زخم می شود.
استاد مطهری می گوید: «جوانی که از دیدن رویی زیبا و مویی مجعد به خود می لرزد و از لمس دستی ظریف به خود می پیچد، باید بداند جز جریان مادی حوانی در کار نیست. این گونه عشق ها به سرعت می آید و به سرعت می رود، قابل اعتماد و توصیه نیست، خطرناک و فضیلت کُش است . این نوع روابط، تنها هیجان ها و التهاب های جنسی را فزونی می بخشد و با توجه به این که روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است، اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیی روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می گیرد. هیچ فردی از تصاحب زیبارویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس (و رفاقت های هوس آلود» سیر نمی شود. تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون به نوعی احساس محرومیت و دست نیافتن به آرزوها و به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماری های روانی می گردد که امروزه در دنیای غرب بسیار به چشم می خورد.»
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]3 اشتباه خانمان سوز در ازدواج[/h]
هر فردی برای ازدواج معیارها و ملاک‌هایی دارد که به گمان خودش منطقی و اصولی است، اما حقیقت این است که حتی منطقی‌ترین ملاک‌های ازدواج هم ممکن است با تصورات اشتباه و باورهای نادرست ترکیب شود و چشم‌ها را روی حقایق ببندد.


البته این احتمال هم وجود دارد که هر جوان مجرد در آستانه ازدواج در موقعیتی قرار گیرد که به اجبار تن به وصلت دهد یا در شرایطی باشد که گمان کند ازدواج تنها راه نجات از موقعیت ناخوشایندش است.
با مطالعه این نوشتار وضعیت‌های خطرناک را بشناسید تا هنگام مواجهه با آنها بتوانید معقولانه و منطقی، برای رفع و رجوع آنها گام بردارید. بخش های بعدی این مطلب را در روزهای بعد بخوانید.

نداشتن شناخت کافی
می‌گویند «فرد خوبی است و خانواده با اصالتی دارد، اما هنوز مطمئن نیستم»، «در چند بار ملاقاتی که داشتم به نظر می‌آید فرد موجهی است»، «دو به شک هستم نمی‌دانم فرد مناسبی برای ازدواج هست یا نه» و... .
بسیاری از افراد به واسطه ارتباطات کوتاه‌مدت یا بلندمدت دوران آشنایی ممکن است احساس کنند آنچنان که باید و شاید یکدیگر را شناخته و از روحیات و خلقیات هم مطلع شده‌اند و می‌توانند جواب مثبت خود را به خانواده‌ها اعلام کنند، اما براستی شناخت شما کافی است؟ به نظر کارشناسان، ازدواج با یک فرد، ازدواج با کل وجود او و همه ابعاد زندگی اوست. حال، شناخت‌های چند جلسه خواستگاری یا شناخت‌های کافی‌شاپی، رستورانی و... فقط شناخت‌های کلیشه‌ای غیرجدی هستند که محدود به چند بعد شخصیت فرد می‌شود و دیگر ابعاد اصلی شخصیت وی را پنهان نگه می‌دارد و حقیقت وجود او را افشا نمی‌کند. پس هرگز برای یک ازدواج خوب و موفق، نمی‌توان به شناخت از شخصیت مجازی که عموما تفاوت بسیاری با شخصیت حقیقی دارد، بسنده کرد؛ این نوع آشنایی، پاسخگوی شناخت درست و کامل نیست.

راه‌حل
شناخت همسر آینده به اندازه شناخت خود اهمیت دارد؛ اگر شناخت درست و کاملی از فرد مورد نظرتان ندارید، هرگز برای ازدواج عجله نکنید! فراموش نکنید ازدواج پیوندی مهم است که به شناختی عمیق و دوطرفه افراد از یکدیگر نیازمند است. برای شناخت بیشتر لازم است از افراد با تجربه فامیل کمک بگیرید تا آنان به مدد تجربه و آگاهی‌شان بتوانند تحقیقات گسترده‌ای راجع به این فرد انجام دهند یا آن که با یک روان‌شناس مجرب مشورت کنید و با کمک وی می‌توانید ابعاد شخصیتی فرد مورد نظرتان را بکاوید و از راهنمایی‌های تخصصی و راهکارهای کاربردی پیشنهادی ایشان، برای شناخت بیشتر گزینه انتخابی‌تان قدم بردارید.
مواظب هیجانات زودگذر و موقت‌تان باشید؛ هیجانات مثبت یا منفی، مولفه‌ای هستند که می‌توانند شما را در انتخاب همسفر زندگی‌تان دچار اشتباه کنند​

ازدواج به امید تغییر
«بسیار یکدنده و لجباز است، اما با مهربانی مطابق میلم می‌شود»، «من می‌توانم او را بروفق مرادم سازم»، «الان به هوای مجردی چنین رفتار می‌کند، دنیای تاهلی حال و هوایش را تغییر می‌دهد» و... .
با فردی مواجه شده‌اید که به نظر آدم جالبی است، بخشی از نیازها و خواسته‌های شما از همسر را برآورده می‌کند، اما در عین حال شخصیت او بسیار متفاوت از شخصیت شماست. با وجود این تصمیم دارید دل به دریا بزنید و با او ازدواج کنید؛ با خود می‌اندیشید بعدترها ممکن است همین تفاوت‌ها به جذابیت‌های زندگی شما تبدیل شود یا به این امید که بعد از شروع زندگی، بتوانید با صبوری و محبت نواقص شخصیتی او را برطرف کرده و تغییرش دهید، بر تصمیم ازدواج‌تان راسخ‌تر می‌شوید و پیش می‌روید.

راه‌حل
می‌خواهید زیرپروبالش را بگیرید، مرهمی بر مشکلاتش شوید، به او اعتماد به نفس دهید و ترغیبش کنید تا تغییر کند و به راه درست بیاید و... هدف خوب و پسندیده‌ای است، اما باید یادتان باشد تا زمانی که فردی نخواهد و خود انگیزه به تغییر نداشته باشد شما نمی‌توانید او را مجبور به تغییر کنید. چه‌بسا بسیاری به امید معجزه تغییر همسر بعد از ازدواج، مشکلات موجود را نادیده گرفته‌اند، اما به فاصله بسیار اندک، پس از ورود به زندگی متوجه این امر شده‌اند که حقیقت زندگی مشترک توفیر دوصدچندان با خیالپردازی پیش از ازدواج دارد. اگر در چنین شرایطی هستید، توصیه می‌کنیم خیال باطل تغییر همسر را از سرتان بیرون کنید. یقین داشته باشید اوضاع عوض نخواهد شد، شرایط همسرتان را همان‌گونه که هست بپذیرید و دوست داشته باشید.

انتخاب‌های هیجانی و سرخوشانه
جملات یک جوان عاشق را بشنوید: «همون لحظه اول که دیدمش، مهرش به دلم نشست»، «ما با هم تفاهم داریم، می‌دانم خوشبخت می‌شویم»، «من فقط با این دختر‌/ ‌پسر ازدواج می‌کنم و گرنه قید ازدواج را می‌زنم»، «هیچ کس نمی‌تواند مرا از عشقم جدا کند» و... .
اندک نیستند دختران و پسرانی که با یک نگاه یا یک آشنایی کوتاه‌مدت، یک دل نه صد دل عاشق و شیدای هم شده‌ و به گمان آن که نیمه گمشده‌شان را پیدا کرده‌اند، بدون توجه به معیارهای اساسی و حتی با وجود مخالفت خانواده‌هایشان تصمیم به ازدواج گرفته و بر سر سفره عقد نشسته‌اند؛ اما بعد از گذشت اندک زمانی و گاه حتی تا زیر یک سقف نرفته از انتخابشان پشیمان شده و کاسه چه کنم، چه کنم به دست گرفته‌اند.اگر شما هم در چنین شرایطی، فقط به حکم عاشقی و علاقه‌مندی بسیار به فرد مقابلتان تصمیم به ازدواج گرفته‌اید، دست نگه دارید! بی‌شک شما تحت تاثیر هیجاناتتان جوگیر شده‌اید. بی‌تعارف باید بگوییم عشق آتشین چشم و گوشتان را کور و کر کرده است!

راه‌حل
مواظب هیجانات زودگذر و موقت‌تان باشید؛ هیجانات مثبت یا منفی، مولفه‌ای هستند که می‌توانند شما را در انتخاب همسفر زندگی‌تان دچار اشتباه کنند. برای رفع این حالت و فروکش کردن احساسات تند و تیزتان، توصیه می‌کنیم اندکی صبر و خویشتنداری کنید. به خود بقبولانید در جاده زندگی به واسطه احساساتتان تخت گاز حرکت می‌کنید و هر لحظه امکان برخورد به مانع و تصادف دارید، سعی کنید ترمز احساساتتان را بکشید تا از میزان سرعت‌تان بکاهید. با کاهش سرعت می‌توانید عقل خفته‌تان را بیدار کنید، منطق‌تان را به کار گیرید، با آرامش خاطر و چشمان باز حرکت کنید و با بصیرتی روشن هر آنچه را دور و برتان هست، نظاره کرده و رصد کنید. مجددا راجع به تصمیم به ازدواج‌تان و گزینه انتخابی‌تان تفکر کنید، دوباره آن را ارزیابی کنید و زیر سوال ببرید، چه‌بسا بسیار مشاهده شده اغلب انتخاب‌های هیجانی بعد از مدتی از چشم می‌افتند و مانند گذشته جلوه‌گری و طنازی نمی‌کنند.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]3 مانع ازدواج موفق[/h]
در مطلب قبلی برایتان گفتیم از سه اشتباه خانمان سوز در ازدواج گفتیم که باعث می شوند نتوانید انتخاب درستی داشته باشید و ازدواج موفقی را تجربه کنید. در اینجا 3اشتباه رایج دیگر در انتخاب همسر و ازدواج را برایتان می گوییم.


امان از چشم و هم‌چشمی
«از دخترخاله‌ات یاد بگیر، شوهری پیدا کرد که بیا و ببین!»، «پسرعمه‌ات چه دختر زیبارویی را به همسری انتخاب کرده است!»، «همه توانستند ازدواج کنند الا تو یکی» و... صحبت‌های این چنینی در بسیاری از خانواده‌هایی که جوانان هم‌سن و سال دارند که اتفاقا همگی‌شان هم دم‌بخت هستند، بسیار شنیده می‌شود.
اگر شما هم در چنین شرایطی هستید؛ از هر کسی که سراغ‌تان می‌آید حرف و حدیث می‌شنوید، تحت فشار هستید و احساس اجبار به ازدواج می‌کنید، خانواده‌تان شما را لای منگنه گذاشته و اصرار به ازدواج سریع‌تر شما دارند، اگر به دنبال برترین انتخاب‌ها هستید یا این که نقشه می‌کشید چگونه و چطور می‌توانید از دیگران رویی کم کنید تا بیایند و ببینند و... باید بگوییم اینجا چراغ قرمز است، لطفا ایست کنید، حرکت شما جایز نیست! میل شدید به جبران کردن و خودی نشان دادن، کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواج یا مقایسه دائم گزینه انتخابی خود با مورد ازدواج دیگران و... به عنوان نشانه‌های خطر در انتخاب محسوب می‌شوند که می‌توانند مسیر زندگی‌تان را در سرابی پیش ببرند که هرگز آبی گوارا و قابل نوشیدنی یافت نخواهد شد.

راه‌حل
حسادت برانگیخته شده‌تان را بپذیرید؛ شما در حال حاضر برحسب این حس‌تان فکر و رفتار می‌کنید. عموما انتخاب بر مبنای حسادت، فارغ از عقل و منطق بوده و بسیار تحت تاثیر کوته‌نگری‌ها و ساده‌اندیشی‌هاست که عاقبتی جز یاس و پشیمانی به ارمغان نمی‌آورد؛ بنابراین در این شرایط، عقل سلیم حکم می‌کند از هر اقدامی در زمینه ازدواج صرف‌نظر کنید، چون ضریب خطا در این نوع انتخاب‌ها تا حد زیادی بسیار بالاست. به جای تفکر به ازدواج، به درون خودتان بیندیشید؛ حسادتتان را ریشه‌یابی کنید، عوامل ایجادکننده و تداوم‌دهنده آن را بشناسید، راهکارهای مقابله با آن را یاد بگیرید و در نهایت خود را ملزم و موظف به تمرین کنید تا با اراده‌ای قوی و برای خوشبختی‌ای که لایق آن هستید به جنگ این حس مخرب بروید. زمانی که عاری و تهی از حسادت شدید و به مرتبه‌ای رسیدید که به خاطر خود، علایق و خواسته‌هایتان خواهان ازدواج باشید، وقت آن است که آستین‌هایتان را بالا بزنید و برای انتخاب همسر ایده‌آل‌تان قدم بردارید.

عجله همیشه‌کار شیطان است
انتخاب در شرایط اضطرار و عجله، انتخابی عجولانه یا تصمیم‌گیری از نوع از سر بازکنی است. انتخاب عجولانه، انتخابی سریع، بی‌هدف و بی‌سازمان بوده که امکان اشتباه کردن در آن حتمی و قطعی و چند برابر است و احتمال دارد فرد به واسطه آن انتخاب ناآگاهانه و ضرب‌العجل با بسیاری از مصائب و مشکلات جبران‌ناپذیر مواجه شود. هر انتخاب درستی به وارسی و بررسی بسیار نیاز دارد، بی‌گمان لازمه این عمل نیز مستلزم صرف زمان بسیاری است.

راه‌حل
برای کاهش درصد خطا و افزایش احتمال موفقیت در انتخابتان، سعی کنید بر خصلت عجولانه خود یا دیگران فائق آیید و شرایط فوری و فوتی و موقت امروز را بر خوشبختی و سعادت فردایتان ترجیح ندهید. سلامت آینده زندگی شما ارزش آن را دارد که با این خصلت و افکار ترغیب‌کننده به آن، مبارزه کنید. این جمله را بارها به خود بگویید یا به دیوار اتاق‌تان نصب کنید: «من به ندای عقلم گوش می‌دهم، نباید عجله کنم.» ترس و واهمه را کنار بگذارید، اجازه دهید زمان کارتان را با حوصله پیش ببرد. گاه با عجول بودن فقط چاه زندگی‌تان را می‌کنید و در قعری فرود می‌روید که شاید پشیمانی بعد از آن سودی نداشته باشد. با اطرافیان یا کسانی که احساس می‌کنید از جانب آنها تحت فشار هستید صحبت کرده و شرایط و افکار خود را تا حدودی بازگو کنید، قاطعانه به آنها بگویید برای دادن جواب مثبت یا منفی عجله ندارید و حتی انتظار دارید در این مسیر مهم، همراهی‌تان کنند. به آنها بگویید تصمیم خود را با آرامش و سر فرصت خواهید گرفت و عجله‌ای برای گفتن جواب ندارید.
اراده خداوند در طول اراده ماست، خداوندگار روزگار بر همه چیز قادر و تواناست، اما با این حال، او به ما عقل و قدرت انتخاب داده تا با توسل به آنها، برای سعادت و خوشبختی خود برترین‌ها و مناسب‌ترین‌ها را گزینش کنیم​

یا نصیب و یا قسمت
بر حسب عادت، پشت بند هر حرف و حدیثی که راجع به ازدواج بیان می‌شود بی‌درنگ این عبارت را به کار می‌گیریم؛ آنچنان که گویی خودمان هم باورمان می‌شود همه چیز از دست ما خارج است و هر آنچه تقدیر و مقدر باشد، چه ما بخواهیم چه نخواهیم، اتفاق خواهد افتاد. اعتقاد راسخ بر این باور اشتباه که ازدواج تمام و کمال منوط به قسمت است، گاه به اهمال و سست کاری ما منجر می‌شود تا به همین دلیل، دور تحقیق و مشورت را خط قرمزی بکشیم و در کمال ناباوری، عاقبت مهمترین انتخاب زندگی‌مان را به گردن قسمت بیندازیم و به «هرچه باداباد» و «هر چه پیش آید، خوش آید» تن دهیم. انتخاب بر این حسب، بزرگ‌ترین اشتباه ممکنی است که فرد، خود یا به اجبار و اصرار خانواده به آن متوسل می‌شود؛ پیروی از این باور خیانتی بیش نیست و ظلمی به خود یا دیگری است که احتمال دارد تاوانی به اندازه یک عمر زندگی پرعذاب به همراه داشته باشد.

راه‌حل
یادتان باشد اراده خداوند در طول اراده ماست، خداوندگار روزگار بر همه چیز قادر و تواناست، اما با این حال، او به ما عقل و قدرت انتخاب داده تا با توسل به آنها، برای سعادت و خوشبختی خود برترین‌ها و مناسب‌ترین‌ها را گزینش کنیم. پس هوشیار باشید؛ ازدواج تقدیر یا سرنوشت از پیش تعیین شده نیست، یقین داشته باشید این شمایید که سعادت یا شقاوت زندگی‌تان را انتخاب می‌کنید.
صرفا با توجه به کلیات یا احیانا با اتکا به این اندیشه خام که بالاخره در زندگی مشترک راهتان را پیدا خواهید کردید، پیش نروید. خوب تحقیق کنید؛ تا آنجایی که برایتان مقدور است ذره‌بین به دست بگیرید و مورد انتخابی‌تان را رصد کنید و بکاوید و به قول معروف، مو را از ماست بیرون بکشید؛ اجازه ندهید هیچ چیز از نگاه‌تان دور بماند از هر کسی که می‌توانید و می‌دانید خبری دارد پرسش کنید، از شخصیت، روحیات، اخلاقیات، خانواده، فرهنگ و... فرد مورد نظرتان کسب اطلاعات کنید.
از سوی دیگر، به جای «یا نصیب و یا قسمت گفتن» از عاقلان و مصلحان مشورت بگیرید. با افراد با تجربه و خیرخواه و عاقل مشورت کنید فرد مورد نظرتان را تشریح کنید، نظرات آنها را بشنوید، کم و کاستی‌ها را بررسی کنید، توانمندی مقابله و مواجهه خود با مسائل را محک بزنید و... آن گاه به طور قطع خواهید توانست با ادله‌های صحیح و منطقی، صحت انتخاب‌تان را تائید یا رد صلاحیت کنید.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]انگیزه های کار خراب کن در ازدواج[/h]
در مطالب قبلی اینجا و اینجا درباره اشتباهاتی برایتان گفتیم که می توانند سرنوشت ازدواج شما را به شکل ناخوشایندی رقم بزنند. در اینجا هم 5انگیزه و دلیل اشتباه دیگر برای ازدواج را به شما گوشزد می کنیم.


احساس تنهایی می کنید؟
احساس تنهایی شدید، بسیار ساده‌تر از آنچه که فکرش را کنید، می‌تواند هر فردی را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. هر وقت شخصی در تنهایی مفرط خود غوطه‌ور شود، احساس یاس و تاسف بی‌قرارش کرده و او را بر هر آغوش به ظاهر بازی، پذیرا می‌کند. فقط کافی است سری به مجلات و روزنامه بزنید و حوادث آن را ورق بزنید بی‌شک با موارد بسیاری برخورد خواهید کرد که چگونه افرادی به خاطر فرار از تنهایی در دام شیاطین گرفتار شده‌اند.
قصه تکراری اکثریت قریب به اتفاق این افراد جوان تنهایی است که به طلب رویای رهایی از دست غول تنهایی و نجات از غم و غصه، دل به غریبه‌ای سپرده و تا ناکجاآباد پیش رفته است.
در اولین گام، سعی کنید خود را از دام تنهایی برهانید. اگر فکر می‌کنید ازدواج راهی برای حل این مساله است، کاملا در اشتباهید! به جای اندیشه به ازدواج، بهتر است با دوستان و آشنایانتان رفت و آمد کنید، در کلاس‌های هنری و ورزشی ثبت‌نام کنید، خود را هدفمند سازید و برای آینده‌تان برنامه‌ریزی کنید و... بی‌شک بعد از این که از عمق تنهایی‌تان کم کردید، می‌توانید برای زندگی‌تان تصمیمات بهتری بگیرید که در این مرحله شاید ازدواج بهترین گزینه باشد.
اگر در شرایطی قرار گرفته‌اید که تصور می‌کنید حواشی شخصیت فرد انتخابی‌تان شما را مغلوب خود کرده، بهتر است اندکی صبر کنید و سریعا پای سفره عقد نروید​

دلتان را برده است؟
گاه خواسته یا ناخواسته جذب افرادی می‌شویم که به دلیل موقعیت شغلی‌شان برجسته‌اند، در جایگاه قدرت ویژه‌ای قرار دارند، از جذابیت ظاهری محسورکننده‌ای برخوردارند، روابط اجتماعی بالایی دارند و در نزد دیگران محبوب هستند و... ویژگی‌های برجسته و برتر برخی افراد باعث می‌شود آنان مورد مناسبی برای ازدواج به نظر آیند تا آنجایی که هر کسی متمایل به ازدواج با آنها باشد، اما حقیقت این است که هر کسی باید با شخصی ازدواج کند که برای زندگی با او مناسب است. تناسب در ازدواج امری مهم بوده و بر هر تمایل و گرایشی ارجحیت دارد. هر فردی برای تجربه خوشبختی باید در آرزوی ازدواج با کسی در حد و اندازه خودش باشد.
اگر در شرایطی قرار گرفته‌اید که تصور می‌کنید حواشی شخصیت فرد انتخابی‌تان شما را مغلوب خود کرده، بهتر است اندکی صبر کنید و سریعا پای سفره عقد نروید. ابتدا سعی کنید فرد مورد نظرتان را تهی از برتری‌ها و موقعیت خاصش (زیبایی، شغل پردرآمد، پرستیژ، موقعیت اجتماعی و...) تصور کنید، سپس به این سوالات پاسخ دهید: آیا همچنان او را فرد قابل قبولی می‌دانید یا نه؟ آیا حاضرید به او بله بگویید و به عنوان همسر انتخابش کنید؟ این فردغیر از این شرایط خاصش، چه خصوصیات ویژه دیگری دارد که شما مجذوب آن شده‌اید؟ آیا واقعا او را به خاطر خودش می‌خواهید یا شرایط استثنایی‌اش؟ اگر او را همراه شرایط ویژه‌اش بپذیرید و با او ازدواج کنید، اما بازی روزگار برتری فعلیش را از او بگیرد آیا باز حاضرید زندگی‌تان را با او ادامه دهید؟ و... .
اگر در پاسخ به این سوالات دچار مشکل شدید حتما در انتخابتان تجدیدنظر کنید، بی‌تردید بپذیرید این شخص آن فردی نیست که شما می‌خواهید و می‌توانید در کنارش آرامش پیدا کنید و خوشبخت باشید.

شاید بعدا عاشقش شوم
درست است که برای ازدواج کردن نیاز نیست که اول عاشق باشید اما اگر هیچ احساسی به طرف مقابل تان نداشته باشید یا از او بدتان بیاید و باز با این حال به ازدواج با او تن بدهید، دستی دستی خودتان را بدبخت کرده اید. وقتی احساسی در دیدارها و گفتگوهای اولیه شکل نگیرد یعنی هیچ وقت شکل نخواهد گرفت. خودتان را فریب ندهید و با گفتن این که شاید روزی بتوانید عاشقش شوید، وقت خودتان و طرف مقابل را نگیرید. عشق ورزیدن کاری اختیاری نیست. شاید بتوان در طول زمان به بهانه های مختلف علاقه مندی را که ایجاد شده زیاد و کم کرد ولی نمی توان با تفکر و اراده آن را ایجاد کرد. سیستم لیمبیک مغز که کنترل هیجانی مغز را به عهده دارد بدون تحریک اولیه عمل نمی کند و زوجی که حس عاشقانه و کشش جنسی در میان آنها وجود نداشته باشد دیر یا زود از یکدیگر فاصله گرفته و زندگی شان سرد می شود.

یک وقت دیر نشود؟
سن ازدواج وابستگی تام به فرهنگ و آداب و رسوم هر خانواده و قومیتی دارد، اما با این حال بسیاری از کارشناسان، ازدواج در سنین نوجوانی یعنی زیر بیست سالگی را بسیار پرخطر می‌دانند، حتی گاه ازدواج در سنین بالاتر از این سن را هم به صلاح نمی‌دانند. آنان معتقدند فردی آماده ازدواج است که بلوغ‌های چندگانه (عاطفی، عقلی و اجتماعی) را پشت‌سر گذاشته باشد، به خودآگاهی و شناخت درستی از خویش دست یافته، اولویت‌هایش را تعیین کرده و به دور از هیجانات موقت و کاذب دست به انتخاب بزند و... .
اگر همین حالا در موقعیت انتخاب مورد ازدواج‌تان هستید بهترین کار این است که خود را محک بزنید و ملاک‌هایتان را بررسی کنید و چند باره این پرسش‌ها را از خود بپرسید: آیا زمان ازدواج‌تان فرارسیده است؟ آیا آمادگی پذیرش مسئولیت‌های زندگی مشترک را دارید؟ آیا این فرد مطابق با ملاک‌های شما و خانواده‌تان است؟ آیا می‌تواند در پیش بردن اهداف‌تان به شما کمک کند یا نه؟ و... .

شکست خوردگان عشق
افرادی که دچار «شکست عاطفی» شده‌ اند تصور می‌کنند با ازدواج می‌توانند از شرایط و احوالات نابسامان و بد خود رها شوند. نجات از بحران روحی با ازدواج، صرفا تصوری اشتباه و نادرست است که می‌تواند مصداق حقیقت «از چاله به چاه افتادن» باشد.
برای نجات از بحران عاطفی و افسردگی‌های طولانی‌مدت با یک روان شناس مشورت کنید. ایشان با ارائه راهکارهایی تخصصی یاری‌تان می‌کند تا با افکار منفی و پریشان‌کننده خود مواجه شوید، هیجاناتتان را بشناسید و در نهایت با فراگیری و به‌کارگیری روش‌های سودمند،برای حل مشکلات روحی و عاطفی گام بردارید.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]نقش «هوس» در ازدواج![/h]

«هوس» یکی از مهمترین، و در عین حال خطرناک ترین پایه های ازدواج است.تکیه گاه هوس ارزش های زودگذر و ناپایدار و احیاناً کودکانه یا احمقانه است.
«هوس» یکی از مهمترین، و در عین حال خطرناک ترین پایه های ازدواج است.
«هوس» را نباید با لذت های مشروع جنسی که انگیزه فطری ازدواج است اشتباه کرد شک نیست که اکثریت قریب باتفاق جوانان در ازدواج «لذت جنسی» می جویند و به حکم فطرت و آفرینش که چنان غریزه نیرومندی در آنها آفریده، چنان حقی را هم دارند.
اما هوس چیزی بالاتر از این است.
«هوس» یک سلسله خیالات خام و محاسبات غلط و غیر عاقلانه است که با نوسانات بی رویه و کامجویی های شیطنت آمیز و حیوانی آمیخته است.
تکیه گاه هوس ارزش های زودگذر و ناپایدار و احیاناً کودکانه یا احمقانه است. ازدواج هایی که بر اساس هوس چیده می شود غالباً به جدایی می انجامد، زیرا ضامن بقای آن گاهی چیزهایی است به ناپایداری یک حباب روی آب، یا یک برق آسمان!
ازدواج های هوسی نشانه های فراوانی دارد:
مجلات هوسی پر است از این ازدواج های هوسی.
الگوی این ازدواج ها گاهی فیلم های سینما، و گاهی ازدواج ها و طلاق های خواننده ها و هنرپیشه ها می باشد.
غافل از این که این «کاسب کارها»! برای سر و سامان دادن به کسب و کار خود، و آجر نشدن نانشان، باید هر چند روز، کار تازه ای انجام دهند که اسم آنها در زبان ها بیفتد، و به همین جهت مجبورند یک روز ازدواج و روز دیگر طلاق بگیرند، تا عکس و تفصیلات این جدایی، و آن اتّصال زینت بخش صفحات جراید بازاری گردد و موج تازه و رونق جدیدی به کسب و کارشان بیفتد.
ازدواج هایی که بر اساس هوس چیده می شود غالباً به جدایی می انجامد، زیرا ضامن بقای آن گاهی چیزهایی است به ناپایداری یک حباب روی آب، یا یک برق آسمان!​

این را نیز می دانیم که صحنه ها و چهره های سینمایی جز یک مشت صحنه های ساختگی، و چهره های گریم کرده چیزی نیست، و در آن سوی چهره ها چهره های دیگری وجود دارد.
امّا هوسبازان بی مطالعه همه اینها را جدی گرفته، و شالوده زندگی خود را روی این «سراب ها» و «حباب ها» می نهند و به دنبال آن هزار گونه ناراحتی خود و ناراحت کردن دیگران، هزار گونه دربه دری خود و دربه در کردن دیگران به کفّاره این هوس های زودگذر فراهم می سازند.
نمونه دیگری از این ازدواج های هوسی آن است که به خاطر فلان ژست و ادا در کنار دریا، و مثلا ابراز احساس بموقع در هنگام مشاهده فلان مسابقه ورزشی و مانند آن صورت می گیرد.
ازدواج با فوتبال!
اخیراً خبر جالب و در عین حال تأسف آوری در جراید به چشم می خورد:
زنی از دست همسرش به دادگاه شکایت کرده که شوهرم شیفته مسابقات فوتبال است و تا سرحدّ عشق به آن مهر می ورزد، هر مسابقه در هر کجا تشکیل شود نخستین مشتری پروپا قرص آن، اوست، فرضاً این توفیق نصیب او نشود که مسابقه فوتبال را در محل تشکیل مسابقه ببیند باید به هر قیمتی هست پای تلویزیون بنشیند و یا به صدای گوینده رادیو گوش کند.

مخصوصاً به هنگام تماشای مسابقات روی شیشه تلویزیون همه چیز حتی شام و خواب و زن و فرزند خود را فراموش می کند او میل دارد تمام سخن از فوتبال در میان باشد، و نه چیز دیگر.
با این که خودش پا به توپ نمی زند قسمت زیادی از پول های خود را روی شرط بندی فوتبال از دست می دهد گاهی هم مقروض می شود!
ای کاش این عاشق فوتبال با خود «فوتبال» ازدواج می کرد نه با من.
من از این زندگی خسته شده ام و دارم خفه می شوم.
ولی این خانم که اکنون از همسرش یک بچه دارد نمی داند که اصلا همسرش او را به خاطر فوتبال گرفته است!
چه این که خودش اعتراف می کند به تماشای یک مسابقه فوتبال رفته بودم، و به هنگامی که برای بازیکنان یک تیم ابراز احساسات می کردم این جوان هم برای همان ها ابراز احساسات داشت و از همان جا با او آشنا شدم، و پایه ازدواج ما به این ترتیب ریخته شد، گویا قدر مشترک روحی آنها همین ابراز احساسات به فلان دسته بازیکنان بوده است!
می دانید شوهر او در برابر این شکایت چه گفت؟
گفت: من این طورم که می بینی می خواهی بمان و تحمل کن، نمی خواهی راهت را بگیر و برو!
ازدواج های کاغذی!
دیگر از نمونه های ازدواج های هوسی ازدواج هایی است که از صفحات مجلات و جراید هوسی شروع می شود.
مثلا فلان آقا در مجله در صفحه مخصوص آگهی های ازدواج می خواند:
«دوشیزه ای هستم ?? ساله! قد... سانتیمتر،درآمد... تومان در ماه، علاقه مند به موسیقی و گردش و تفریح و پیک نیک! خواهان ازدواج با مردی سبزه و گندم گون که طول قامتش... سانتی متر و خوش تیپ و خوش آهنگ و خوش برخورد و خوش رو و خوش حرف باشد، درآمد مطرح نیست، هر چه آید خوش آید!...»
این آگهی آبدار توجه او را به خود جلب می کند و چون هم خود را واجد شرایط می بیند و هم طرف را، از طریق دفتر همان مجله - با حفظ حق دلالی - با او تماس می گیرد و طرح این ازدواج میمون با وساطت همان مجله صورت می گیرد.
پیشوایان بزرگ ما بیش از هر چیز روی مزایای روحی و فکری و اخلاقی دو همسر تکیه کرده اند، به همین دلیل توجه به تربیت خانوادگی، اصالت، روح فداکاری، محبّت و صمیمیت پاکدامنی و نجابت، ایمان و تقوا را از هر چیز لازم تر
شمرده اند.


ولی همین که آبها از آسیاب فرو ریخت! و کمی به خود آمدند در فکر فرو می روند که مگر می خواستند تیرآهن و الوار خریداری کنند که تنها با طول و عرض و قامت و کمر و لباس قناعت کردند و صفات انسانی که ضامن اصلی وفاداری و بقای ازدواج است همه را فراموش نمودند.
ولی چون هیچ یک از این صفات در متن عقد شرط نشده و نه جزء شرایط خارج عقد بوده و فقدان آنها لطمه ای به صحت ازدواج نمی زند ناچار با اندازه گیری دقیق طول قامت و دور کمر و ران ها و کم و زیاد بودن - ولو به اندازه یک سانتیمتر! - دستاویز مناسبی برای جدایی پیدا می کنند و سند این ازدواج کاغذی را از هم پاره کرده، دور می ریزند و تا مدّت ها در زیر بار عواقب و گرفتاری ها و بدهکاری های آن خواهند بود.
بعضی از ازدواج ها مخلوطی است از «هوس» و «تجارت» و طبعاً جامع عیوب و بدبختی های هر دو است، و از آن بالاتر ازدواج های سیاسی است، و چه بهتر که سر بی درد خود را به درد نیاوریم و سربسته بگذاریم و بگذریم.
پیشوایان بزرگ ما بیش از هر چیز روی مزایای روحی و فکری و اخلاقی دو همسر تکیه کرده اند، به همین دلیل توجه به تربیت خانوادگی، اصالت، روح فداکاری، محبّت و صمیمیت پاکدامنی و نجابت، ایمان و تقوا را از هر چیز لازم تر شمرده اند.
روزی پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله وسلم) ما به یاران خود فرمود: «از گیاهان خوش آب و رنگی که در نقاط متعفن و آلوده می روید بپرهیزید»!
یاران عرض کردند: منظور شما از چنین گیاهان چیست؟
فرمود: منظورم زنان خوش آب و رنگی است که در محیط های ناپاک و خانواده های آلوده پرورش یافته اند (و فاقد امتیازات اخلاقی هستند).
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]ازدواج در زندان باورهاي غلط[/h]

يك پسر جوان براي شروع ازدواج بايد علاوه بر داشتن شغل خوب و درآمد كافي سند ششدانگ منزل مسكوني هم به نامش خورد. و خودرويي شيك زيرپايش بوده باشد! و دختر خانم هم بايد حداقل 5 برابر قيمت تمام دارايي هاي شوهر مهريه داشته باشد و آنچنان جهيزيه اي با خود به خانه بخت بياورد كه با دارايي هاي شوهر برابر مي كند!

انتظارات و توقعات فوق چندان با اغراق همراه نيست .حال اگر كسي ندارد ، تكليفش جداست اما سطح فرهنگي جامعه ما چنين انتظاري از دختر و پسر جوان دارد كه ريشه بسياري از مشكلات قبل، هنگام و پس از ازدواج محسوب مي شود.
لحظه اي ديگر مطالب فوق را مرور كنيم و از خود بپرسيم اگر چنين امكاناتي براي زوج هاي جوان فراهم شود آيا خواسته هاي مادي آنها تمام خواهد شد ! عروس چنين خانواده اي مي تواند نرفتن به حداقل سه سفر خارجي را ملاك بي محبتي شوهرش تلقي كند و آغاز اختلافي باشد كه در نهايت مي تواند به طلاق و جدايي ختم شود. و در مقابل هم بي احترامي فرضي خانواده عروس مي تواند مستمسكي براي لجبازي و كينه جويي دامادي شود كه آن نيز پايان تلخي كمتر از جدايي ندارد!

به توجيه اشتباه ديگري كه سبب اختلاف مي شود توجه كنيد. عروس خانم به آقا داماد مي گويد به هر اندازه اي كه دوستم داري بايد براي عروسي من تالار مجلل اجاره كني !! در اين شرايط سخت داماد بخت برگشته اگر بگويد دوستت دارم كه بايد زير بار سنگين تهيه تالار مجلل هم برود و اگر غير از اين باشد كه ...
متاسفانه ملاك هاي ازدواج مسيرهاي غلطي را طي مي كند و اين عارضه تقريبا همه گير شده است .

واقعا اگر جوانان ما در ابتدا با چنين امكاناتي زندگي جديد خود را آغاز كنند ديگر خواسته هاي جديد مادي نخواهند داشت زندگي آرام خود را ادامه خواهند داد آيا چنين جواني با چنين امكاناتي به دنبال كار و تلاش خستگي ناپذير خواهد رفت ؟

واقعا هدف ازدواج چيست ؟ آيا داشتن خانه ، ماشين و شغل هدف اصلي زندگي است اگر هدف زندگي به داشتن خانه و غذا و خودرو است كه اين نيازها هم در خانه پدري براي دختران و پسران جوان فراهم بود در حاليكه به تعبير اسلام در ازدواج شخصيت انسان كامل مي شود و زوج ها پوشاننده و برطرف كننده معايب همديگر خواهند شد و با ازدواج است كه به تكامل مي رسند.
به تعبير اسلام در ازدواج شخصيت انسان كامل مي شود و زوج ها پوشاننده و برطرف كننده معايب همديگر خواهند شد و با ازدواج است كه به تكامل مي رسند.



انسان مجرد حتي اگر به سن چهل و پنجاه سالگي هم برسد باز ناقص است زيرا انسان ذاتا اجتماعي خلق شده و خلقت او نيز به همراه زوج بوده است . در چنين شرايطي است كه جوانان تازه ازدواج كرده در قالب هويت جديدي ظاهر مي شوند كه كار و تلاش فراوان و اصلاح فكر و روان ، يكي از نشانه هاي آن است كه به همراه خود مي تواند جامعه را هم به پيش ببرد.
شايد يكي از هدف هاي اصلي ازدواج علاوه بر تكامل فرد ، تكامل و پيشرفت مادي و معنوي جامعه هم بوده باشد ـ كه يقينا هم هست . در حاليكه در جامعه ما ازدواج به اشتباه در بسياري موارد موضوعي فردي تلقي مي شود اما مسايل فردي جزيي از كل ازدواج است كه علاوه بر ادامه حيات جسماني ادامه حيات مادي و معنوي بشر را هم با خود دارد.

ازدواج يك نياز فطري و ضرورت حيات اجتماعي است ازدواج يك امر پسنديده است كه مطابق با طبيعت فطرت شرع ، حافظ بقاي نسل بشر است كه هر چه زودتر و بهنگام بايستي به آن پرداخت . نظام خلقت الهي بر زوجيت همه پديده ها و ازدواج بهنگام همه پسرها و دخترها استوار است. ازدواج محبوب ترين بناي گستره هستي در پيشگاه خالق زوج آفرين است. لذا هرگونه تعويق عمدي در زوجيت جوانان عواقب جدي خود را در بردارد.

متاسفانه علت هاي مختلفي در اين تاخير مطرح است . يكي از اين علل ها و نگراني ها مباحث اقتصادي و كمبودهاي مادي است در صورتي كه بيش از آنكه مباحث اقتصادي در اين تاخير نقش داشته باشند باورهاي غلط فرهنگي است . امام صادق عليه السلام مي فرمايد : هركس به خاطر نگراني هزينه هاي زندگي مشترك ازدواج نكند نسبت به خداوند رازق بدگمان گشته است چرا كه خداوند منان مي فرمايند ازدواج كنيد اگر فقير و تهيدست باشيد پروردگار متعال از عنايت خود بي نيازتان گرداند.

قداست ازدواج و تحكيم بنيان خانواده در جامعه ديني و اسلامي هميشه مورد توجه بوده است و همه اركان جامعه اسلامي بايستي بكوشند براي بهره مندي جامعه از خانواده سالم و متعالي آن گونه كه شايسته است به آن بپردازند.
هم اكنون خودخواهي ها بجاي خداخواهي ، تجمل گرايي به جاي زندگي آسان ،ساده و صميمي .فرزندسالاري بجاي حق سالاري و شايسته سالاري و فاصله افتادن بين اعضاي خانواده با استفاده غيرصحيح و بدون آموزش از كامپيوتر تلويزيون ماهواره و... نداشتن مسكن و شغل مناسب و رسوخ فرهنگ هاي غربي در بين خانواده ها و برخي روابط خارج از چارچوب خانواده در بين دختران و پسران و... طي سالهاي اخير از عواملي است كه در كاهش ازدواج و حتي افزايش آمار طلاق ها در بين خانواده ها نقش اساسي داشته است .
بهترين جا براي شروع تغيير در اين نگرش ها ،خانواده است که مي تواند در ساختن فرهنگ جديد موثر باشد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]ازدواج می کنیم چون عاشق شدیم[/h]

ازدواج براى تعدادى از زنان و مردان، حكم سر و سامان گرفتن را دارد. براى این افراد ازدواج سمبلى از آغاز بلوغ فكرى و تكامل است به نحوى كه زندگى آنان تنها در سایه ازدواج‏كردن معنا پیدا مى‏كند. براى تعدادى دیگر از زنان و مردان ازدواج تنها یك مقوله است كه باید سر گیرد. بدین معنا كه چون سایرین ازدواج مى‏كنند پس آنان نیز باید بدین امر مبادرت ورزند. به عبارت دیگر رسمى است كه نمى‏توان به آن تن در نداد.
ازدواج براى تمامى زنان و مردان یك تصمیم‏گیرى بزرگ و اساسى بوده كه نه تنها سرنوشت آنان را رقم خواهد زد بلكه باعث گسترش اعضاى خانواده، بقاى نسل و افزایش افراد جامعه خواهد شد.

بنابراین انعكاس كلى هر ازدواجى به صورت مستقیم و غیر مستقیم به جامعه و اجتماع برخواهد گشت. با این تفاصیل تعجبى ندارد وقتى دختران و پسران تصمیم مى‏گیرند ازدواج كنند، شدیدا هیجان‏زده و نگران مى‏شوند. این هیجان و نگرانى از این بابت است كه آیا تصمیم‏گیرى آنها صحیح و اصولى بوده و آیا آنها فرد مورد نظرشان را در زندگى پیدا كره‏اند؟
دلایل دختران و پسران را جهت مبادرت به امر ازدواج مى‏توان به این صورت دسته‏بندى كرد:
«ازدواج می کنیم چون عاشق شده ایم». بعضى‏ها مى‏گویند ازدواج مى‏كنیم چون به طرف مقابل علاقه داریم و یا اینكه دلیل ازدواج‏شان را عشق به طرف مقابل عنوان مى‏كنند. البته عشق نمى‏تواند و نباید تنها دلیل ازدواج باشد اما در تداوم زندگى مشترك و داشتن رابطه زناشویى سالم و موفق، جزئى مهم و اساسى است.

«ازدواج مى‏كنیم تا متعهد شویم». این جمله‏اى است كه بسیارى از والدین و دختران و پسران خاطرنشان مى‏كنند. طبق نظر آنان ازدواج فرد را متعهد و پاى‏بند زندگى و مسئولیت‏پذیر مى‏سازد.

«ازدواج می کنیم چون رسم است.» براى برخى نیز ازدواج به دلیل دیگرى صورت مى‏گیرد. آنها زندگى مشترك را جزئى از فرهنگ دانسته و معتقدند ازدواج جزء اساسى باورهاى فرهنگى و مذهبى محسوب شده و سهم اساسى در مجموعه ارزشى ذهن آدم‏ها در جامعه به شمار مى‏آید.

« ازدواج می کنیم تا خوشبخت شویم». تعدادى نیز فكر مى‏كنند فرد مورد نظرشان را یافته‏اند و معتقدند او همان فردى است كه خوشبختى‏شان را تضمین مى‏كند. به این ترتیب با ازدواج با او، فكر مى‏كنند خوشبختى را نصیب خود مى‏سازند.
اگر فكر مى‏كنید باید ازدواج كنید تا فقط سایه كسى بالاى سرتان باشد یا امنیت‏تان را به دست آورده و تأمین شوید ، در اشتباه مى‏باشید. یعنى با این اهداف نباید تن به ازدواج دهید. امنیت یا تأمین مالى یا در آمدن از تنهایى نمى‏توانند عامل شادى در زندگى باشند.


بعضى‏ها فكر مى‏كنند هر طورى شده باید ازدواج كنند زیرا از تنها ماندن وحشت دارند. اگر دلیل شما از ازدواج‏كردن این است، باید بگوییم بهتر است در یك كشورى كوچك بمانید تا تمام زندگى‏تان را در یك كمد بزرگ كه به اشتباه انتخاب كرده‏اید سپرى نمایید.
«ازدواج می کنیم تا بچه دار شویم » بچه‏دار شدن هم دلیل ازدواج براى بعضى‏ها محسوب مى‏شود. اگر چه صاحب اولاد شدن و بقاى نسل، یكى از مسائل محورى زندگى مشترك است، اما اگر تنها و فقط به دلیل اینكه صاحب فرزند شوید ازدواج مى‏كنید، راه به صواب نمى‏ برید زیرا بچه‏ها به یك محیط شاد و مناسب براى زندگى احتیاج دارند. آیا با یك ازدواج غلط چنین امكانى از آنها سلب نمى‏شود؟


ازدواج می کنیم تا عروس و داماد شویم». رؤیاى عروس‏شدن و یا دامادشدن هم براى تعدادى دلیل ازدواج قلمداد مى‏شود و البته آنان توجه ندارند این مراسم چند روز بیشتر طول نمى‏كشد و عروس‏شدن یا دامادشدن با هدف داشتنِ صرفا یك مراسم عروسى، دوام چندانى نخواهد داشت.
شاید شما و اطرافیانتان دهها دلیل دیگر نیز براى ازدواج داشته باشید. نوع دلیل آنقدرها مهم نیست بلكه آنچه اهمیت دارد آن است كه شما و همسر آینده‏تان به روشنى و با صداقت در باره دلایل ازدواج با هم صحبت كرده باشید و در نهایت اطمینان حاصل نمایید كه انگیزه‏ها و اهداف شما در زندگى مشترك با هم تطابق دارد.

در امر ازدواج میزان توقع و انتظارات آنقدر مهم نیست بلكه آنچه اهمیت دارد آن است كه هر دو نفر انتظارات و توقعات مشتركى داشته باشند و هر دو نفر تلاشى مشترك را جهت رسیدن به هدف مشترك آغاز نمایند.

زمانى كه انتظارات و توقعات دو طرف متفاوت باشد، همواره یكى از دو نفر ناامید و سرخورده خواهد شد. البته باید گفت انتظارات و نگرانى‏هاى زن و مرد تحت تأثیر عوامل بسیار زیادى قرار مى‏گیرند. تجربه دوستان قبلى، روابط فامیلى و خانوادگى افراد، محیط رشد و بسیارى عوامل دیگر در این مسئله دخیل هستند. و البته به یاد داشته باشیم یكى از مؤثرترین عوامل در این زمینه، خانواده‏هاى طرفین است.

با این توضیحات هر چه پسر و دختر صادقانه و بى‏پرده در مورد خود و احساسات‏شان صحبت كنند ، در آینده از همدیگر حمایت بیشترى خواهند داشت. در این صورت اختلاف نظرهایشان روشن شده ، براى آنها دلیل پیدا كرده و راه حل‏هاى بهتر و مناسب‏ترى براى تداوم زندگى مشترك پیدا مى‏كنند. حقیقت این است: یك ازدواجِ خوب و سالم براى سلامتى نیز مفید بوده در حالى كه ازدواجِ اشتباه و مشكل‏دار یك ورشكستگى جسمى و روحى تمام‏عیار براى زن و مرد به حساب مى‏آید.

همه افراد انتظار دارند همسر آینده‏شان فردى سازگار بوده، ارزش‏هایى مشابه خودشان داشته و باعث شادى و خوشبختى‏شان شود. بنابراین بهتر و لازم است براى انتخاب همسرتان بیشتر از انتخاب خانه و شغل اهمیت قائل شده و وقت و فكر و انرژى صرف كنید. ابتدا دلیل محکم و عقلانی برای آن داشته باشید ،چرایی قوی که بعد از ازدواج وقتی مشکلی در زندگی تان رخ داد،باعث شود با چگونگی های زندگی بسازید نه با اولین مشکل به فکر قطع رابطه بیافتید.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]3 احساسی که با عشق اشتباه گرفته می‌شوند[/h]
عشق حسی بسیار زیرک است. خیلی چیزها هست که دقیقاَ حسی شبیه به عشق دارد اما خیلی از آن دور است. عشق واقعی به زمان نیاز دارد و یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد. در زیر به سه چیزی اشاره می‌کنیم که اکثر افراد آنها را با عشق اشتباه می‌گیرند.


شهوت
شهوت حسی است که معمولاً با عشق در نگاه اول اشتباه گرفته می‌شود. حس شدید و ناگهانی جذب شدن به سمت کسی است که او را خوب نمی‌شناسید. به این دلیل با عشق اشتباه گرفته می‌شود که جاذبه آن بسیار زیاد است.
احساساتی که با شهوت در فرد ایجاد می‌شود، واقعی به نظر می‌رسد اما برمبنای خیال است. برای اینکه عاشق کسی باشید، باید او را خوب بشناسید اما خیلی‌ها بااینکه برای هم کاملاً غریبه هستند، در دام شهوت گرفتار می‌شوند. چیزی که در شهوت افراد را اسیر خود می‌کند، خیال این است که چه خواهد شد و فرد در آن هیجان گم می‌شود.
این افراد که شدیداً گرفتار جاذبه فیزیکی شده‌اند به هیچ وجه نمی‌توانند از هم دور شوند. مدام به هم فکر می‌کنند و همیشه درمورد هم حرف می‌زنند. شهوت احساسی شاد است که با شور و جاذبه همراه می‌شود. اگر درمورد اینگونه مسائل کم‌تجربه هستید، احتمال اینکه شهوت را با عشق اشتباه بگیرید بسیار زیاد است.
تفاوت عشق با شهوت دقیقاً مثل تفاوت روز و شب است. شهوت در مراحل اولیه یک رابطه اتفاق می‌افتد که افراد هنوز خوب همدیگر را نمی‌شناسند. شهوت برمبنای خیال پایه‌گذاری می‌شود و خیال و واقعیت هیچوقت با هم جور نمی‌آید.
بااینکه جاذبه جسمی یکی از مولفه‌های اصلی هر رابطه عاشقانه است، اما عشق فقط به آن محدود نمی‌شود. اگر رابطه‌ای فقط بر مبنای جاذبه فیزیکی باشد، پس بر مبنای شهوت است. اینکه واقعاً عاشق همدیگر باشید زمان می‌برد و فقط نمی‌تواند بر پایه جذابیت فیزیکی باشد.
رابطه برگشتی به این دلیل حسی شبیه به عشق دارد که فردی که آن را تجربه می‌کند، دوست دارد عاشق باشد. آنها به امن بودن در یک رابطه عاشقانه عادت کرده‌اند و دوست دارند دوباره آن امنیت را احساس کنند. خودشان را متقاعد می‌کنند که عاشق هستند درحالیکه درواقعیت امنیت و راحتی رابطه قبلی را از دست داده‌اند​


علاقه وسواسی علاقه وسواسی معمولاً به این دلیل با عشق اشتباه گرفته می‌شود که مردم معمولاً احساسات بی اساس خود را تحلیل منطقی می‌کنند. آنها تصور می‌کنند که اگر فردی مدام در ذهنشان است پس حتماً عاشقش هستند. علاقه وسواسی شبیه به شهوت است اما خیلی از آن گمراه‌کننده‌تر و مخرب‌تر. بااینکه شهوت وقتی افراد کم‌کم با هم آشنا می‌شوند، محو شده و از بین می‌رود اما علاقه وسواسی همچنان می‌ماند.
هرچه زمان و تلاش بیشتری را صرف یک علاقه وسواسی ناسالم کنید، این علاقه بیشتر و بیشتر خواهد شد. افرادیکه گرفتار این حس می‌شوند معمولاً تا جایی پیش می‌روند که کم‌کم خودشان را فراموش می‌کنند. از دست دادن هویت فردی چرخه شومی از رفتار ایجاد می‌کند که باعث می‌شود فرد بیشتر و بیشتر به طرف‌مقابل خود وابسته شده و خود را نابود کند.
حتی عشق یکطرفه هم می‌تواند به علاقه وسواسی تخریب‌کننده تبدیل شود. وقتی فردی باور دارد در رابطه‌ای است که اصلاً وجود ندارد، یا فردی انرژی بیشتری را نسبت به دیگری در رابطه صرف می‌کند، پایه و اساس علاقه وسواسی شکل می‌گیرد.
عشق واقعی به افراد کمک می‌کند رشد کنند اما علاقه وسواسی تضعیف‌کننده است. اگر تصور می‌کنید خودتان را گم کرده‌اید، اگر همیشه سعی دارید طرفتان را خوشنود کنید درحالیکه او مثل شما رفتار نمی‌کند. و اگر می‌بینید که همه تصمیمات زندگی‌تان را براساس احساسات و نیازهای آن فرد می‌گیرید، احتمالاً گرفتار علاقه وسواسی شده‌اید.

روابط برگشتی
رابطه برگشتی رابطه‌ای است که خیلی زود بعد از تمام شدن یک رابطه دیگر شروع می‌شود. چنین روابطی ندرتاً براساس عشق هستند و افراد برای از بین بردن حس تنهایی بعد از تمام شدن رابطه قبلی به سراغ آن می‌روند.
رابطه برگشتی به این دلیل حسی شبیه به عشق دارد که فردی که آن را تجربه می‌کند، دوست دارد عاشق باشد. آنها به امن بودن در یک رابطه عاشقانه عادت کرده‌اند و دوست دارند دوباره آن امنیت را احساس کنند.

خودشان را متقاعد می‌کنند که عاشق هستند درحالیکه درواقعیت امنیت و راحتی رابطه قبلی را از دست داده‌اند. اگر یک رابطه قدیمی مدام جلو پیشرفت یک رابطه جدید را می‌گیرد می‌تواند به این معنا باشد که آن رابطه درحال برگشتن است. وقتی کسی درگیر برگشت رابطه شده است، به طور کامل رابطه قبلی را تمام نکرده است. هنوز هم سعی در حل مسائل و مشکلات حل‌نشده رابطه قبلی دارد. روابط برگشتی حسی شبیه به عشق دارند اما هنوز تحت‌تاثیر احساسات ناراحت‌کننده رابطه قبلی است.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]اشتباه های دخترانه در ازدواج
[/h]
دختران جوان هنگام ازدواج ممکن است تحت تاثیر احساسات عاشقانه و بدون توجه به موضوعات جدی که پس از ازدواج با آن روبرو می‌شوند، تن به ازدواجی دهند که بعدها باعث پشیمانی‌شان شود. در این مطلب مواردی از شایع‌ترین اشتباه‌های دختران هنگام ازدواج را می‌خوانید.

[h=2]همیشه زندگی خوشی خواهیم داشت
[/h]زنان از همان روز اول زندگی، آرمان‌های عاشقانه دارند. کتاب‌ها و فیلم‌هایی که هدفشان جلب‌توجه دختران است، تصور عروسی مجلل و مرد کامل را در ذهن آنها ایجاد می‌‌کند. بنابراین تعجب‌آور نیست كه زنان پیش از ازدواج بیشتر به عشق و عروسی توجه دارند تا 50 سالی که پس از آن باید با همسرانشان بگذرانند! حقیقیت این است که ازدواج، کار مشکلی است. یک دیدگاه واقع‌گرایانه‌ این است که ازدواج شامل حدود 20 درصد خوشی و شادی، 30 درصد رضایت و 50 درصد کار سخت است. ازدواج با نگرشی واقع‌گرایانه از بروز بسیاری ناامیدی‌ها جلوگیری می‌کند.

[h=2]می‌توانم همسر آینده‌ام را تغییر دهم
[/h]زنان تمایل دارند خصوصیات ناخوشایند فرد مورد علاقه‌شان را نادیده بگیرند و خودشان را قانع کنند که در آینده می‌توانند آنها را تغییر دهند اما حقیقت این است كه چنین آرزویی معمولا برآورده نمی‌شود و نمی‌توان به زور کسی را تغییر داد. تازه اگر زن با فشار بتواند مرد را به تغییری وادارد، ممکن است روابط آسیب ببیند. در این موارد یا باید تفاوت‌های‌تان را با همسر آینده‌تان بپذیرید و از آنها لذت ببرید یا باید محیطی ایجاد کنید که همسرتان تشویق شود به خاطر شما خودش تغییر مورد نظر را بپذیرد.
[h=2]مشکلی به نام حفظ هویت
[/h]مشکل رایج دیگر یک زن جوان پیش از ازدواج، عواطف شدیدی است که در دوران نامزدی پیش از آنکه درک روشنی از هویت خود داشته باشد، او را در برمی‌گیرد. برخی از دختران جوان و کم تجربه در این دوره بدون اینکه درک واضحی از هویت خود داشته باشند به نحوی آشکار با نامزدشان همانندسازی می‌کنند بنابراین توجه و دفاع از خود و نیازهای‌شان برایشان مشکل می‌شود. زنی که حسی قوی از هویت خودش داشته باشد، همسر متعادل‌تر و موفق‌تری خواهد بود.
[h=2]رهاکردن دوستان و علایق قبلی
[/h]عشقی که زنان را در دوره ازدواج فرامی‌گیرد، ممکن است باعث شود دوستان، خانواده، سرگرمی‌ها و ورزش‌های مورد علاقه‌شان را کنار بگذارند. این کار اشتباهی اساسی است، به این علت که زنان به شبکه‌های حمایتی در سراسر زندگی‌شان نیاز دارند و فقط همسرشان نمی‌تواند همه مشکلات آنها را حل کند. داشتن چنین تقاضایی از همسر بیش از حد توان آنهاست. مهم است که در این مورد در زندگی‌تان تعادل را حفظ کنید.
[h=2]صحبت‌نکردن درباره موضوعات جدی
[/h]لازم است با همسر آینده درباره نظرات خود در مورد مسایلی که ممکن است باعث اختلاف در زندگی مشترک شود، صحبت کنید. درباره تعداد بچه‌هایی که می‌خواهید داشته باشید، در مورد اینکه برای بزرگ‌کردن آنها حاضرید کارتان را رها کنید و در خانه بمانید یا نه، درباره اولویت‌های‌ زندگی، نحوه هزینه‌کردن درآمدها در زندگی، آرزوها و اهداف، اینکه 20 سال بعد می‌‌خواهید در چه موقعیتی قرار داشته باشید، سبک‌های تربیت بچه‌ها، سهیم شدن در مسوولیت‌ها و... از قبل باید دانست آیا عقاید همسران شبیه هم هست یا نه. به توافق رسیدن درباره این موضوعات می‌تواند تعیین‌کننده ازدواجی شادمان یا پر از مشاجره در آینده باشد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]هفت علت اشتباه در انتخاب همسر[/h]
اولین اصل انتخاب همسر این است که جوانان ما معمولا به هفت دلیل مهم اشتباه می‌کنند که به ترتیب دلایل اشتباه در انتخاب همسر به شرح ذیل می‌باشند.


1- تصمیم عجولانه برای ازدواج
تحقیقات زیادی در مورد رابطه بین مدت آشنایی و میزان موفقیت در زندگی زناشویی انجام شده است و اکثر این تحقیقات نشان داده اند که هر قدر مدت آشنایی بیشتر باشد احتمال موفقیت زناشویی بیشتر می‌باشد.
اکثریت ازدواج‌های عجولانه از روی رویا و خیال و بدون توجه به واقعیت‌ها می‌باشند. همه ی می‌دانیم که انسان، موجودی بسیار پیچیده است. سالها با یک فرد رابطه دوستی و همکاری داریم اما هنوز موفق به شناخت کامل او نشده ایم و در مشکلات و سختی هاست که می‌توانیم تا حدودی شخصیت طرف مقابل را بشناسیم. حال چگونه ممکن است که دوستی‌های یک ماهه یا دو ماهه و آن هم فقط در موقعیت‌های مساعد زندگی، بتواند به ازدواج موفقی منجر شود؟

اکثر این دوستیها و روابط فقط در محدوده تفریحات و تعریف و تمجید از یکدیگر خلاصه می‌شود و هرگز برای دو طرف، فرصت اینکه در موقعیت‌های واقعی همدیگر را بشناسیم به وجود نمی‌آید.
متاسفانه ازدواج‌های عجولانه و بدون شناخت، فقط به ازدواج‌های اول خلاصه نمی‌شوند. بسیاری از افراد که در ازدواج خود شکست خورده و از هم جدا شده اند بار دوم نیز برای رهایی از تالمات روحی انتخاب عجولانه دیگری انجام می‌دهند و به این ترتیب دوباره خود را در زندان روحی گرفتار می‌کنند.
اگر می‌خواهید یکی از بزرگترین دلایل شکست ازدواج‌ها را از میان بردارید، آنقدر صبر کنید تا دقیقا از هدفهای خود در زندگی مطلع شوید و بدانید که از ازدواجتان چه می‌خواهید​



2- ازدواج در سنین کم اشتباه دوم به علت ازدواج در سنین کم می‌باشد زیرا معیارهای انسان برای انتخاب همسر در طول سالهای اولیه جوانی پیوسته تغییر می‌کند اما در حوالی سنین 24 و25 سالگی معمولا این معیارها تثبیت می‌شوند. کسانی که در سنین کم ازدواج می‌کنند، اکثریت آنها از انتخاب خود پشیمان می‌شوند. اکثر این افراد بعد از اتمام دوره دبیرستان ازدواج کرده اند و با بالاترین سن و ورود به دانشگاه معیارهای آنها تغییر کرده و با افراد هم سطح خود آشنا شده و از ازدواج خود پشیمان شده اند.اما پشیمانی در این سن چه سودی دارد؟
نرخ طلاق در زوجهای زیر 20 سال بسیار بالاست و دانشمندان علوم اجتماعی به این نتیجه رسیده اند که کسانی که در سنین کم ازدواج می‌کنند، به ندرت آمادگی آن را دارند که مسئولیت‌های زندگی زناشویی را عهده دار گردند. و جوانها تا زمانی که خودشان را به خوبی نشناخته اند، نمی‌توانند همسر آنقدرها مناسبی برای خود انتخاب کنند.
بهترین سن ازدواج کدام است؟ باید گفت که به عوامل مختلفی بستگی دارد. بلوغ فکری، توانایی کسب درآمد،پیشرفت تحصیلی و غیره. اما از لحاظ آماری می‌دانیم که اگر جوانها قبل از 20 سالگی ازدواج نکنند ثبات زندگی زناشوئیشان بیشتر است. اگر می‌خواهید یکی از بزرگترین دلایل شکست ازدواج‌ها را از میان بردارید، آنقدر صبر کنید تا دقیقا از هدفهای خود در زندگی مطلع شوید و بدانید که از ازدواجتان چه می‌خواهید.

3- اشتیاق بیش از حد دختر، پسر، یا هر دو به ازدواج
اشتیاق بیش از حد به ازدواج، یکی از دلایل شکست ازدواج هاست. ازدواج تصمیمی است برای تمام عمر. تصمیمی است که به تفکر و تامل و مشورت‌های بسیار زیادی نیاز دارد اما وقتی فرد بیش از اندازه از خود هیجان و شوق نشان بدهد، توانایی تفکر و مطالعه را از دست می‌دهد. بسیاری از کسانی که به مراکز مشاوره مراجعه می‌کنند، بی صبرانه در انتظار دریافت جواب مثبت برای ازدواج خود هستند و در اکثر موارد نشانه‌های هشدار دهنده کاملا جدی را نادیده گرفته و به ازدواج اقدام می‌کنند.
اشتباه شدید اشخاص به ازدواج، دلایل مختلف دارد. بعضی‌ها نگرانند که طرف مقابل تغییر عقیده بدهد.این نگرانی سرعت ضربان قلب آنها را بالا می‌برد و به اقدام سریع تشویقشان می‌کند. از سوی دیگر ممکن است این اشخاص از تنهایی خسته شده باشند واز این رو شتاب به خرج می‌دهند.
ازدواج، ماجرایی جالب و هیجان انگیز است اما کسانی که بیش از حد تحت تاثیر هیجان ازدواج قرار می‌گیرند،متوجه مسئولیت سنگینی که ازدواج بر دوش آنها می‌گذارد نیستند.

4- انتخاب همسر برای راضی کردن دیگران
برای بعضی از افراد مشورت و نظرخواهی از دیگران بویژه والدین معنای دیگری پیدا کرده و از والدین خود می‌خواهند که برای آنها همسر انتخاب کند و یا اینکه اگر والدین به آنها فردی را پیشنهاد کردند حاضر نیستند از خواسته آنها سرپیچی کنند. اطاعت از اوامر و دستورات والدین، امری پسندیده و مثبت می‌باشد. اما این که فرد برای راضی کردن آنها از معیارهای خود بگذرد و براساس معیارهای والدین، همسر خود را انتخاب کند، عواقب وخیمی به دنبال دارد.
باید هشدار دهیم که: اگر اجازه بدهید دیگران به جای شما تصمیم بگیرند، یک عمر رنج و تالم را برای خود خریده اید.
پدر و مادر باهوش و مدبر، می‌توانند راهنما و مشاور خوبی در زمینه ازدواج باشند؛ با فرزندانشان مشورت کنند و تجربیات و مطالب مهم را در اختیار آنها قرار دهند اما انتخاب در هر صورت به عهده کسی است که قصد ازدواج دارد. در غیر این صورت مشکلاتی پیش می‌آید.لذا اگر والدین با ازدواج شما مخالفت می‌کنند، ابتدا دلایل آنها را گوش کنید و عمیقا در مورد آن فکر کنید؛ زیرا به هر حال والدین تجاربی دارند که به دست آوردن آنها به زمان زیادی نیاز دارد. اما اگر شما را برای ازدواج با فردی که تمایلی به اوندارید اجبار می‌کنند، باید سعی کنید با دلایل منطقی و موجه مخالفت خود را اعلام نمائید و آنها را با نظر خود هماهنگ نمائید. یعنی اینکه هرگز بنا به خواسته و تمایل والدین و خانواده تن به یک ازدواج اجباری ندهید از سوی دیگر همیشه سعی کنید روابط صمیمی خود را نیز با والدین و برادر و خواهرها حفظ کنید، زیرا ازدواج استرس‌ها و مشکلات خاصی به دنبال دارد که فرد در مواجهه با آنها شدیدا به کمک خانواده و اقوام نیازمند می‌باشد. همچنین جشن ازدواج وقتی لذت بخش خواهد بود که همه اقوام و خویشان و پدر و مادر کنار هم حضور داشته باشند.

5- شناخت ناکافی از یکدیگر
دانشجویانی که سال‌های آخر تحصیلات خود را می‌گذرانند معمولا از بین همکلاسی‌های خود همسر آینده را انتخاب می‌کنند. این افراد چهارسال در یک کلاس درس خوانده اند و تا حدود زیادی در موقعیت‌های مختلف رفتار همدیگر را مشاهده کرده اند و براساس شناخت متقابل همدیگر را انتخاب نموده اند. به این نوع ازدواج‌ها تا حدود زیادی می‌توان امیدوار بود، اما متاسفانه تعداد زیادی از دانشجویان تا سال آخر صبر نمی‌کنند و در ترم‌های اول و دوم و بدون شناخت واقعی از همکلاسیهای خود خواستگاری می‌کنند.
دانشجویانی که بدون شناخت و در سال‌های اول دانشگاه تصمیم به ازدواج می‌گیرند عقیده دارند که اگر مدتی صبر کنند تا شناخت حاصل شود، ممکن است فرد دیگری از دختر مورد علاقه آنها خواستگاری کند و به اصطلاح یک مورد خوب را از دست بدهند. اما آگاه باشید که موردهای خوب به یک یا دو مورد خلاصه نمی‌شوند. در هر گوشه دنیا شما می‌توانید دختری مناسب برای ازدواج پیدا کنید. مهم این است که با چه فردی تفاهم بیشتری داشته باشید و بتوانید به یک عشق و علاقه پایدار برسید.
ازدواج شما هر قدر خوب به نظر برسد با ده‌ها مشکل روبه رو می‌شوید که باید فکری به حال آن بکنید. هر تصوری جز این، ازدواج شما را به زحمت می‌اندازد​


6- انتظارات غیر واقع بینانه اکثر کسانی که برای مشاوره ازدواج مراجعه می‌کنند اشتیاق و شوقی وصف ناشدنی برای ازدواج دارند. وقتی از آنها علت اشتیاق را می‌پرسیم جواب می‌دهند که با ازدواج همه چیز حل می‌شود، تمام مشکلات ازبین می‌روند و ازدواج شادی و آسایش دائمی را به اومغان می‌آورد. اما به زندگی زوج هایی که قبلا ازدواج کرده اند نگاه کنید. آیا همه چیز آنها حل شده است؟ تمام مشکلات از بین رفته اند و شادی و آسایش دائمی دارند؟ وقتی فرد با تصوری غیر معمول زندگی را آغاز کند، معمولا تحمل مشکلات جزئی نیز برای او سخت‌تر می‌شوند. به همه آنها یادآور می‌شوم درست است که ازدواج،صمیمیت ها، شادی، لذت‌ها و تفریحات خاص خود را دارد، اما مشکلات زیادی هم دارد که باید خود را برای تحمل مشکلات و سختی‌های آن آماده کنیم. برای بسیاری از زوج‌ها تحمل مشکلات ازدواج به این علت دشوار است که خود را برای آن آماده نکرده اند.

در هر زمینه ای مشکلی پیش روی شماست. ازدواج شما هر قدر خوب به نظر برسد با ده‌ها مشکل روبه رو می‌شوید که باید فکری به حال آن بکنید. هر تصوری جز این، ازدواج شما را به زحمت می‌اندازد.
ازدواج برای شما استقلال به همراه دارد، قرار است با کسی زندگی می‌کنید که همفکر شماست و به شما عشق می‌ورزد، یک مونس و همدم برای خود پیدا می‌کنید که احساس تنهایی شما را از بین می‌برد. و نکته دیگر اینکه نیاز جنسی شما ارضاء می‌شود؛ اما فقط به اینجا خلاصه نمی‌شود بلکه مشکلاتی نیز به همراه دارد.
مسئولیت تامین مالی یک زندگی و مراقبت از فرزندان به دوش شما قرارمی گیرد و از همه مهمتر اینکه ازدواج یک تغییر اساسی در زندگی شما به وجود می‌آورد و تغییرات همیشه با استرس‌ها همراه هستند. پس باید قبل از ازدواج نگرش واقع بینانه داشته باشید و خود را برای مشکلات آماده کنید تا تحمل آنها برای شما آسان‌تر شوند.

7- مسایل رفتاری و شخصیتی حل و فصل نشده
برخی از زوج‌ها در سالهای اول زندگی عقیده دارند که می‌توانند به تدریج بعضی صفات را در همسرشان از بین ببرند؛ اما این تصوری کاملا اشتباه و به دور از واقعیت است. شخصیت همسر شما در این سنین کاملا شکل گرفته و امکان ایجاد هر تغییری در آن غیر ممکن و یا بسیار مشکل می‌باشد.
قبل از ازدواج به دلیل شدید بودن عواطف و احساسات ایجاد تغییرات تا حدودی قابل قبول است اما بعد از ازدواج امکان تغییر بسیار مشکل می‌باشد.چون بعد از ازدواج، احساسات فروکش می‌کند و زوجین به خوبی از یکدیگر حرف شنوی ندارند. ثانیا مشکلات زندگی بیشتر می‌شوند و استرس حاصل از آنها باعث تشدید این رفتار می‌شوند.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]5 باور اشتباه پیش از ازدواج[/h]
ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی شما است که درست و غلط بودن آن می تواند سال های زیادی از جوانی شما را تحت تاثیر خود قرار دهد. بنابراین باید مراقب باشید تا در انتخاب تان دچار اشتباه نشوید. در اینجا چند مورد از اشتباهات رایج ازدواج را برایتان توضیح می دهیم


1-تسلیم زرق و برق های مادی و ظاهری طرف مقابل می شویم
بسیاری از ما در انتخاب همسر خود متاثر از عوامل زیادی هستیم، عواملی مانند: پول فرد، جایگاه اجتماعی و نفوذ فرد، ثروت خانوادگی، شغل، شهرت، زیبایی و...
گاهی ممکن است فکر کنیم که این عوامل در انتخاب ما تاثیری ندارد! اما در واقعیت چنین چیزی کمتر دیده می شود. مهم است که به لحاظ عواملی که ذکر شد شباهت هایی بین دو طرف وجود داشته باشد، اما شباهت داشتن با تحت تاثیر قرار گرفتن متفاوت است. وقتی یک رابطه صرفاً به دلیل مسائل اقتصادی و مادی یا تنها به خاطر هر یک از عوامل ذکر شده، شکل گرفته باشد، یک رابطه ناسالم است.

2 - تسلیم نیاز جنسی می شویم
یکی از مسائل عمده ای که در تصمیم گیری صحیح ممانعت ایجاد می کند، میل جنسی است. البته تنها و بهترین راه برای پاسخ به این میل، ازدواج است، اما این مسئله نباید فرآیند انتخاب همسر را تحت الشعاع قرار دهد.
به همین دلیل، لازم است:
الف) با حوصله و بدون عجله در طول زمان با فرد مقابل خود آشنا شویم و برای ازدواج کردن عجله نکنیم.
ب) از هرگونه رابطه جنسی قبل از ازدواج پرهیز کنیم تا بدون تاثیر آن روابط به شناخت یکدیگر برسیم.

3 - تردیدهای خود را نادیده می گیریم
تردید داشتن در فرآیند تصمیم گیری در انتخاب همسر آینده، امری بسیار عادی است اما بی توجهی به احساسات درونی و تردیدهایی که داریم، مسلما اشتباه است. زمانی که درباره مسئله ای تردید داریم تا هنگامی که برطرف نشده است نباید ازدواج کنیم. بهتر است با شناخت بیشتر و دادن زمان بیشتر به خودمان و بررسی موضوع بر تردیدها غلبه کنیم.

4 - فکر می کنیم می توانیم طرف مقابل را تغییر دهیم
بسیاری از افراد به خصوص خانم ها مستعد پذیرش این باور غلط هستند که می توانند با عشق، توجه، تلاش و علاقه و یا حتی با بچه دار شدن شریک آینده زندگی خود را تغییر دهند. اما آنچه از آن غافل می مانیم این است که عادت های رفتاری طرف مقابل ما طی سال ها و پس از شکل گیری هویت او، تقویت شده است و به این سادگی قابل تغییر نیست.
اگر فرد در ارتباط با خانواده خود صادق و راحت باشد، احتمالا بعد از ازدواج هم این چنین خواهد بود و اگر با خانواده خود با تعارض و دوگانه رفتار کند، احتمالا همان الگو را هم نسبت به همسر خود به کار خواهد​

5 - باور داریم که پس از ازدواج مشکلات کم می شود
بسیاری از ما امیدواریم، مشکلات یا نقایصی که پیش از ازدواج متوجه آنها شده ایم، پس از ازدواج برطرف شود. اما لازم است خاطر نشان کنیم که آنچه در خلال آشنایی از فرد می بینیم به احتمال بسیار زیاد بعد از ازدواج نیز تداوم خواهد یافت. یکی از بهترین راه ها برای شناخت فرد مقابل، مشاهده نحوه تعامل او با خانواده اش است. نوع برخورد فرد در خانواده اطلاعات زیادی در باره نحوه رفتار عادی او به ما می دهد و به ما کمک می کند تا پیش بینی کنیم که این فرد بعد از ازدواج چگونه رفتار خواهد کرد.
اگر فرد در ارتباط با خانواده خود صادق و راحت باشد، احتمالا بعد از ازدواج هم این چنین خواهد بود و اگر با خانواده خود با تعارض و دوگانه رفتار کند، احتمالا همان الگو را هم نسبت به همسر خود به کار خواهد برد هرچند بسیاری عقیده دارند که همه توان خود را به کار خواهند گرفت تا الگوهای رفتاری خانواده خود را دوباره اجرا نکنند مثلا می گویند: «من مثل پدرم نیستم» هرچند افراد می توانند تغییر کنند اما به یاد داشته باشید گفتن این حرف ها به مراتب راحت تر از عمل کردن به آن هاست.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
5 اشتباه مردانه در ازدواج

5 اشتباه مردانه در ازدواج

5اشتباه مردانه در ازدواج
باوجود نیت خوبتان، این رفتارها ممکن است رابطه‌تان را خراب کند. مردها گاهی اوقات اشتباهاتی مرتکب می‌شوند که با خطر خراب کردن ازدواجشان همراه است. درواقع، اگر شما هم جزء مردهای عادی باشید، حتماً چندین بار تابحال از این اشتباهات مرتکب شده‌اید.


باور نمی‌کنید؟ از همسرتان بپرسید. حالا قبل از اینکه حالت دفاعی به خودتان بگیرید، باید بگوییم که تقصیری ندارید. اینها کارهای حساسی هستند که خیلی وقت‌ها حتی خودتان از انجام آن بی‌اطلاعید. و تغییر این رفتارها، تفاوت شگرفی برای همسرتان خواهد کرد، که فقط برای خودتان ممکن است خوب باشد.
علاوه بر این، تشخیص دادن این اشتباهات و تلاش برای اصلاح آنها نه تنها به ازدواجتان کمک می‌کند، بلکه برای سلامتی خود شما و همسرتان هم مفید است. به مرور زمان، احساسات منفی که با آنها برخورد نشود، ممکن است منجر به مشکلات جسمی و روحی شود. در رابطه برای هر دو طرف استرس ایجاد می‌شود. به طور معمول وقتی زوج‌ها به دنبال درمان می‌روند، این استرس موجب تحریک اضطراب یا افسردگی در یکی از آنها یا هر دوشان شده است.

در زیر به چند اشتباه آقایون در ازدواج، نحوه تشخیص آنها و از همه مهمتر راه اصلاح آن اشاره می‌کنیم:
1. نشان ندادن همدلی
همدلی به معنی توانایی تشخیص و تقسیم احساسات دیگران مهمترین بخش هر رابطه است. خانم‌ها معمولاً در این زمینه بهتر عمل می‌کنند. آنها دوست دارند احساساتشان درک شده و به آن ارزش گذاشته شود.
درعوض مردها به جای اینکه فقط گوش کنند، وارد عملیات حل مشکل می‌شوند. این اشتباه است. مثلاً اگر همسرتان به شما می‌گوید که احساس می‌کند نادیده‌اش می‌گیرید، چیزی که در آن لحظه می‌خواهد این است که احساسات او را درک کنید تا اینکه درمورد واقعیات مسئله حرف بزنید.»
2. هزینه‌های بی‌پروا
خریدهای بزرگ مثل خریدن یک ماشین بدون اینکه اول با همسرتان مشورت کنید یکی از رفتارهایی است که باید اکیداً از آن دوری کنید. درواقع، این بعد از خیانت دومین رفتاری است که ازدواج شما را بر هم خواهد زد. و متاسفانه مردها به کرات این رفتار را تکرار می‌کنند. چرا؟ مردها دانسته و ندانسته پُست ریاست در رابطه را به خود می‌دهند. این هم اشتباه است. رابطه زوج‌ها باید تقسیم ریاست باشد
.3. اشتباه گوش دادن
گوش دادن به این معنی نیست که وقتی همسرتان درمورد چیزی که اذیتش می‌کند برایتان حرف می‌زند فقط سرتان را تکان دهید و به راه‌هایی برای حل آن مشکلات فکر کنید. مردها معمولاً سعی می‌کنند موقعیت‌ها را بررسی کرده و به راهکارهایی برای آن فکر کنید. این کار مطمئناً همسرتان را دیوانه می‌کند.
چیزی که او می‌خواهد این است که با هم درمورد مشکلات حرف بزنید، او دوست دارد شما در گفتگو شرکت کنید نه اینکه سعی کنید قهرمان باشید و به تنهایی راه‌حل پیدا کنید. او دوست دارد به حرف‌هایش دقت کنید و به احساساتی که در میان می‌گذارد اهمیت دهید.
ترغیب کردن مردها برای باز کردن دردودلشان کار سختی است. اما نگران نباشید این کار نه تنها نشانه ضعف شما نیست بلکه نشانه قدرت است. مردها از ابتدای کودکی تا زمانیکه بزرگ می‌شوند یاد می‌گیرند که نباید اجازه دهند دیگران بفهمند که از چه چیزهایی می‌ترسند. اما دردودل کردن یک ریسک است و ریسک کردن نیازمند شجاعت​


4. پنهان کردن احساسات اینکه وقتی همسرتان درمورد احساساتش با شما حرف می‌زند به او گوش دهید الزامی است. حرف زدن درمورد احساسات خودتان هم همینطور.
اما خیلی از مردها تصور می‌کنند باید احساساتشان را پنهان کنند درغیراینصورت ضعیف دیده می‌شوند. باید بدانید در میان نگذاشتن احساساتتان یک نقطه منفی از دید همسرتان است. همسرتان تصور خواهد کرد آن رابطه نزدیک و عمیقی که دوست دارد با شوهرش داشته باشد را ندارد و احساس می‌کند از او دور شده‌اید.
ترغیب کردن مردها برای باز کردن دردودلشان کار سختی است. اما نگران نباشید این کار نه تنها نشانه ضعف شما نیست بلکه نشانه قدرت است. مردها از ابتدای کودکی تا زمانیکه بزرگ می‌شوند یاد می‌گیرند که نباید اجازه دهند دیگران بفهمند که از چه چیزهایی می‌ترسند. اما دردودل کردن یک ریسک است و ریسک کردن نیازمند شجاعت.
5. سعی در مسلط شدن و ریاست کردن
مرد بودن به معنای رئیس بودن نیست. اما خیلی مردها این را نمی‌فهمند. آنها سعی می‌کنند هر چه که می‌خواهند را با تکیه به زور و ریاست کردن به دست بیاورند. خانم‌ها به این روش واکنش عکس می‌دهند و به اعمال قدرتتان پاسخ مثبت نمی‌دهند.
جایگاه قدرتی که مردها معمولاً برای خود در نظر می‌گیرند، باعث خراب شدن رابطه می‌شود، رابطه‌ای که باید متقابل، محبت‌آمیز و حمایت‌کننده باشد. بهترین ما در ارتباط با دیگران است که پدیدار می‌شود نه بعنوان هویتی مستقل.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]تأخیر سنی ازدواج در میان جوانان[/h]


از موضوعات مهمی كه می توان در حوزه جامعه شناسی خانواده آن را به عنوان مسئله ای اجتماعی تلقی نمود پدیده تأخیر سنی ازدواج در بین جوانان است . این موضوع صرف نظر از این كه یك معضل اجتماعی است می تواند به عنوان آسیب اجتماعی طرح گردد.
واقعیت این است كه خانواده در مفهوم كلی خود پدیده ای تاریخی و جهانی است و در همه جا وجود دارد چرا كه به نیازهای افراد پاسخ می دهد و كمتر جامعه ای را می توان سراغ داشت كه دارای نهاد خانواده نبوده باشد، گرچه باید اذعان نمود این نهاد در مسیر شكل گیری خود تحولات متفاوتی را پشت سر گذاشته است. بنابراین می توان بیان نمود كه خانواده به عنوان نهادی اجتماعی دارای مجموعه ای از الگوهای رفتاری است كه به منظور برآورده ساختن نیازهای انسانی به وجود می آید. این نهاد به منظور برطرف نمودن بعضی از نیازهای انسانی دارای یك سری كاركردها است كه از جمله آنها موضوع ازدواج و فراهم نمودن زمینه های وابسته بدان در بین اعضای خانواده است.
تحول در ساخت خانواده های «گسترده» به «هسته ای» نكته ای است كه تأثیر آن در زمینه الزام یا اختیار اجتماعی در ازدواج قابل مشاهده است. به گونه ای كه از الزام و اجبار هنجاری كه از سطح جامعه در قالب نیروهای بیرونی و چهره به چهره موجب می گردید كه فرد تحت فشار هنجاری در سنین مقرر یا حتی زودتر تن به ازدواج دهد كاسته و تبدیل به اختیار و گزینش فردی شده است. به عبارتی بازخواست های بزرگانه تبدیل به درخواست های جداگانه در زمینه ازدواج گردیده است.


در واقع میل به ازدواج از اصلی ترین و مهمترین نیازهای نوع انسانی در جامعه بشری است و چه بسا دختران و پسران كه امید و آرزوی خود را در زندگی فردا می جستند حالا آن را پیش روی دارند و درصدد بهره برداری صحیح و دلپسند از زندگی می باشند. با این تفاوت كه خانواده های امروزی در مسیر تحولاتشان با دو تحول عمده ساختاری و كاركردی در این زمینه درگیر شده اند.تحول ساختاری بر این مبنا كه حوزه ساختاربندی قدرت در خانواده را تعیین می كند وحوزه كاركردی به وظایفی كه خانواده در طول حیات خود بر عهده داشته است اشاره می كند. در راستای این تحولات است كه جامعه شناسان مسیر تحولات خانواده را از خانواده های «گسترده» به «هسته ای» شناسایی كرده اند. به گونه ای كه خانواده ی گسترده متشكل از اشخاصی است كه به علت بستگی های نسبی و خونی با یكدیگر مرتبط هستند و فرزندان همراه خانواده هایشان با پرداختن به حرفه و كار پدر در كنار هم به طور دسته جمعی زندگی می كنند؛ در حالی كه خانواده هسته ای ( كه فقط از شوهر، زن و فرزندان تشكیل شده ) دیگر توان نگهداری از فرزندان ازدواج كرده را ندارد و از طرفی فرزندان نیز تمایلی به سكونت در خانواده های پدری ندارند و زندگی مستقل و دور از خانواده را ترجیح می دهند. با این نگاه به خانواده و آسیب شناسی تحولات آن می توان مسئله تأخیر سنی ازدواج را در میان جوانان به شیوه نوینی تبیین نمود. چرا كه آنچه در جامعه امروزی ما مشهود است صحبت از تحول خانواده به سوی خانواده های هسته ای و در برخی مناطق در مرحله ی گذار از این وضعیت می باشد. با این توضیح مسئله تأخیر سنی ازدواج و سایر مسائل از قبیل افزایش طلاق و ... را می توان در نوع ساختار و كاركرد نهاد خانواده آن هم در بعد هسته ای تشریح نمود. چرا كه نگاهی به گذشته خانواده های گسترده در ایران بیانگر آن است كه زودرسی سن ازدواج و منع اجتماعی طلاق و تكیه بر ازدواج های درون همسری از مسائل خانواده در آن زمان بوده است ولی امروزه در خانواده های هسته ای با تأخیر سنی ازدواج، تكرار و افزایش طلاق و تكیه بر ازدواج های برون همسری مواجه هستیم. در واقع حركت از این مرحله ما را به سوی تطور در همسر گزینی در خانواده ها رهنمون می سازد و بر این اساس می توان محورهای عمده ای را كه اقدام به ازدواج را در جامعه ممكن و مسئله ساز می نماید تشریح نمود.
[h=2]این محورها عبارت اند از:[/h]
[h=2]1 - الزام یا اختیار اجتماعی در ازدواج[/h]


تحول در ساخت خانواده های «گسترده» به «هسته ای» نكته ای است كه تأثیر آن در زمینه الزام یا اختیار اجتماعی در ازدواج قابل مشاهده است. به گونه ای كه از الزام و اجبار هنجاری كه از سطح جامعه در قالب نیروهای بیرونی و چهره به چهره موجب می گردید كه فرد تحت فشار هنجاری در سنین مقرر یا حتی زودتر تن به ازدواج دهد كاسته و تبدیل به اختیار و گزینش فردی شده است.
مفهوم واقعی ازدواج ،پذیرش یك پایگاه جدید است. پایگاهی با مجموعه جدیدی از امتیازات و الزامات و نیز پذیرفته شدن از سوی افراد جامعه. این پذیرش از طریق نوعی تأیید اجتماعی به نام شعائر و مراسم ازدواج انجام می گیرد. مراسم ازدواج و سنت های مرتبط با آن در حقیقت ابزاری اند كه این نقش را علنی می سازند و درباره آن تبلیغ می كنند. هم از این حیث كه دو فرد در حال سرگیری ازدواج با یكدیگر هستند تا آنها را به جامعه معرفی كند و از حیث دیگر عده ای را به تدریج جامعه پذیر نماید تا آماده پذیرش این نقش در جامعه شوند.


به عبارتی بازخواست های بزرگانه تبدیل به درخواست های جداگانه در زمینه ازدواج گردیده است. این وضعیت موجب می گردد كه براساس آن زوجین در آنچه به عنوان بزرگترین اقدام در تعیین سرنوشت شان تلقی می شود حق تصمیم گیری و انتخاب به خودشان واگذار می شود و(نقش والدین را) تا حد تأیید نهایی تقلیل می دهند. در حالی كه در گذشته عمدتاً خانواده ها مبادرت بدین كار می كردند. در واقع در حال حاضر روی آوردن جوانان به ازدواج با فشار اجتماعی كمتر از سوی خانواده ها و نیز اختیار بیشتر خود آنها همراه است.
این كاسته شدن در الزام موجب به تأخیر افتادن سن ازدواج می شود. از طرفی دور ماندن جوانان از خانواده ، زندگی در شهر و یا كشورهای خارجی و تحصیلات، به این تأخیر دامن می زند و بر تعداد افراد مجرد در جامعه افزوده می گردد.
[h=2]2 - تأیید یا عدم تأیید اجتماعی در ازدواج[/h]
نكته دیگر این كه مفهوم واقعی ازدواج ،پذیرش یك پایگاه جدید است. پایگاهی با مجموعه جدیدی از امتیازات و الزامات و نیز پذیرفته شدن از سوی افراد جامعه. این پذیرش از طریق نوعی تأیید اجتماعی به نام شعائر و مراسم ازدواج انجام می گیرد. مراسم ازدواج و سنت های مرتبط با آن در حقیقت ابزاری اند كه این نقش را علنی می سازند و درباره آن تبلیغ می كنند. هم از این حیث كه دو فرد در حال سرگیری ازدواج با یكدیگر هستند تا آنها را به جامعه معرفی كند و از حیث دیگر عده ای را به تدریج جامعه پذیر نماید تا آماده پذیرش این نقش در جامعه شوند. بنابراین در واقع شاید در وهله اول، ازدواج را بتوان موضوعی فردی دانست ولی واقعیت ازدواج در عین این كه بین دو فرد صورت می گیرد می بایست مورد تصویب و تأیید جامعه قرار گیرد. در این باره «كلود لوی اشتروس» معتقد است كه «ازدواج برخورد دراماتیك طبیعت با فرهنگ است» به عبارتی جامعه می كوشد تا نیاز زیستی انسان را مهار كند و بدان برچسب فرهنگ بزند و از طریق مراسم مختلف آن را تنظیم نماید. در این راستا تأیید اجتماعی جامعه به همراه مراسم ازدواج هنجارهایی را برای فرد در نظر می گیرد تا از این طریق زمینه پذیرش زندگی آنها را فراهم كند.
نكته مهم آن است كه جوانان در رعایت هنجارهای مرتبط با مراسم و جشن های ازدواج با تفریط و ابهام روبه رو شده اند و یا برای گریز از آن به هنجارگرایی فردی دست می زنند. تغییر در معیارها و ارزش های خانواده موجب گردیده است افراد در طیف وسیعی از مراسم و جشن های ازدواج روستایی، شهری و مدرن گرفتار آیند كه خود انتظارات متفاوتی را از سوی طرفین طلب می كند. بنابراین وجود جشن های اجتماعی زیاد، متفاوت و در برخی موارد متناقض و رعایت آنها از سوی جوانان، ازدواج را با تأخیر روبه رو می سازد كه در قالب ایرادات و اشكالات خانواده ها خود را نشان می دهد كه رعایت هر یك از آنها زوجین را متحمل هزینه های فراوانی می نماید.
[h=2]3 - حمایت یا عدم حمایت اجتماعی در ازدواج[/h]


در زمینه انجام ازدواج اگر پشتیبانی و حمایت خانواده از لحاظ فكری و اقتصادی صورت نگیرد بر تعداد افراد مجرد در جامعه افزوده می شود. به عبارتی هر چه هزینه های حمایت اجتماعی خانواده در قالب كمك هایی چون : فراهم آوردن زمینه های ازدواج، همسریابی، رفتن به مراسم خواستگاری و پا پیش نهادن و ... از سوی والدین و دیگر اعضای خانواده، بیشتر باشد فرآیند همسر گزینی زودتر و راحت تر صورت می گیرد؛ در حالی كه به نظر می رسد در برخی موارد هر چه اقدام به ازدواج به صورت فردی و برخلاف نظر خانواده ها صورت گیرد، شخص می بایست هزینه اقتصادی بیشتری را از قبیل دادن مهریه بالا، گرفتن مراسم و جشن های فراوان در جهت جبران حمایت های خانوادگی قبول كند. در بعضی از موارد می توان گفت واگذاری بعضی از چنین حمایت هایی به سایر مؤسسات آموزشی و اقتصادی ،عقب نشینی خانواده را در انجام این وظایف میسر نموده است. مانند جشن های ازدواج دانشجویی كه به شیوه های حمایت های تشویقی، ترغیبی، مالی و حتی مشاوره ی همسریابی توسط برخی مؤسسات آموزشی و دانشگاهی به خاطر فقدان یا غیبت چنین كاركردی از خانواده است كه پذیرای چنین غرامتی شده اند. پس در این باره می توان نتیجه گرفت هر چه خانواده فرزندان خود را از حمایت های اجتماعی محروم سازد می بایست منتظر به عقب افتادن ازدواج آنها باشد و فرزندشان از لحاظ اقتصادی با مشكل روبه رو شود.
در پایان می توان نتیجه گرفت تغییرات در ساختار و كاركرد خانواده ها در جامعه ما موجب گردید كه در طول مرحله گذار یك سری از كاركردهای خود را از دست بدهد و به نهادهای دیگر بسپارد. در اینجاست كه نباید دیگر انتظار داستان هایی را داشت كه عقد دختر و پسرعموها را در آسمان می بندند، دیگر «خون بس» كارآمد نیست، مراسم خواستگاری مبتنی بر طایفه و اقوام نمی باشد؛ بلكه عواملی چون تحصیلات، استقلال مالی و فكری و باز شدن فضاهای اجتماعی و خانوادگی موجب شده است كه اكثر ازدواج ها با تأخیر فراوان و به صورت مستقل باشد، دختران در زمان ازدواج بیشتر از پسران تحصیلات داشته باشند، پسرانی با پایگاه اقتصادی - اجتماعی پایین با دخترانی در طبقه اجتماعی بالا ازدواج كنند و ... اینها همه مؤید به هم ریختگی در نوعی از معیارهای همسر گزینی در جامعه است كه نه راه بازگشت به معیارهای سنتی وجود دارد و نه معیارهای مناسبی با توجه به این وضعیت جدید قابل شناسایی هستند. ولی امید است در این به هم ریختگی و ابهام در معیارهای همسرگزینی، راهی برای خروج از این بحران پیدا شود تا در آینده سامان هنجاری ازدواج شكل نوینی به خود گیرد و از شدت آسیب های اجتماعی ناشی از تأخیر سنی ازدواج در جامعه بكاهد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]سن مناسب برای ازدواج[/h][h=2][/h]

در قسمت قبل در مورد لزوم مشاوره در زمینه ی اخلاقی و روانی صحبت كردیم. سن در ازدواج از دو نظر دارای اهمیت است : یكی از نظر روانی و دیگری از نظر فیزیولوژیكی .
[h=3]1- جنبه روانی:[/h]انسان در فرایند رشد از نظر روانی در سنین مختلف دارای ویژگی های متفاوت است. روان شناسی كودك با روان شناسی نوجوان، جوان و پیر متفاوت است. خصوصیات روانی یك نوجوان با ویژگی های روانی یك فرد سالخورده در اكثر زمینه ها قابل مقایسه نیست. بنابراین ازدواج یك مرد پنجاه یا شصت ساله با یك دختر 18 ساله به دلیل تفاوت فاز روانی به سعادت و خوشبختی نمی انجامد. دیر یا زود به علت عدم ارضای نیازهای روانی، این عروس جوان با دلمردگی به انتظار مرگ شوهر كهنسال خود روزشماری می نماید ، یا خواهان طلاق می شود. از سوی دیگر این مرد كهنسال برای ارضای نیازهای همسر جوانش مجبور به تظاهر به جوانی و رفتارهای نامناسب با سن خود می شود و در نتیجه او نیز از مسیر طبیعی زندگی خارج می گردد و از نظر اجتماعی زبانزد خاص و عام می شود ؛ و در مجالس و محافل ممكن است همسرش را با فرزندش اشتباه بگیرند و همه جا مجبور است وضعیت خود را توجیه كند. او برای كسب رضایت همسرش ، چنانچه ثروتمند باشد به خریدن جواهرات و لباس های گران قیمت و خانه و اتومبیل متوسل می شود و چنانچه عالم باشد كتاب ها و آثار خود را به او تقدیم می كند؛ ولی هیچیك از اینها او را ارضا نمی نماید. عكس این حالت ، یعنی ازدواج زن پیر با مرد جوان نیز همین وضع را خواهد داشت. بنابراین كسانی كه قصد ازدواج دارند نباید تحت تأثیر پول، مقام اجتماعی، مقام علمی و سایر امتیازهای ارزشمند، سن همسر آینده خود را نادیده بگیرند. 2- جنبه فیزیولوژیكی: علاوه بر جنبه های روانی، ارضای غرائز جنسی خود مسئله مهمی است. پیرمردی كه توانایی عمل جنسی او كاهش یافته و ازدواج وی با یك همسر جوان بیشتر جنبه ی صحبت و دیدار دارد، قادر نیست به غرایز جنسی همسر خود پاسخ دهد. به قول سعدی " زن جوان را تیری بر پهلو ، به كه پیری !". واقعیت امر چنین است جوانی كه در كنار پیری نیاز به ارضای غرائز جنسی دارد ( و او توانایی این كار را ندارد ) جز ملال و سرخوردگی در ازدواج چیز دیگری نصیبش نمی شود. بنابراین چنین ازدواجی به هیچ وجه فرجام خوبی نخواهد داشت و پایانش فساد و انحراف یا دلمردگی و آرزوی نجات از این بحران خواهد بود.[h=3]سن مناسب برای ازدواج[/h]سن ازدواج در شرایط جغرافیایی و اقلیمی مختلف متفاوت است؛ معمولاً در مناطق گرم، سن بلوغ و ازدواج پایین تر ، و در مناطق سرد و كوهستانی بالاتر است. مهم نیست كه فرد در چه سنی بالغ می شود ، این است كه دختر و پسر احساس كنند از نظر فیزیولوژیكی و روانی نیاز به ازدواج دارند. تشخیص زمان مناسب ازدواج از سوی دختر و پسر تازه بالغ مشكل است . در این مورد راهنمایی پدر و مادر و مشاوره با مشاور خانواده ضروری است. معمولاً چون دختران از نظر رشد بدنی و روانی از پسران جلوترند و رشد آنان سریعتر است ، زودتر بالغ و برای ازدواج آماده می شوند. به همین علت در اسلام سن تكلیف دختران نـُه سال و پسران 15 سال می باشد.در اینجا ذكر این نكته لازم است كه چون اسلام دین جهان شمولی است ، بنابراین حداقل سن تكلیف برای تمام مناطق اعم از سرد و گرم مشخص گردیده ؛ یعنی در روی زمین مناطقی هست كه دختر در نـُه سالگی بالغ است ولی این بدان معنا نیست كه این دختر 9 ساله باید الزاماً ازدواج كند. ازدواج زمانی واجب است كه شرایط آن از نظر فیزیولوژیكی، روانی ، فرهنگی و اقتصادی فراهم باشد و چنانچه انجام نگیرد فرد به گناه بیفتد. در ایران به طور عرف اكثر دختران بین 18 تا 25 سال ازدواج می كنند. پسرها نیز در روستاها در سنین پایین تر و در شهرها بین 25 تا 30 و گاه تا 35 سالگی ازدواج می كنند.
تفاوت سن دختر و پسر با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی و عوامل فرهنگی متفاوت است. گاه تفاوت سن تا ده سال هم مشكلی ایجاد نمی كند. یكی از فرمول هایی كه در این مورد پس از آمارگیری های سن ازدواج پیشنهاد شده ، آن است كه در سنین پایین تر ، نصف سن پسر به اضافه هفت سال سن مناسبی برای دختر خواهد بود. ولی این به هیچ وجه فرمول قطعی و یا استاندارد محاسبه شده ای نیست؛ آنچه در این مورد می توان به طور قطعی پیشنهاد نمود آن است كه بین سن زوجین تناسب منطقی و معمولی وجود داشته باشد.

[h=3]مشاوره ازدواج در ارتباط با سن[/h]بعضی از مراجعان به مشاوران اظهار می دارند كه سن من 30 سال است آیا با مردی 50 ساله ازدواج كنم یا خیر. گاه زنان جوانی هستند كه می گویند از پیرمردها خوشم می آید و یا پیرمردانی اظهار علاقه می كنند كه با دختر جوان ازدواج كنند و حتی بعضی ها معتقدند كه ازدواج با زن جوان ، آنها را جوان می كند.[h=3]مشاوران در ارتباط با مراجعانی كه برای ازدواج در مورد سن مشكل دارند ، باید به روش های زیر عمل نمایند:[/h]1- در مورد دختر و پسری كه برای بار اول می خواهند ازدواج كنند و بین 18 تا 30 سال دارند، اختلاف 5 تا6 سال مناسب است؛ یعنی به علّت رشد سریع دختران، اگر پسر پنج تا شش سال بزرگتر باشد از نظر روانی و فیزیولوژیكی وضع مناسبی خواهد داشت.2- در مورد مرد و زنی كه برای بار دوم ازدواج می كنند. دو حالت وجود دارد. زن برای بار دوم و مرد برای بار اول ، و یا برعكس مرد برای بار دوم و زن برای بار اول قصد ازدواج داشته باشند. در هر یك از حالت های فوق زندگی متفاوت است. ممكن است صحبت از داشتن فرزند قبلی باشد و شرایط اقتصادی و فرهنگی متفاوت ؛ به هر حال باید وضعیت هر یك را به طور انفرادی بررسی كرد و اطلاعات لازم را در اختیار مُراجع قرار داد.
در مورد سن در ازدواج دوم اهمیت مسئله به اندازه ازدواج اول نیست. ممكن است زن مطلقه ای با دو فرزند و 30 سال سن با مرد 45 ساله مجردی ازدواج كند و چون گرفتاری فرزندان او نیز به زندگی او اضافه می شود، احتمال آن كه با همسرش كه گذشت كرده و با وجود فرزندانش حاضر به ازدواج با او شده ، با گذشت بیشتر بسازد و زندگی شاد و سعادتمندی داشته باشند.3- از آنجا كه مرگ و میر مردان بیشتر ، و آمار زنان در بسیاری از جامعه ها درصد بالاتری را حائز است ، برای جلوگیری از فحشا و انحراف های جنسی باید چاره ای اندیشه شود. در جوامع غربی اصل آزادی جنسی با همه مفاسدش پذیرفته شده است؛ ولی در اسلام به علت اهمیت تربیت فرزند و استحكام خانواده، اصل دیگری را در زناشویی مجاز دانسته اند و آن تعّدد زوجات می باشد. تعّدد زوجات نیز به دو صورت است : ازدواج دائم و ازدواج موقت. ممكن است مردی كه ازدواج كرده و زن مهربان و واجد شرایطی هم دارد ولی از روی بوالهوسی بخواهد ازدواج دوم كند، به مشاور مراجعه نماید. در اینجا مشاور باید او را در هر دو شرایط ( زندگی با زن اول و زندگی با دو زن) آگاهی دهد ؛ و وضعیت او را به دقّت و از جهات مختلف: از نظر از دست دادن ملاطفت و عطوفت زن اول، از نظر فرزندان ( خواهران و برادران ناتنی )، از نظر تأمین هزینه های زندگی، از نظر جنگ های روانی مرتبط با زنان متعدد و بالاخره به هم ریختگی محیط گرم خانوادگی موجود به بهای ارضای هوس زود گذر هشدار دهد. بدیهی است تصمیم گیری نهایی پس از بصیرت كامل با مراجع خواهد بود. گاه قدرت هوس به اندازه ای است كه ممكن است با همه اطلاعات و بصیرت داده شده ، مُراجع از ازدواج دوم صرفنظر نكند. مشاور می تواند پس از مواجهه او با ناملایمات بعدی ، باز هم او را با توجه به شرایط جدید راهنمایی نماید.
4- در صورتی كه زنها از قبل با علم و آگاهی ، شرایط چند زنی مرد را پذیرفته و حاضر به ازدواج شده اند و مرد نیز شرایط لازم را رعایت كند، شاید مشكلی ایجاد نشود؛ ولی در فرهنگ ایرانی مسئله تعدّد زوجات و نیز ازدواج موقت به عنوان یك سیره جاری پذیرفته نشده و اغلب كسانی كه از این روش استفاده كرده اند ، اگر چه تمام جوانب شرعی را مراعات كرده اند، امّا علاوه بر نارضایی همسران ، مورد طعن و سرزنش دیگران قرار گرفته و زندگی شاد و با ثباتی نداشته اند. از آن جا كه مشاوران نیزاز فرهنگ عمومی تبعیت می نمایند باید به افرادی كه به این سیره تمایل نشان می دهند، اطلاعات لازم را بدهند و تمام پیامدهای چنین اقدامی را به آنها گوشزد نمایند.
5- در مورد زنان جوانی كه از مردان پیر خوششان می آید و یا پیرمردانی كه به خیال خود زن جوان می گیرند تا جوان شوند، باید نظرشان را از لحاظ فیزیولوژیكی و روانی با توجه به اصول علمی بررسی كرد و آنان را به نادرست بودن باورهایی كه در این مورد پیدا كرده اند، توجه داد. مشاور باید دختر یا زن جوانی را كه دوست دارد با پیرها ازدواج كند ، به این مسئله توجه دهد كه پیرمرد نه از نظر روانی و نه از لحاظ فیزیولوژیكی قادر به به ارضای نیازهای او نیست و فرضاً اگر چند صباحی نظر او را تأمین كند ، در نهایت با مشكل مواجه خواهد شد و این ازدواج عاقبت خوشی نخواهد داشت. دادن اطلاعات لازم در این مورد احتمالاً نظر زن جوان را به طرف مردانی با اختلاف سنّ معقول تغییر خواهد داد. به هر حال دادن آگاهی و بررسی همه جانبه به مراجع بصیرت خواهد داد كه به گزینش مناسب بپردازد و تصمیم عاقلانه و مناسبی اتخاذ نماید.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]دلایل اشتباه برای شروع زندگی مشترک[/h]
حتی اگر همه جوانب كار را در نظر بگیرید، باز هم نمی‌توانید بگویید كه انتخاب شما، صددرصد به یك ازدواج موفق ختم می‌شود، حتی اگر در شرایط فعلی، همه‌چیز طبق مراد شما پیش برود، نمی‌توانید انكار كنید كه زندگی در آینده هزار چرخ می‌زند و چرخ‌هایش می‌تواند آدم‌ها را تغییر دهد.


با وجود این، نشانه‌هایی وجود دارند كه می‌توانند شما را به یك زندگی شكست‌خورده نزدیك‌تر كنند و شانس موفقیت‌تان را بارها و بارها پایین بیاورند؛ نشانه‌هایی كه باخبر بودن از آنها، می‌تواند چند پله شما را به یك ازدواج موفق نزدیك‌تر كند. درد مشترك کافی نیست
گاهی یك درد مشترك یا حتی هدف مشترك، اصلی‌ترین دلیل شما برای ازدواج با یك فرد تلقی می‌شود. چنین دلیلی همیشه برای شما دردسر درست نمی‌كند اما اگر با گذشت زمان، بهانه‌های منطقی‌تری جای آن را نگیرد، می‌تواند ازدواج شما را با شكست روبه‌رو كند. گرچه این مشتركات در ابتدا رابطه شما را مجذوب خود می‌كند اما باید بدانید كه برای خوشبخت شدن، به دلایل دیگری هم نیاز دارید.
اگر هر دوی شما عضو یك گروه ورزشی یا تحصیلی هستید و به همین دلیل وقت زیادی را با هم می‌گذرانید و دغدغه‌های‌تان در این حوزه مشترك است، گمان نكنید كه عاشق هم هستید. اگر این موضوع را كنار بگذارید، دیگر دلیل زیادی برای بودن باهم نمی‌توانید پیدا كنید. شما هیجان همراه‌بودن و حضور در كنار هم را با عشق اشتباه می‌گیرید و همین تصور به انتخابی نادرست منجر می‌شود.
اگر هم دلیل انتخاب‌تان مشكلی است كه در زندگی هر دوی شما وجود دارد و آزارتان می‌دهد، باز هم بهتر است كمی درنگ كنید. ممكن است روزی این مشكلات از میان برداشته شود و شما دیگر دلیلی برای همدردی با هم نداشته باشید. همراه شدن به‌دلیل نارضایتی از خانواده یا شكست‌های تحصیلی و اقتصادی، می‌تواند از نمونه‌های این انتخاب اشتباه باشد.
عکس قبلی را انتخاب نکنید
آدم‌هایی كه یك شكست عاطفی را تجربه كرده‌اند، بیشتر در معرض این خطا هستند. آنها چه یك نامزدی شكست‌خورده را در كارنامه داشته باشند و چه به‌دلیل طلاق از همسرشان دچار این بحران شده باشند، در معرض انتخاب نادرست قرار دارند. انگار عادت ما آدم‌هاست كه وقتی ارتباطمان را با فردی به هم می‌زنیم، خصوصیات منفی‌اش را درنظرمان فهرست می‌كنیم و بعد به‌ دنبال كسی می‌گردیم كه هر خصوصیتی در وجودش باشد، جز ویژگی‌های شریك قبلی زندگی‌مان.
اگر بی‌پول بوده به‌دنبال فردی می‌گردیم كه تمام زندگی‌اش را كار و فكر پول درگیر خود كرده باشد و اگر مهربان و گرم بوده، به‌دنبال فردی مغرور و سرد می‌گردیم. اگر كم سن و سال بوده، تلاش می‌كنیم دفعه بعد فردی را انتخاب كنیم كه اختلاف سنی‌اش با ما بالا باشد و اگر تحصیلكرده بوده، به ‌دنبال فردی می‌گردیم كه به این مسائل زیاد اهمیت ندهد.
گاهی فكر می‌كنید شرایط خانوادگی و محل زندگی عشق سابق شما باعث شكست شده است. در این شرایط ممكن است فاصله گرفتن از آن شرایط به هدف اصلی‌تان تبدیل شود. ازدواج تلگرافی با آدم‌هایی كه شناخت زیادی از آنها ندارید و انتخاب فردی از خانواده‌ای كه با خانواده عشق قبلی‌تان زمین تا آسمان فرق می‌كند، می‌تواند از نمونه‌های این اشتباه باشد.
تصمیم عجولانه و حساب‌نشده، می‌تواند فرصت‌های مناسب‌تر را از شما دور ساخته و مجبور‌تان كند با فردی كه هنوز به اندازه كافی با او آشنا نیستید و دل‌تان را به او نداده‌اید، زیر یك سقف زندگی كنید؛ انتخابی كه با دور شدن از این بحران‌ها و بیشتر فكر كردن به آن، ممكن است برایتان مسئله‌ساز شود​

ترس از تنها ماندن
از یك سن كه بگذرد، بحران شروع می‌شود. مرد و زن هم ندارد. ترس از تنها ماندن و اینكه از بین میلیارد‌ها آدم روی زمین هیچ‌كس عاشق‌مان نباشد، رهایمان نمی‌كند. این ترس طبیعی، یكی از موضوعات دیگری است كه می‌تواند شما را به دامان یك انتخاب اشتباه بیندازد و برایتان پشیمانی به همراه بیاورد. در این مورد شما ممكن است نتوانید تصمیم درست را بگیرید و با یكی از این دو اشتباه رایج روبه‌رو شوید.
به‌دلیل ترس از تنهایی و نگاه سنگین اجتماع، نخستین گزینه‌ای كه پیش روی‌تان قرار می‌گیرد را قبول می‌كنید و تنها می‌خواهید از مجردی طولانی‌مدت راحت شوید و مسئولیت زندگی‌تان را خودتان بر عهده بگیرید. چشم‌هایتان در این زمان بسته می‌شود و فاصله‌ها و اختلافاتی كه وجود دارد را نمی‌بینید و با پیدا كردن كوچك‌ترین مشابهات، خودتان را قانع می‌كنید كه انتخاب‌تان درست است.
به یاد فرصت‌هایی كه پیش از این از دست داده‌اید می‌افتید و به‌خودتان می‌گویید «اینقدر صبر نكرده‌ام كه به اینجا برسم!» و با این شعار، از همیشه كمال‌گراتر می‌شوید و به فرصت‌های مناسبی كه پیش روی‌تان قرار دارد، حتی فكر هم نمی‌كنید. شما دنبال یك انتخاب آرمانی هستید و دلتان می‌خواهد با چنین انتخابی، مشتی به دهان همه كسانی بكوبید كه پیش از این شما را به‌دلیل تنهایی‌تان سرزنش می‌كردند.
راحت شدن از شر دیگران
نامزد سابق‌تان رهایتان نمی‌كند یا سیل خواستگاران نمی‌گذارد آرامش داشته باشید؟ احتمالا در این شرایط فكر می‌كنید چاره كار شما ازدواج كردن و متعهد شدن است و برای راحت شدن از شر دیگری، تلاش می‌كنید زود به جمع‌بندی برسید و به نزدیك‌ترین گزینه ممكن پاسخ مثبت دهید. برایتان مهم نیست كه از نظر روانی توانایی تشكیل زندگی را دارید یا نه؛ تنها چیزی كه به آن فكر می‌كنید خلاص شدن از این بحران است.

یا احتمال دارد با این ازدواج، بخواهید خود را از فشار‌های خانواده رها كرده و آمدن خواستگار‌ها به خانه‌تان را متوقف كنید اما این تصمیم عجولانه و حساب‌نشده، می‌تواند فرصت‌های مناسب‌تر را از شما دور ساخته و مجبور‌تان كند با فردی كه هنوز به اندازه كافی با او آشنا نیستید و دل‌تان را به او نداده‌اید، زیر یك سقف زندگی كنید؛ انتخابی كه با دور شدن از این بحران‌ها و بیشتر فكر كردن به آن، ممكن است برایتان مسئله‌ساز شود.
یا شاید فكر كنید با چنین انتخابی، دل نامزد بی‌مهر سابق‌تان را می‌سوزانید و به او می‌گویید كه محتاجش نیستید و گزینه‌های دیگری برای انتخاب دارید. احتمالا در این شرایط می‌خواهید ثابت كنید كه همه‌چیز میان‌تان تمام شده و شما برنده این بازی هستید و زودتر برای ساختن زندگی‌تان به نتیجه رسیده‌اید اما فراموش نكنید كه روزهای لجبازی می‌گذرد و این شمایید كه باید عمر‌تان را با این انتخاب تازه بگذرانید.
لجبازی با خانواده
گاهی مشكلات خانوادگی، شما را به سمت عاشق شدن هل می‌دهد. پشت‌كردن به معیار‌ها و خواسته‌های خانواده یا پیدا كردن یك پایگاه عاطفی امن، می‌تواند حتی ناخودآگاه شما را به سمت عشق هدایت كند. در چنین مواردی شما معمولا برعكس آن فردی كه خانواده‌تان منتظر دیدنش هست را برای ازدواج انتخاب می‌كنید. چنین انتخابی بیشتر احتمال شكست دارد؛ پس خوب به این مثال‌ها توجه كنید.
دهان‌كجی به آرزوهای دیرینه خانواده، ممكن است حس انتقام‌جویی شما را ارضا كند؛ برای مثال اگر والدین‌تان همیشه آرزو داشته‌اند كه با یك فرد تحصیلكرده ازدواج كنید اما انتخاب شما، فردی پولدار با تحصیلات پایین است كه هیچ شباهتی به رۆیای آنها ندارد، تنها هدف شما - چه خودآگاه باشد و چه ناخودآگاه- انتخاب برخلاف جریان آب است و دیگر به چیزی فكر نمی‌كنید.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]ازدواج هاي درست و درمون[/h][h=3]زندگي مشترک‌ را مشترک‌تر کنيد![/h]

همه مي‌گويند ازدواج مثل هندوانه است. به شرط چاقو هم درکار نيست. اما امروزه از چيزهايي نام مي‌برند که به دوام ازدواج کمک مي‌کند. دوام نهاد خانواده که اين روزها به خاطر توقعات زياد ما گاهي متزلزل مي‌شود؛ از ماست که بر ماست. حالا ما مي‌توانيم با نگاهي مختصر به آن چيزهايي که به خانواده‌مان انسجام مي‌دهد، شرايط بهتري را براي رسيدن به آرامش مهيا کنيم... ازدواج موفق بستگي به عوامل مختلفي دارد كه خيلي از آنها را بايد در دوران نامزدي ( قبل از ازدواج) ارزيابي كرد. عوامل ديگري نيز در موفقيت زندگي زناشويي موثر است كه مي‌توان آنها را بعد از ازدواج شناخت.
در ازدواج، توانايي سازش دايمي با شرايط گوناگون که ممکن است متغير هم باشد و از خودگذشتگي فراوان لازم است مهم‌ترين عوامل توافق در ازدواج عبارت‌اند از: رشد عاطفي و فكري، تشابه علايق و طرز تفكر، تشابه مذهبي، تشابه تحصيلي و طبقاتي، تشابه طرز فكر نسبت به امور جنسي، تشابه علاقه به زندگي و سرعت عمل در كارها، رابطه با خانواده زن و شوهر.
شخصي كه رشد عاطفي كرده است، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشكلات زندگي نظريه واقع بينانه‌اي دارد. او داراي فلسفه زندگي معيني است كه بر اساس آن مي‌تواند از بحران‌هاي دايمي زندگي جلوگيري كند.

مهم‌ترين عامل موفقيت ازدواج
مهم‌ترين عامل موفقيت در زندگي زناشويي، رشد عاطفي و فكري است البته درجه رشد عاطفي و فكري تنها بستگي به سن ندارد بلكه سن رواني، اجتماعي و عاطفي و سن جسماني همه از عوامل موثر در رشد عاطفي است. رشد جسماني نيز عامل مهمي در آمادگي و در نهايت دوام ازدواج است. مساله ديگري كه از لحاظ بهداشت رواني قابل ملاحظه است اينكه آيا در ازدواج اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشويي خواهد شد يا خير؟ شخصي كه از لحاظ اجتماعي رشد كرده است، روابط اجتماعي را بهتر درك مي‌كند. او مي‌داند چگونه با ديگران، به خصوص خانواده و همكارانش سازش كند. او درك مي‌كند كه انتظارات اجتماع از او چيست و تا اندازه زيادي قادر است خود را با اين توقعات تطبيق دهد. همچنين او آماده قبول مسووليت است و نسبت به محدوديت‌هاي خود آگاهي دارد.

رشد عاطفي، کي و چقدر؟
يكي از مهم‌ترين عوامل رشد، مقدار و چگونگي رشد عاطفي است. مثلا شخص ممكن است 30 يا 40 سال عمر كرده باشد ولي از لحاظ رشد عاطفي عقب مانده محسوب شود. چنين شخصي قدرت كنترل احساسات و عواطف خود را ندارد و در نتيجه زندگي زناشويي او مختل مي‌شود. شخصي كه رشد عاطفي كرده است، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشكلات زندگي نظريه واقع بينانه‌اي دارد. او داراي فلسفه زندگي معيني است كه بر اساس آن مي‌تواند از بحران‌هاي دايمي زندگي جلوگيري كند. او به پيشرفت‌هاي فعلي خود متكي است و زياد به گذشته خود، هر چند هم با شكوه بوده باشد، اتكا ندارد. در ضمن به مطالبي از قبيل امور جنسي،‌ عشق، ازدواج و تربيت كودك نگاه روشني دارد.
دانشمندان به اين نقطه رسيده‌اند كه «اگر عشق و احساسات قابل اتكا نيستند پس چه چيز قابل اتكا است؟» يعني چه چيزهايي بايد وجود داشته باشد تا عشق افراد پايدار بماند. ابتدا نظريه‌اي شكل گرفت كه اگر برخي شباهت‌هاي اوليه بين افراد وجود داشته باشد صميميت و رفاقت بيشتري بين آنان به وجود مي‌آيد كه مي‌تواند ازدواج موفق را تضمين كند اما تجربه نشان داد كه در مواردي اتفاق مي‌افتد كه انتخاب اوليه اشتباه نبوده است. يعني افراد در ابتداي ازدواج، شباهت‌هايي به هم داشته‌اند اما پس از ازدواج تغيير كرده‌اند. پس خيلي وقت‌ها مشكل اينجاست که آدم‌ها تغيير مي‌كنند اما با هم تغيير نمي‌كنند: پس چه چيز مي‌تواند صميميت و رفاقت درازمدت بين زوج‌ها را تضمين كند؟»
هوش عاطفي‌ات را به کار بينداز!
هوش عاطفي نوعي از هوش است كه به ما كمك مي‌كند به احساساتمان آگاه باشيم. بتوانيم عواطفمان را خوب بيان كنيم. آنها را خوب كنترل و هدايت كنيم. ظرفيت‌هاي خودمان را بشناسيم و در مجموع يك حس مثبت كلي نسبت به خودمان داشته باشيم. از طرف ديگر بتوانيم عواطف فرد مقابلمان را درك كنيم و نسبت به آن واكنش اجتماعي يا بين‌فردي مناسب داشته باشيم. هوش عاطفي به ما كمك مي‌كند كه وقتي دچار تعارض در احساساتمان مي‌شويم، فرو نريزيم و بتوانيم به عنوان مساله‌اي معمولي حلش كنيم.
وقتي تصميم ازدواج بر مبناي چيزي جز عشق واقعي باشد، حالت معامله به خود مي‌گيرد لذا ازدواج مصلحتي، ازدواج سالمي نيست.

مشکل مالي
اگر يکي از طرفين ازدواج، خود را در مسايل مادي غرق کند، قادر نخواهد بود به جنبه‌هاي ديگر ازدواج نيز توجه داشته باشد. اين رفتار مسامحه‌کارانه باعث خواهد شد که طرف ديگر احساس کند مورد بي‌تفاوتي و بي‌توجهي همسر خود قرار گرفته است که ويرانگر خواهد بود.
ازدواج‌هاي مصلحتي
محيط و شرايط پيرامون ازدواج نيز گاهي ممکن است باعث دوام يا شکست ازدواج شود. ازدواج‌هاي مصلحتي، ازدواج سالمي نيست. وقتي تصميم ازدواج بر مبناي چيزي جز عشق واقعي باشد، حالت معامله به خود مي‌گيرد. يکي از نمونه‌هاي اين نوع ازدواج، ازدواج‌هايي است که طرفين به خاطر فشاري که از طرف خانواده يا دوستان و اطرافيان متحمل مي‌شوند، تن به آن مي‌دهند يا برخي ديگر که به خاطر صاحب فرزند شدن ازدواج مي‌کنند. هيچ يک از اين دلايل نمي‌تواند دليل سالم و صحيح براي ازدواج باشد و احتمال جدايي و اختلاف بيشتر خواهد شد. يکي ديگر از اين عوامل محيطي ازدواج کردن در سنين پايين است البته سن ازدواج به خود فرد و آمادگي‌هاي او بستگي دارد اما اکثريت اعتقاد دارند که ازدواج در نوجواني صحيح نيست.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]اگر زود ازدواج نکنید ...[/h]

خواستگاری زیاد رفته بودم اما این بار داشت خوب پیش می رفت. قضیه ازدواج برای من شده یک پروژه خیلی سنگین نمی دونم چرا با تمام تلاشی که می کنم نمیتونم این موضوع رو سر و سامان بدم. این بار دیگه از سنگ هایی که هر دفعه پدر و مادر دخترا جلوی پام می انداختن خبری نبود. شرایط دختر هم به نظر خوب میرسید. صحبت هامون هم نشان از تناسبی در نوع تفکرات و عقائد می داد. با وجود این تناسب هرچه قضیه بیشتر پیش می رفت نگرانی ام بیشتر می شد. نمی دونم چرا دوباره داشتم به یک چیزایی شک می کردم. "از کجا بدونم گفته هاش راسته؟ از کجا بدونم دارم درست می شناسمش؟ شاید به لحاظ ظاهری صد در صد همونی نباشه که همیشه توی ذهنمه و ...

باز دوباره تردیدهای همیشگی، انگار دلم پیش نمی ره. دوست دارم یک مقدار فکر کنم. چرا اینقدر عجله کنم بهتر بازم صبر کنم تا یک مورد بهتری برام پیدا بشه. نکنه بعد از ازدواجم پشیمان بشم. نکنه بعداً متوجه بشم همونی نیست که فکرش رو می کردم. وای نه. بهتره کمی دیگه صبر کنم." از خانواده ام خواستم تا ازشون مهلت بگیرن برای فکر کردن بیشتر و آنها جواب دادن که بعد از این همه صحبت و بررسی و تحقیق و فکر هنوزم می خوان فکر کنن؟ خب ...


حالا یک هفته ای وقت دارم تا فکر کنم و جواب رو بدم. خدای من چقدر تصمیم گیری سخته. الان چند روزی می گذره اما هنوز نتونستم تصمیم بگیرم. دختر بیچاره رو بگو که منتظر جواب منه. اصلاً نمی دونه دلیل این وقفه چیه؟ راستش رو بخواید خودم هم نمی دونم. همیشه توی تصمیم گیری کند بودم و حالا که وضعیت حساس تره متاسفانه برای من سخت تر شده .هر جا میرم خواستگاری آخرش به دلایلی از تصمیم قطعی منصرف می شم. نه بهتره عجله نکنم شاید موردهای بهتری برام پیش بیاد. پس زنگ میزنم و انصرافم رو اعلام می کنی. مادرم میگه دیگه برات دنبال دختر نمی رم. از سرزنش ها و پندهای اطرافیان خسته شدم .همه به نوعی انگار از وضعیت من خسته شدن. خودم هم همینطور. پس من بالاخره باید چه کنم؟

وسواس و ایده آل گرایی در ازدواج مسئله ای است که در زمان های اخیر بسیار رایج شده و باعث شده ازدواج را برای افراد دو چندان مشکل کند. در بحث از علل و عوامل ایجاد کننده این امر می توان به بالا رفتن سن ازدواج و کمال گرایی افراد در سن بالا اشاره کرد. ازدواج نیازمند انعطاف و سازگاری طرفین با شرایط و موقعیت های جدید است. دختر و پسری که سالهای سال با شیوه و منشی ثابت و شخصی زندگی کرده اند وقتی در سنین بالا تصمیم به ازدواج می گیرند بسیار برایشان مشکل است که خود را با شرایط یک شخص دیگر وفق دهند و سازگار شوند.

ضمن آنکه بالا رفتن سن و افزایش بلوغ و پختگی باعث تفکر بیشتر افراد در مورد جزئیات و رفتارهای مختلف طرف مقابل است و باعث می شود تا شخص چراهای بیشتری را برای موضوع های مختلفی که با آنها برخورد می کند داشته باشد. از آن گذشته تجربه فرد نیز در موارد مثبت و منفی، بیشتر است و باعث می شود افراد طبق تجربه های گذشته دیر تر در مقابل موضوع های مورد مواجهه توجیه و قانع کردند و مدام شایدها و اماها و چراهای فراوانی را به زبان و ذهن بیاورند.
بالا رفتن سن و افزایش بلوغ و پختگی باعث تفکر بیشتر افراد در مورد جزئیات و رفتارهای مختلف طرف مقابل است و باعث می شود تا شخص چراهای بیشتری را برای موضوع های مختلفی که با آنها برخورد می کند داشته باشد.

البته سپری کردن روال منطقی در ازدواج به هیچ عنوان نکوهیده نیست بلکه همیشه روانشناسان افراد را به شناخت های معقولانه دعوت می کنند. اما گاهی این شناخت های معقولانه به وسواس و نکته سنجی افراطی کشیده شده و مسیر را برای انتخاب بهینه سر می کند.

لذا روی صحبت ما هم با جوانان است و هم با پدران و مادران دلسوز آنها.
با جوانان می گوییم که نهایت تلاش خود را داشته باشنید تا شرایط و پیش زمینه های لازم برای ازدواج را زودتر فراهم کنید. از انتظارات و توقعاتی که خیلی ضروری نیست و باعث به تاخیر افتادن ازدواج می شود پرهیز کنید. پیش از ازدواج را با پاکدامنی و تعهد شخصی بگذرانید تا در جریان انتخاب نسبت به طرف مقابل بی اعتماد نشوید. در مواقع تردید و دودلی از مشاورین امر کمک بگیرید تا با دلایل منطقی بتوانید تصمیم درست بگیرید. پس از شناخت صحیح نیز کار را به خداوند مهربان بسپارید بر او توکل کنید و از او طلب یاری و خیر نمایید.
وَأَنكِحُوا الْأَیَامَى‏ مِنكُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن یَكُونُوافُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
"ومردان وزنان بى همسر را همسر دهید، وهمچنین غلامان و كنیزان‏صالح و درستكارتان را، اگر فقیر وتنگدست باشند خداوند آنها را از فضل‏خود بى نیاز مى‏سازد، خداوند واسع وعلیم است."(سوره نور-32)


اما شما پدران و مادران به جاست که دست حمایتتان را همواره بر سر جوانان نگهدارید و از حمایت های خود در جهت تسریع ازدواج جوانان دریغ نکنید. جامعه امروز شرایط سختی دارد و جوانان از جهات مختلف در فشار و سختی به سر می برند و اگر حمایت و یاری شما در زیر سایه خداوند متعال وجود داشته باشد بهتر می توانند بحران های زندگی از جمله ازدواج را به سلامت سپری کنند. آنها را به ازدواج آگاهانه و بهنگام تشویق کنید . و اجازه ندهید با ایجاد توقعات و انتظارات بی مورد سلامت انتخاب آنها به خطر بیفتد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]ایده آل گرایی درانتخاب ممنوع![/h]

ازدواج، هسته اوّل ایجاد خانواده و خانواده نیز سنگ بنای جامعه انسانی است. لذا نوع پایه‏گذاری، و میزان توجّه و تدبیر در این امر مهم، در پیشرفت و توسعه و نیز انحطاط و سقوط جامعه، تأثیر مستقیم دارد.
ازدواج، عاملی برای رفاه، سکون و گسترش مدنیّت بشری است. راهی مهم برای آسایش جامعه و رفاه بشریت است. بنا بر این، ازدواج آثار و نتایج بسیار سازنده‏ای برای افراد و به تبع آن، برای جامعه دارد که در این جا به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:1 . ارضای نیازها و گرایش‏های غریزی، 2 . بقای نسل بشر، 3 . ایجاد آرامش و اطمینان روحی و روانی و نجات از تنهایی،4 . ریشه‏کن شدن بسیاری از انحرافات و فسادها، 5 . حفظ و تقویت ایمان و معنویت در افراد (تکمیل شدن دین) 6 . تکامل روحی، فکری و جسمی افراد، 7 . توسعه و رشد ارزش‏های اخلاقی (اعم از فردی و اجتماعی) و... .
«بهترینْ ازدواج، آسان‏ترینِ آن است»(2)

ازدواج در دنیای امروز
در دنیای امروز که با مظاهر فریبنده خود، الگوهای بسیار نامناسبی را برای زندگی افراد معرفی می‏کند، بسیاری از جوانانی که اطلاعات کمی از ازدواج و مسائل مربوط به تشکیل خانواده دارند، گرفتار انتخاب‏های نسنجیده و در نتیجه، شکست‏های جبران‏ناپذیری در زندگی خویش می‏شوند. جوانان ما باید همیشه این نکته مهم را در نظر بگیرند که انتخاب همسر بدون بررسی، دقت و اندیشه، همانند خریدن یک عینک بدون معاینه، آزمایش و سنجش، برای چشم است ؛ چرا که همان‏گونه که عینک خریداری شده، احتمال دارد که به چشم‏های ما نخورد و حتی زیان و ضررهایی نیز برای چشممان داشته باشد، همسری هم که بدون دقت و بررسی لازم انتخاب شده باشد، همین وضع را داراست.
سختگیری و دقت تا چه اندازه؟!

سختگیری در انتخاب همسر تا آن‏جا که انسان را از سهولت و سهل‏انگاری در انتخاب، باز دارد و او را به دقت لازم و مفید در این امر وادارد، بسیار به‏جا و سازنده است ؛ اسلام، درباره بسیاری از مسائل پیرامون ازدواج مثل: مهریه، جهیزیه، ثروت، تشریفات، آداب و رسوم و... به آسان‏گیری و سادگی و عدم سختگیری توصیه می‏نماید. همچنان که در روایات آمده است: «بهترین همسران، کسانی‏اند که مهریه‏شان کمتر باشد»(1) و... اما هنگامی که سخن، در باب «انتخاب همسر» است، شخص را بر حذر می‏دارد و از او می‏خواهد که معیار و ملاک‏هایی را لحاظ کند و دقت و سختگیری لازم را برای رعایت شدن ملاک‏های واقعی در انتخاب همسر، داشته باشد، «بنگر چه گردنبندی برگردنت می‏اندازی!»(3) و نیز سفارش شده که: «از ازدواج با احمق بپرهیزید»(4) و ده‏ها مورد دیگر که معیار و ملاک‏های اسلامی را برای یک انتخاب موفق در گزینش همسر برای انسان، مشخص می‏کند. ولیکن سختگیری‏های بی‏مورد که بعضی اوقات فرد را پس از مدتی از ازدواج، بیزار می‏کند و یا موجب تأخیر در ازدواج برای چند سال می‏شود، و همچنین سختگیری‏هایی که ناشی از یک دسته تفکرات ایده آل (آرمانی) و دور از واقعیت (خیالی) باشد، بسیار ناشایست است که انسان باید از آن دوری گزیند.
درمان سختگیری‏های افراطی در انتخاب همسر
اگر انسان در مسئله انتخاب همسر، معیار و ملاک صحیح داشته باشد، هیچ وقت دچار سرگردانی و اشتباه نمی‏شود ؛ باید بدانیم آن دقتی که در مورد انتخاب همسر، مطرح می‏شود، غیر از سختگیری‏های بی‏مورد و افراطی است ؛ چرا که هیچ وقت، همسرِ کاملِ بدون هیچ عیب و نقص و از هر جهت مطابق با میل انسان، یافت نشده و نمی‏شود. آیا خود شما از هر جهت، بی‏عیب و نقص هستید بنا بر این در انتخاب همسر نباید خیلی آرمانگرایانه فکر کنیم ؛ هماهنگی و همفکری صد در صد با همسر آینده‏مان، امکان‏پذیر نیست و همیشه تعدادی ناهماهنگی و فاصله باقی خواهند ماند که ما باید این فاصله‏ها و ناهماهنگی‏ها را به حداقل برسانیم تا باقی آنها هم به وسیله تفاهم، گذشت، محبّت و بزرگواری، پس از ازدواج، برطرف شوند.
یکی از پیامدهای مهم سختگیری افراطی
یکی از پیامدهای مهمِ سختگیری افراطی در زمینه انتخاب همسر، تأخیر افتادن در کار ازدواج و گاهی هم منصرف شدن شخص از ازدواج و تشکیل خانواده است.این پیامد، به خودی خود، آثار بسیار منفی‏ای بر زندگی اشخاص دارد که از آن‏جمله است: 1 . ایجاد ناراحتی‏های عصبی و روانی در فرد، 2 . بروز انحرافات جنسی و فساد اخلاقی، 3 . عدم بهره‏وری از دوران شیرین و بانشاط جوانی، 4 . تزلزل پایه‏های اعتقادی و ارزش‏های دینی در فرد، 5 . عدم آرامش روحی و روانی و از دست دادن قدرت تصمیم‏گیری 6 . فاصله گرفتن از موفقیت و سعادت در زندگی و عدم بروز استعدادها.
بنا بر این، با تقویت روحیه تصمیم‏گیری، پرهیز از تفکّرات آرمان گرایانه (ایده‏آل) و آشنایی با معیارها و ملاک‏های واقعی انتخاب همسر، جلوی این‏گونه سختگیری‏های بی‏مورد و افراطی را بگیرید
.«از ازدواج با زن زیبایی که اصالت خانوادگی ندارد، دوری کنید»(5)

معیارهای انتخاب همسر
اگر افراد بدانند که مشخصات لازم برای انتخاب شریک زندگی چیست، هرگز در انتخابشان دچار سرگردانی و سختگیریِ بی‏فایده نخواهند شد، پس در این جا شایسته است که به ذکر برخی از معیارهای انتخاب همسر بپردازیم و به دلیل محدودیت این نوشتار، از توضیح و تفسیر آنها صرف‏نظر می‏نماییم:
1 . ایمان و پایبندی به دین، 2 . اخلاق پسندیده انسانی، 3 . شرافت خانوادگی، 4 . سلامت جسمی و روحی، 5 . برخورداری از دانش لازم برای زندگی، 6 . زیبایی متناسب با همسر، 7 . کُفْوِ یکدیگر بودن (همتایی) که البته این مورد در برگیرنده بسیاری از شرایط و ملاک‏های مهم است. همتایی را می‏توان در موارد زیر بیان کرد: همتایی دینی و ایمانی، همتایی فرهنگی و فکری، همتایی اخلاقی، همتایی سنّی، همتایی خانوادگی، همتایی اجتماعی و سیاسی، همتایی روحی و روانی، همتایی علمی و عقلی، و... .
پی نوشت:
1 . الکافی، ج 5، ص 324.
2 . کنز العمال، ج 16، ص 296.
3 . معانی‏الأخبار، ص 144.
4 . بحارالأنوار، ج 103، ص 237.
5 . همان، ص 232.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]ترس از ازدواج: مسئله این است![/h]

ترس از ازدواج از مسائل عمده و پیچیده ای است که ذهن اغلب جوان ها را به خود مشغول کرده است. تا جایی که این مسئله در بسیاری از موارد باعث سخت گیری های زیادی در زمینه ی ازدواج شده و منجر به بروز مشکلاتی از جمله بالا رفتن سن ازدواج گشته است.
اما آیا این ترس همیشه مشکل ساز است؟ تا چه حد لازم و ضروی است؟ چگونه می توان بر این ترس غلبه کرد؟ چگونه باید از این احساس در جهت مثبت بهره برد؟
برای پاسخ گویی به این سؤالات ابتدا باید دلایل ترس از ازدواج را بررسی کنیم.
شاید در ابتدا این موضوع مطرح شود که به راستی چرا ترس؟
مگر نه این که ازدواج سنت پیامبر اکرم (ص) است؟ مگر نه این که این امر از فرائض دینی و یکی از پسندیده ترین و مؤکد ترین اعمال نزد خداوند است؟ مگر ازدواج کامل کننده ی دین نیست؟ پس چرا از ازدواج می ترسیم؟!
عواملی که منجر به ترس از این امر مقدس می شوند را می توان به دو گروه اصلی تقسیم کرد:
1. مشکلات و موانعی که بر سر راه ازدواج قرار دارند.
2. ترس از سرنوشت سازترین تصمیم زندگی.
عمده ترین دلیل برای ترس از ازدواج ، ترس از تصمیم گیری و انتخاب شریک زندگی است. انتخاب کسی که تا آخر عمر با ماست و می خواهیم بقیه ی زندگی مان را با وی تقسیم کنیم.

خاستگاه مورد اول بیش از هر چیز رسم و رسومات دست و پاگیر و بدعت هایی می باشد که بر سر راه جوان ها قرار گرفته است. ترس از برآورده کردن توقعات خانوده و اطرافیان، تأمین مبالغ هنگفت برای جشن عروسی، تهیه ی مسکن، فراهم کردن جهیزیه های آنچنانی و... از جمله مواردی است که قدم ها را در راه ازدواج سست می کند.البته نگرانی برای این موارد تا حدی منطقی است؛ چرا که نمی توان لزوم تأمین احتیاجات و ملزومات یک زندگی معمولی را انکار نمود. اما تا جایی این ترس را منطقی و معقول می دانیم که توقعات نیز معقول باشند.
راه حل این مشکل خود بحثی جداگانه می طلبد ، این که چگونه این بدعت ها را از میان برداریم تا راه ازدواج اندکی هموارتر گردد؟
اما عمده ترین دلیل برای ترس از ازدواج ، ترس از تصمیم گیری و انتخاب شریک زندگی است. انتخاب کسی که تا آخر عمر با ماست و می خواهیم بقیه ی زندگی مان را با وی تقسیم کنیم. در واقع ازدواج تصمیمی است برای باقی مانده ی عمرمان. پس بدیهی است که برای چنین انتخابی سرنوشت ساز، ترس و اضطراب به ما روی می آورد.

اغلب جوان ها به این می اندیشند که اگر ازدواج کنند ممکن است پشیمان شوند ، می ترسند از این که شاید درباره ی طرف مقابل قضاوت اشتباه کرده باشند و تصمیمی بگیرند که آینده شان را تباه کند ، این که ممکن است انتخابشان احساسی باشد و با گذر زمان متوجه اشتباهشان شوند ، و این که شاید عدم تفاهم و اختلاف سلیقه برایشان مشکل ساز گردد. اکثراً از این مسئله در هراسند که شاید طرف مقابل آن کسی نباشد که می خواهند ، و یا می ترسند خودشان نتوانند به خوبی از پس وظائف همسرداری برآیند. حتی بعضی اندکی گام را فراتر نهاده و به بررسی تمام مسائل زندگی آینده می پردازند ، از جمله تربیت صحیح فرزندان، تأمین آینده ی آن ها و... و گاه افراط در این مورد باعث می شود برای قدم گذاشتن در این راه دچار تردید گردند.
دربسیاری موارد ترس از ازدواج تنها به انتخاب صحیح ِ یک فرد محدود نمی شود ، گاه افراد از این مسئله در هراسند که ممکن است نتوانند رابطه ی مناسبی با خانوده ی همسر خود برقرار کنند. چرا که ازدواج تنها پیوند دو نفر نیست، بلکه دو خانواده را به هم نسبت می دهد.

از دیگر دلایل اضطراب برای تصمیم گیری، ترس از عدم تحقق وعده های طرف مقابل می باشد ، یعنی قول و قرارهایی که ممکن است پس از ازدواج به آن ها عمل نشود. زیرا در خیلی از موارد ، دختر و پسر به ظاهر بر سر موضوعی به تفاهم می رسند ، اما وارد زندگی که می شوند قضیه صورت دیگری پیدا می کند و باعث ایجاد اختلاف می شود. دلیل این عدم تفاهم هم یا به این خاطر است که گاه دختر و پسر خیلی سطحی به یک موضوع فکر می کنند ، ولی در زندگی حقیقی به مشکلاتی برمی خورند که پیش بینی نکرده بودند ، و یا به این دلیل است که در برخوردهای اول اغلب سعی دارند خود را فردی شایسته و مطلوب نشان دهند و بدین منظور گاه وعده هایی به طرف مقابل می دهند که خلاف تفکرات و امیال و اعتقاداتشان است.
در واقع ترس از عدم شناخت کامل طرف مقابل احساسی است که به سراغ اغلب افراد می آید و باعث می شود در تصمیم گری دچار تردید گشته و در یک جمله
«از ازدواج بترسند».


اما تا چه حد باید به این ترس بها داد؟
بدیهی است که افراط در بها دادن به چنین ترسی می تواند مشکل ساز باشد. به خصوص با بالا رفتن سن و دور شدن از هیجانات نوجوانی، فرد بیش از پیش به زندگی و حقایق آن فکر می کند و اگر در این زمینه دچار افراط شود ، همین تفکر زیاد باعث می شود آن شخص دچار وسواس در انتخاب گردد.
اما اگر این ترس کنترل شود ، می تواند مفید هم باشد. زیرا این احساس باعث می شود در شناخت طرف مقابل بیشتر دقت کرده و تصمیمی سطحی و غیرمنطقی نگیریم.
برای غلبه بر این احساس، باید در درجه ی اول به خدا توکل کرد و از او کمک خواست، و در کنار آن با فکر و صحبت و تحقیق درخصوص طرف مقابل سعی در گرفتن تصمیمی منطقی نمود.
در هر صورت انتخاب سخت است، تصمیم گیری برای ادامه ی زندگی دلهره آور است، غلبه بر تردیدها بسیار مشکل می باشد...
لیکن تفکر و تحقیق و صحبت کردن و به بحث گذاشتن عادات و اخلاق و سلایق و اعتقادات طرفین، و در کنار آن شناخت متقابل خانواده ها، باعث می شود تا حد زیادی بتوانیم این تردیدها را در خود از بین برده و به شناختی کامل تر نائل آییم تا درنهایت به تصمیمی درست تر نزدیک شویم.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
\\

\\

[h=1]آیا عشق و عاشقی با ازدواج از بین می رود؟[/h]
حالا دیگر وقتش است. اصلا شاید دیر هم شده باشد. عاشق شدن را نمی‌گویم. آن خودش دیر یا زود اتفاق می‌افتد. منظورم واكاوی عشق‌های گذشته و حال و احتمالا آینده است. اصلا با كدام تعریف اینقدر مطمئنید كه عاشق هستید و عشق‌تان اگر اولی در دنیا نباشد بعد از لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد مقام سوم را می‌تواند بگیرد؟ لطفا برای چند دقیقه بی‌خیال باورهای خودتان شوید، ببینید كارشناسان چه می‌‌گویند؟ اصلا عشق واقعی چیست و چند درصد از آدم‌هایی كه ادعای عاشقی می‌كنند واقعا عاشق هستند؟


نقطه پایان عشق کجاست؟
جسم ما گرایش‌هایی دارد كه اسمش میل است. مثلا من به این شیرینی میل دارم و این یك گرایش یكسویه محدود است. می‌گویم یك‌سویه چون من به شیرینی میل دارم ولی شیرینی به من میلی ندارد و می‌گویم محدود چون گرایش من هم تا زمانی است كه شیرینی را نخورده باشم. وقتی بخورم و سیر شوم دیگر میلی به آن ندارم. همین گرایش یك‌سویه می‌تواند نامحدود باشد.
مثلا من گل‌ها را دوست دارم ولی معلوم نیست گل من را می‌خواهد یا نه. این می‌شود حب یا دوست داشتن چون نامحدود است ولی یك طرفه. علاقه یك خانم به طلا و جواهر هم مشابه همین است، محدودیت ندارد و مثل میل به غذا و شیرینی نیست كه از آن سیر شود ولی یك طرفه است. حالت سوم می‌شود گرایش دو سویه محدود؛ یعنی دو نفر همدیگر را دوست دارند ولی این دوست داشتن محدود است و بالاخره یك جایی تمام می‌شود. به این دوست داشتن می‌گویند شوق. بیشتر احساساتی كه ما از آن به عنوان عشق یاد می‌كنیم در واقع شوق است. یعنی اشتیاق شدیدی كه تمام می‌شود.
حتی عشق‌های تاریخی هم بیشترش شوق بوده ولی چون به هم نرسیده‌اند، تمام نشده. مطالعات نشان می‌دهد نقطه پایان این شوق‌های به ظاهر بی‌پایان نقطه به هم رسیدن است. یعنی 2نفر همدیگر را در حد مرگ دوست دارند ولی به محض اینكه به هم می‌رسند این علاقه شروع به كم شدن می‌كند. همین است كه خیلی از جوانانی كه عاشقانه همدیگر را دوست دارند و زمین و زمان را به هم می‌ریزند تا با هم ازدواج كنند از همان ماه عسل اختلاف‌هایشان شروع می‌شود و زندگی‌شان دوامی ندارد. در واقع آنها هیچ وقت عاشق هم نبوده‌اند و فقط اشتیاق شدیدی نسبت به هم داشته‌اند كه به اشتباه نامش را عشق گذاشته‌اند و به بیراهه رفته‌اند. در واقع شوق همان هوس است.
یعنی همه عشق ها روزی از بین می رود؟
اما حالت چهارمی هم وجود دارد؛ یعنی خواستن دو طرفه نامحدود. این نوع خواستن یك خواستن بی حد و مرز است كه برتر و متعالی‌تر از همه خواستن‌های دیگر است و می‌شود نام عشق بر آن نهاد. حالت زمینی این نوع دوست داشتن عشق میان مادر و فرزند است؛ رابطه‌ای نامحدود و دوطرفه.
هر كدام از ما در زندگی یك وضعیت موجود داریم و یك وضعیت مطلوب. من موجود چگونه باید به من مطلوب تبدیل شوم؟ مسیری كه مرا به حالت مطلوب هدایت می‌كند عشق است ولی آیا عشق به تنهایی می‌تواند؟ اینجاست كه پای عقل به میان می‌آید. عقل به ما تاكتیك می‌دهد. روش می‌دهد كه چطور به پشتوانه عشق به وضعیت مطلوب برسیم. عقل به ما نشان می‌دهد وقتی دچار هیجان عشق هستیم چطور اشتباه نكنیم و در بهترین مسیر قدم بگذاریم.
چطور مطمئن شویم احساسی که به یک نفر داریم همان عشق است؟
عشق از دوست داشتن مجزاست ولی گاهی به دلیل شباهت‌هایی كه با هم دارند اشتباه گرفته می‌شوند وگرنه هركدام از اینها یك مقوله جداست. اگر بخواهیم با مفاهیم آكادمیك صحبت كنیم، دوست داشتن همان چیزی است كه در عربی می‌گویند «حُب» و از جنس عالم دوم است ولی عشق از جنس عالم چهارم است. از این تعاریف متوجه می‌شویم عشق و دوست داشتن به اندازه دو دنیا با هم تفاوت دارند و این تفاوت كمی نیست. حتما می‌پرسید منظور از 4 عالم چیست؟ این عالم‌ها مقوله پیچیده‌ای دارند ولی در یك تعریف ساده باید بگویم این چهار عالم عبارتند از: اول، طبیعت كه همین جهان ملموس است. دوم، فطرت كه عالم معناست. سوم، طینت كه می‌گویند تركیب عالم اول و دوم است و چهارم، حیرت یعنی همان عالمی كه پیامبر(ص) در معراج دید و متحیر شد و گفت: «خدایا تو را آنقدر كه باید نشناختم.» بعضی‌ها معتقدند بالاترین درجه دوست داشتن عشق نام دارد. یكی از حكما هم عشق را مستی عقل معرفی كرده است. در حقیقت عشق یك مقدمه دارد به نام شناخت و معرفت و یك موخره به نام ایثار و فداكاری. اگر كسی را با معرفت آنقدر دوست داشته باشید كه برایش ازخودگذشتگی كنید، عاشقش هستید.
فرض كنید دختر و پسر جوانی بسیار به هم علاقه دارند ولی چه تضمینی وجود دارد كه دخترخانم در آینده مادر خوبی باشد یا آقاپسر از عهده نقش پدری برآید؟ از كجا معلوم وقتی با هم زیر یك سقف قرار می‌گیرند هزار و یك اختلاف‌نظر نداشته باشند؟ همه اینها در مشاوره قبل از ازدواج مشخص می‌شود​


سن عاشقی در مردان چند سال است؟ هر چیزی یك سنی دارد؛ مثل سن بلوغ. بچه‌ای كه خیلی عقلش می‌رسد ولی هنوز به سن بلوغ نرسیده بالغ نیست یا برعكس، كسی كه به سن بلوغ رسیده ولی آثار بلوغ در او وجود ندارد هم بالغ نیست. در این جهان همه‌ چیز تابع زمان و مكان است. هر چیزی باید بر روال طبیعت بگردد. از 9 ماه ماندن بچه در رحم مادر تا كشیدن 4 درد زایمان كه باعث جفت شدن جمجمه بچه می‌شود همه چیز در طبیعت قانون دارد. در عاشق شدن هم سن مهم است. یك نوجوان اگر احساس می‌كند عاشق شده است هنوز بلوغ عقلی‌اش كامل نشده و نمی‌تواند برای آینده برنامه‌ریزی كند. اگر بخواهم از دید علمی بگویم عقل مردها تا 40 سالگی كامل نمی‌شود. اصلا همین است كه می‌گویند دوران چل‌چلی! همین است كه باعث می‌شود هرقدر هم طرفین به عشق‌شان مطمئن باشند باز نیاز به مشاوره دارند و نباید بی‌گدار به آب بزنند.
تا کی برای عاشق شدن فرصت داریم؟
در تكامل سنی انسان‌ها یك تقسیم‌بندی جالب وجود دارد؛ می‌گویند اگر كسی بخواهد زیبا شود تا 20سالگی می‌شود، اگر بخواهد قهرمان شود تا 30 سالگی می‌شود، اگر بخواهد عاقل شود تا 40 سالگی می‌شود و اگر بخواهد عارف شود تا 60 سالگی می‌شود. به اصطلاح می‌گویند اگر تا این سن شد، شد و اگر نشد دیگر فایده ندارد. البته این بیشتر درباره مردان صدق می‌كند و زنان تكامل سریع‌تری دارند.
زن برای مادر شدن آفریده شده و مرد برای پدر شدن. زن باید زن باشد و مرد باید مرد باشد. یعنی زن نیاز به زنانگی دارد و مرد، مردانگی. زنانگی یعنی ایجاد آرامش و مردانگی یعنی ایجاد آسایش. زن باید مثل گل باشد و مثل گل با او رفتار شود و مرد باید مثل درخت باشد و مثل درخت با او رفتار شود. اگر این‌ چنین باشد عشق دوام می‌آورد و زندگی به وضعیت مطلوب می‌رسد.
چرا داغ ترین ازدواج ها بعد از ازدواج سرد می شود؟
مشاوره قبل از ازدواج یك ضرورت است. همه زوج‌ها باید قبل از ازدواج به مشاور مراجعه كنند تا بتوانند مشكلات احتمالی آینده را پیش‌بینی كنند. فرض كنید دختر و پسر جوانی بسیار به هم علاقه دارند ولی چه تضمینی وجود دارد كه دخترخانم در آینده مادر خوبی باشد یا آقاپسر از عهده نقش پدری برآید؟ از كجا معلوم وقتی با هم زیر یك سقف قرار می‌گیرند هزار و یك اختلاف‌نظر نداشته باشند؟ همه اینها در مشاوره قبل از ازدواج مشخص می‌شود.

در این جلسات تست‌هایی از هر دو نفر گرفته می شود كه پاسخ خیلی از پرسش‌ها را مشخص می‌كند. این همان مكانیسم عقل است كه كنار عشق قرار می‌گیرد. یعنی دو نفر كه احساس می‌كنند عاشق هم هستند با یك روش عقلانی به این نتیجه می‌رسند كه آیا ازدواجشان به صلاح است یا نه؟ اگر بخواهیم یك مثال ساده بزنیم، می‌گوییم عشق شبیه یك جواهر گرانبهاست و عقل حلقه‌ای فلزی كه ركاب این جواهر گرانبها می‌شود. اگر این حلقه باشد، می‌توانی جواهرت را دستت كنی و همیشه همراهت باشد ولی نمی‌توانی یك جواهر گرانبها را تا ابد بدون هیچ محافظی توی مشتت نگه داری، شك نداشته باش كه بالاخره گم خواهد شد. همین است كه گاهی عشق‌های آتشین ناگهان خاموش می‌شود. در حقیقت نگین باارزش آنها گم شده است.
چرا بعضی از عشق ها تبدیل به نفرت می شود؟
ازدواج نیاز به استطاعت دارد. همان‌طور كه وقتی كسی به حج می‌رود باید استطاعت داشته باشد در ازدواج هم استطاعت لازم است. البته این استطاعت فقط توان مالی نیست. استطاعت باید در عقل، در مسئولیت‌پذیری، در تعهدپذیری و خیلی چیزهای دیگر باشد. كسی كه استطاعت ندارد و می‌خواهد همه چیز را موكول به آینده كند نباید به خیال خودش عاشق شود و درگیری عاطفی ایجاد كند. هیچ فاجعه‌ای از اول فاجعه نبوده. شرایط و اشتباه‌ها به سوی فاجعه شدن هدایتش كرده است. وقتی یكی جا می‌زند طرف دوم دو راه دارد؛ یا خودش را منهدم می‌كند و دچار افسردگی می‌شود یا دست به اقدامات خشونت‌بار می‌زند و برای نابودی طرف مقابل تلاش می‌كند. سد كه بشكند همه چیز را با خودش نابود می‌كند.
آیا عشق مرد و زن تعدد می پذیرد؟
عشق ممنوع یعنی واژه‌پردازی‌های بی‌خودی. یعنی چیزی كه اصل عشق نیست. یك هوس زودگذر است كه تمام می‌شود اما در مسیر خودش زندگی افراد را نابود می‌كند. عشق باید منطق داشته باشد. اصلا عشق یعنی احساسی از جنس خدا. چیزی كه از جنس شیطان باشد نمی‌شود نام عشق برآن گذاشت و بی‌شك هوس است. كسی كه دچار این اشتیاق غلط می‌شود باید پیش از آنكه گره روی گره بزند به مشاور مراجعه كند و راهنمایی بخواهد.
یك نكته مهم دیگر این است كه عشق در هیچ شرایطی تعدد نمی‌پذیرد. در یك دل امكان ندارد محبت دو نفر بگنجد. منظورم عشق میان زن و مرد است. ممكن است هوس كنی 01 نوع غذا را با هم بخوری ولی حتما بعدش دل‌درد می‌گیری. لازمه عشق وفاداری است. نباید اجازه بدهیم سریال‌های بی‌سر و ته ماهواره‌ای با رواج عشق‌های به اصطلاح ممنوع كانون خانواده‌ها را به خطر بیندازند. بیشتر از اینها كاملا هدفمند پیش می‌روند. در خیلی از كشورها بعد از پخش هر فیلم تحلیلگر اجتماعی می‌آید و درباره موضوع فیلم حرف می‌زند. ما هم به چنین كارشناسی‌هایی نیاز داریم.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
\\

\\

باورهای درست در مورد عشق و ازدواج


--------------------------------------------------------------------------------

در مورد عشق و ازدواج باورهای نادرست و غلطی وجود دارد که فرد را در شناخت خود و دیگران و تصمیم گیری مهم زندگی برای انتخاب یک همسر دچار لغزش و اشتباه می کند. ما در اینجا نکاتی مهم و قابل توجه از تصوراتی صحیح که فرد باید در مورد عشق و ازدواج داشته باشد گرد هم آورده ایم.

--------------------------------------------------------------------------------



·برای خوشبختی عشق لازم است ولی کافی نیست. عشق به ما نیرو ، استقامت، جرأت، پشتکار، امید، هیجان و انگیزه حرکت می دهد تا با آگاهی، عقل و درایت و تلاش مسیر زندگی را طی کنیم. بدون آگاهی و تعهد، عشق به تنهایی ما را به هیچ جا نمی رساند.



·عشق اعطاء و بخشش خالصانه بدون هیچ انتظار و توقع است ولی به معنی برآورده کردن تمام خواسته های معشوق، یا بندگی و بردگی و یا اجازه سوء استفاده دادن و نادیده گرفتن رفتارهای غلط او نیست. پس چشمانتان را باز کنید و عشق را با وابستگی اشتباه نگیرید.



دو عاشق حریم خصوصی یکدیگر را می دانند و به آنها احترام می گذارند و به هم اعتماد دارند. آنها هیچ وقت از اعتماد متقابلشان سوء استفاده نمی کنند و خود را فریب نمی دهند. عاشق بدنبال تغییر معشوق نیست بلکه اگر لازم بداند خود را تغییر می دهد


.عشق چسبندگی و وابسته بودن به هم نیست بلکه حفظ تمامیت و استقلال فردی و تکیه و اعتماد کردن به یکدیگر است. عشاق بدون حضور دیگری نیز خوب و خوش بوده و لزوماً در تمامی لحظات شادی آور و لذت بخش با هم نیستند.‌
·دو عاشق حریم خصوصی یکدیگر را می دانند و به آنها احترام می گذارند و به هم اعتماد دارند. آنها هیچ وقت از اعتماد متقابلشان سوء استفاده نمی کنند و خود را فریب نمی دهند. عاشق بدنبال تغییر معشوق نیست بلکه اگر لازم بداند خود را تغییر می دهد.

· بدون شناخت خود و ارزشمند دانستن خود، دیگری و ارتباط عشق بارور نمی شود. عشق یک روند است و نه یک حادثه. عشق با کشش و اشتیاق احساسی عاطفی (و جنسی) شروع شده و با صمیمت و تعهد کامل می شود.

. در عشق واقعی جا و بهانه ای برای رفتار خشن ، بی احترامی، سرزنش، تهدید، دروغ ،کتمان کاری، راز و بازی کردن وجود ندارد.

·کیفیت و کمیت عشق واقعی در طول زندگی نه تنها دچار پستی و بلندی و تغییر می شوند بلکه بدون مراقبت و نگهداری از آن می توانند به مرور کم رنگ و محو شوند.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]13 دليل نادرست ازدواج
[/h]
هيچ کس منکر اين نيست که ازدواج خوب است اما اول بايد تکليفتان با خودتان معلوم باشد که اصلا براي چي داريد ازدواج مي کنيد؟ نگوييد ازدواج کردن دليل نمي خواهد. اگر شما خدايي نکرده در نا خوداگاه قصد بي منطقي براي ازدواج داشته باشيد ممکن است بعدا دچار مشکلاتي شويد که حل کردنش به فکر هيچ عاقلي نرسد. پس حواستان را جمع کنيد!
[h=2]

1. شورش عليه والدين
[/h]
خيلي ها به خاطر اين ازدواج مي کنند که به خانوادهايشان دهن کجي کرده باشند. در اين ازدواج ها فکر و ذکر فقط لج کردن با خانواده است و نه پيدا کردن يک شريک خوب براي زندگي. خب اين ديگر گفتن ندارد که شما حتي اگر با اين کار از پدر و مادرتان انتقام بگيريد، باز هم دودش به چشم خودتان مي رود. چون اين بار هم خانواده را از دست داده ايد و هم پشتوانه اي براي روزهاي سخت زندگي دو نفره تان نخواهيد داشت. [h=2]2. جستجوي استقلال [/h]معمولا آدمها اول بايد مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند. اما گاهي قضيه بر عکس مي شود. بعضي ها م ي خواهند به وسيله ازدواج که يک دليل بيروني است، مستقل شوند يعني خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اگر شما موفق شديد يک پارچ آب را با قاشق چايخوري بخوريد، در اين کار هم موفق مي شويد. البته که فرض محال محال نيست اما قيمت اين فرض خيلي بالاست![h=2]3. التيام يک رابطه شکست خورده[/h] اين هم از آن دلايل پيچيده است که خيلي ها بي توجه به آن تن در مي دهند. اين که در يک رابطه عشقي به هر دليلي شکست خورده ايد و نه شنيده ايد و حالا مي خواهيد از راه ازدواج با يک آدم جديد به خودتان ثابت کنيد که مي توانيد عزت نفستان را بازگردانيد. اين هم اشتباه است چون انگيزه ازدواج يک رابطه ديگر است و نه رابطه با آدم جديد.[h=2]4. فشار خانواده و اجتماع[/h] زن بگير، موهات داره رنگ دندونات ميشه، داري تو خونه مي ترشي !... کافي است چندتا دختر معرفي کنند و بگوييد نمي خواهم يا چندتا خواستگار بيايد و رد کنيد، آن وقت است که سيل حرف و حديث هاي اين طوري از هر طرف به سويتان جاري مي شود. انصافا فشار رواني بسياري به آدم وارد مي کند. [h=2]5. ازدواج اجباري[/h] خوشبختانه دوره اين کار در حال ور افتادن است. اما خيلي پيش مي آيد که پدر و مادري از روي مصلحت يا خودخواهي، يا هر دليل ديگري فرزند بينوا را مجبور مي کنند که با يک نفر به خصوص ازدواج کند. خودتان تصور کنيد که با شرايط امروز چه زندگي اي در پيش روي اين زوج اجباري است.[h=2]6. نياز جنسي[/h]يعني اينکه يک نفر فقط و فقط به خاطر نياز جنسي اش ازدواج کند و نه چيز ديگر... مسلما بي خردي بزرگي است.
احترام گذاشتن به خواسته هاي پدر و مادر واجب است اما نه اين که اگر والدينتان اصرار کردند که با کسي ازدواج کنيد براي به دست آوردن دل آنها چشم روي خواسته خود ببنديد و براي هميشه خود را اسير روياهاي آنها کنيد​

[h=2]7. دلايل اقتصادي
[/h]
‌بعضي وقتها دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط به پول طرف مقابل نگاه مي کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به يک نان و نوايي برسند.حالا تصورش را بکنيد که بعد از ازدواج خانواده پولدار ورشکست شوند، ديگر به چه اميدي مي شود آن زندگي را ادامه داد.يعني طرف ازدواج کند به اين دليل که به واسطه ي خانواده زن يا شوهر و با خود طرف مقابل، پول پله اي بهم بزند و به رفاه اقتصادي برسد.[h=2]8. تنهايي و استقلال[/h] ‌بعضي موقع ها يک نفر به خاطر اينکه تنهاست و دارد مستقل زندگي مي کند، تصميم به ازدواج مي گيرد بدون اينکه شرايط ازدواج را داشته باشد. وقتي كه احساس تنهايي مي كنيد و به تنگ آمده ايد، احتمال آن كه انتخاب هاي ضعيف تري بكنيد بالا مي رود و در نهايت از روابطي سر در خواهيد آورد كه چيز زيادي براي شما ندارند. [h=2]9. احساس گناه يا ترحم[/h] ‌اگر دل ادم براي يک نفر بسوزد و به همين خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که رابطه آنها نمي تواند مثل زن و شوهرعاي معمولي عادلانه و برابر باشد. اينطوري حتما کسي که دلسوزي کرده بعدها احساس قرباني بودن پيدا ميکند.[h=2]10. احساس کمبود يا تهي بودن[/h]

بعضي از احساس کمبودها و احساس تهي بودن ها هيچ ربطي به ازدواج کردن يا نکردن ندارد و از جاهاي ديگري نشأت گرفته است. بعضي افراد فقط به خاطر اين احساس کمبود ازدواج مي کنند و اين هم اشتباه است. اين افراد مي خواهند طرف مقابلشان نواقص كودكي شان را بر طرف كند. آنها با اين عمل خود مسوليت پذيري را از خود منع مي كنند و از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و يا مادر را براي آنها بازي كند كه ممكن است به زودي موجب خسته شدن طرف مقابل شود. ضمن اينكه هر رابطه صحيح الزاما به خودي خود التيام بخش هم خواهد بود اما با توقعات نا به جا عاشق شدن عواقب خوبي ندارد.
[h=2]11. احساس گناه[/h] زماني كه ادامه يك ارتباط باعث به وجود آمدن اين احساس مي شود كه اگر ازدواج نكنم به طرف مقابل ضربه خواهد خورد. ازدواج شما نه به خاطر مصلحت بلكه به خاطر فرار از احساس گناه بوده و در آن حال يك طرف نقش ناجي را بازي خواهد كرد كه با مصلحت ازدواج منافات دارد.[h=2]12. ازدواج ابزاري[/h]گاهي انگيزه‌ي‌ اصلي در تشکيل زندگي مشترک، عشق به فرد مقابل و نياز روان‌شناختي به زيستن با فرد مقابل نيست؛ بلکه او وسيله‌اي براي رسيدن به هدف‌هاي ديگر مي‌شود. براي نمونه، خانمي که دوست دارد در خارج از کشور زندگي کند، ممکن است با پيشنهاد فردي جهت ادامه‌ي زندگي مشترک در خارج با او ازدواج کند؛ ولي مسائل فرهنگي، استرس‌هاي متعددي را به دنبال داشته است؛ بنابراين گاهي ازدواج به خاطر ترس از تنهايي، از دست دادن زيبايي، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگي و ... صورت مي‌گيرد. در چنين فضايي، امکان سازگاري با مشکل‌هاي زندگي، ضعيف بوده و در نهايت، ضريب ريسک اين ازدواج‌ها، بالا مي‌باشد.[h=2]13. ازدواج به خاطر آرزوهاي پدر و مادر[/h] احترام گذاشتن به خواسته هاي پدر و مادر واجب است اما نه اين که اگر والدينتان اصرار کردند که با کسي ازدواج کنيد براي به دست آوردن دل آنها چشم روي خواسته خود ببنديد و براي هميشه خود را اسير روياهاي آنها کنيد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]دلایل درست ازدواج
[/h]
در مطلب دلایل نادرست ازدواج از اشتباهات بزرگی گفتیم که می توانند بهانه ازدواج تلقی شوند و البته یک عمر پشیمانی به بار بیاورند. حالا بد نیست نگاهی به دلایل درست و قابل قبول برای ازدواج بیندازیم که می توانند نشان دهند شما به قدر کافی عاقل هستید و انگیزه درست دارید و در حقیقت وقت ازدواج تان رسیده است.
[h=2]

مصاحبت و همراهی
[/h]
دختر و پسر به یک سنی که می رسند دوست دارند یک کسی را داشته باشند که از حال و روزشان برایش حرف بزنند، مسائل زندگی اشان را به او بگویند و... و در مقابل طرف دیگر به حرفهایشان گوش بدهد و در مسائل مختلف کمکشان کند, در یک کلام همراهشان باشد. این یک نیاز طبیعی و معقول است. اگر یکی از دلایلی که می خواهید ازدواج کنید داشتن یک همراه و همنشین خوب است، پس بجنبید که دیر نشود.
[h=2]عشق و محبت
[/h]
همه نیاز به مهر و محبت دارند اما گاهی به یک جایی می رسد که نیاز دارید یک نفر باشد که دوستش داشته باشید و او هم شما را دوست داشته باشد. کسی که عشق و محبتش جدای عشق و محبت پدر و مادر و خانواده باشد. عشق و محبت لازمه ازدواج است خودتان زا از آن منع نکنید.
[h=2]شریک حمایت کننده
[/h]
دخترها و پسرها معمولا می خواهند کسی را داشته باشند که در کنارش ارامش و امنیت پیدا کنند و به خاطر همین ازدواج می کنند.. یعنی دنبال یک شریک خوب می گردند که توی زندگی حامی آنها باشد. این نه تنها ضعف نیست، که یک نقطه قوت هم هست.
[h=2]شریک جنسی
[/h]
گرایش دخترها و پسرها به جنس مخالف یک مساله طبیعی است. اصلا یکی از دلایلی که ازدواج تداوم پیدا میکند همین است که هر کس نیاز به یک مکمل و شریک از جنس مخالف دارد و ازدواج راه طبیعی و مشروع پاسخ به این نیاز است.
به طور کلی زمانی بهترین رابطه عشقی فراهم می شود كه فرد از درون خود از عشق سرشار است و دوست دارد دیگری را در احساس دوست داشتن خود سهیم كند​

[h=2]فرصت عاشقی
[/h]
به طور کلی زمانی بهترین رابطه عشقی فراهم می شود كه فرد از درون خود از عشق سرشار است و دوست دارد دیگری را در احساس دوست داشتن خود سهیم كند. این رابطه زمانی رخ میدهد كه فرد در درون خود به كمال نسبی رسیده باشد تا خود را بشناسد و به دور از احساس های منفی و بی اساس در پی یك رابطه سالم باشد. این سرشار بودن یك ارتباط است كه موجب موفقیتش میشود نه تهی بودن آن. روابط می توانند بزرگترین منبع درد یا بزرگترین آموزگارتان باشند. احساس متقابل عشق رفتارتان را بسوی خودتان منعكس می كند و شما را با ترس ها، ضعف ها، خودخواهی ها، سستی ها، محدودیت ها و برنامه ریزی های احساسی و غرورتان رو به رو می كند و فرصتی برای بازنگری و اصلاح فراهم می آورد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]عشق در نگاه اول[/h]

این چیست که وقتی شما کسی را برای اولین بار ملاقات می‌کنید، تکانتان می‌دهد؟ اگر این عشق نیست، پس چیست؟
هوس در نگاه اول: شما جاذبه خامی نسبت به فردی از جنس مخالف در خود احساس می‌کنید و سپس بسیار بیشتر از آن چیزی که عملا وجود دارد، دچار عواطف و احساسات می‌شوید. شما نه به این خاطر که عاشق شده‌اید، بلکه به این دلیل که ذهنتان تحریک شده، مدام به او فکر می‌کنید.

خصوصا اگر شما بدنبال یک اوج احساسی لحظه‌ای باشید، اما این اوج احساسی یا «هوس در نگاه اول»، غالبا یک سرخوردگی را متعاقب شکست رابطه، با خود به همراه خواهد آورد.

شیفتگی با تصویر آنها: بعضی اوقات، وقتی به کسی علاقمند می‌شوید، عاشق او نیستید؛ بلکه عاشق تصویر او هستید: «چه قیافه‌ای دارد»؛ «چه کاره است»؛ «چقدر پول دارد»؛ «چه ماشینی سوار می‌شود»؛ «چه کارهایی در زندگی انجام داده است». شما از تمامی این چیزها در سرتان رویایی می‌سازید و ماهیت فرد را نادیده می‌گیرید: «خواستگار من دکتر است!» «نامزدم هیکلی فوق‌العاده دارد».

گذشته از این، آیا ممکن است کسی را ملاقات کنید و در همان لحظه احساس کنید که او همسر ایده‌ال شماست و اشتباه نکرده باشید؟ زوج‌هایی وجود دارند که سی‌سال با هم زندگی کرده‌اند و می‌گویند که در همان ملاقات اول، می‌دانستند که همسر ایده‌آل خود را یافته‌اند. آیا این همان «عشق در نگاه اول» نبوده است؟ ممکن است بشود چنین تلقی کرد که آنها جاذبه‌ای قوی و ارتباطی روحی را تجربه کرده‌اند که سپس آن را به رابطه‌ای قوی و موفق بدل ساخته‌اند. آنان در نگاه اول وجود چیزی را در یکدیگر تشخیص داده‌اند، اما عشق حقیقی بین آن دو، می‌بایست در طول سالیان شکل گرفته باشد.
برای دلباختگی یک لحظه کافیست، اما «عشق حقیقی» به وقت نیاز دارد.


تصور کنید که در یک شب سرد، در کلبه‌ای نشسته‌اید. می‌خواهید آتش روشن کنید تا خود را گرم کنید. برای اینکار بین روزنامه و هیزم، حق انتخاب دارید. اگر در مورد این کار تجربه کافی داشته باشید، جواب این سوال را می‌دانید: روزنامه سریع‌تر می‌تواند شعله بزرگی درست کند، اما سریع‌تر هم خاموش می شود. اما هیزم ممکن است به مدت زمان طولانی‌تری نیاز داشته باشد تا شعله‌ور شود، اما به آرامی و یک‌نواخت می‌سوزد.


بسیاری از مردم، به اشتباه در ابتدای روابط به دنبال همان شعله ناگهانی هستند. به جای آنکه به دنبال همسری باشند که بتوانند با او رابطه‌ای پر دوام و محکم را بسازند. نمی‌گویم که شما نمی‌توانید هر دو را داشته باشید، همانطور که می‌توان هم روزنامه و هم هیزم را برای درست کردن آتش، استفاده کرد. اما اگر متوجه شده‌اید که مدام کسانی را انتخاب می‌کنید که برای شما نامناسبند، شاید بهتر باشد به دنبال «آقا یا خانم هیزم» بروید و از «خانم یا آقای باروت»، برحذر باشید.

همراهان پاک و فهمیده! لزوما ضرورتی ندارد برای ایجاد رابطه ای در جهت آشنایی و شناخت و پیش زمینه ازدواج ، این روند را با علاقه فراوان و وابستگی فوق العاده همراه سازید. مهم داشتن احساسی مثبت برای ایجاد گرایشی در شما است تا او را بهتر بشناسی. عشق و علاقه باید پس از انتخاب به وجود آید . زمانی که شما مطمئنید با استفاده از اصول عقلانی و منطقی محاسن و معایب شخص مقابل را محک زدید و پس از ارزیابی محاسن او را ترجیح دادید.

*******
الهی همتون خوشبخت شید
*******
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]مردانی که در محشر رسوا می شوند
وظایف شوهر نسبت به زن(1)

[/h]پس از مقاله ی زنان مورد غضب خداوند بسیار مورد عنایت خانم های تبیانی قرار گرفتیم و آن ها ما را به پیروی از نظام مرد سالاری متهم کردند و بعضی معتقد بودند تیر را به سمت خانم ها نشانه گرفته ایم و هیچ مطلبی که به آقایان تذکر بدهد ، ارائه نکرده ایم . این مقاله کاملا روی سخنش با آقایان است و اگر نگاهی به مطالب مرتبط در کنار مقاله و پائین آن بیاندازید، متوجه می شوید که مقالاتی هم در شرح وظایف مردان داشته ایم اما اگر تعداد مقالاتی که خانم ها را برای زندگی زناشویی آماده می کنیم ،کمی بیشتر است این را حمل بر ظلم به زنان ندانید بلکه ما معتقدیم توانیی وانعطاف زنان برای ساختن زندگی گرم وعاشقانه بیشتر است.
***​
پیوند زناشویی و زندگی مشترک از شیرین‏ترین پیوندها در روابط انسان‏هاست و «خانواده» کانونی است برای امنیت، آرامش، مودّت و آسایش هر زن و مرد.
برخورداری از همسر خوب و شایسته در زندگی ، یکی از نعمت‏های بزرگ است که خداوند متعال به بندگان خویش عنایت می‏کند و برای اکتساب چنین نعمتی، تعالیم عالیه اسلام علاوه بر آن که ملاک‏ها و معیارها را در «انتخاب همسر» بیان می نماید ،دارای رهنمودها و دستوراتی است که بدون شک باید بر روابط خانوادگی هر فرد مسلمان حاکم باشد. و شک نیست کسانی که در زندگی زناشویی جویای سعادت، نشاط، شادابی، طراوت، معنویت و خوشبختی هستند، هم در «انتخاب همسر» و هم در «نحوه تنظیم روابط خانوادگی» بایستی به این تعالیم ارزشمند تاسی کنند.
رابطه زن و شوهر
رابطه زن و شوهر، رابطه عاشق و معشوق، رابطه تن و تن‏پوش، رابطه همرهان طریق کمال و معناگر محبّت و ایثار است.
زن، مرادش را در حسن رابطه با شوهر، می‏یابد و شوهر آرامش را در گرو وجود زن می‏داند.


در این رابطه صمیمی درون خانوادگی، هر یک از زن و شوهر و سایر اعضای خانواده وظایفی نسبت به یکدیگر دارند که علاوه بر این فصل، در فصل‏های بعدی به آنها اشاره خواهد شد.
وظایف مرد نسبت به زن
1- سرپرستی:
خداوند حکیم در قرآن کریم می‏فرمایند:
«مردان، سرپرست و نگهبان زنانند... .»
واگذاری مسوولیت و مدیریت نهایی خانواده به مرد، به معنی برخورداری از قدرت تصمیم‏گیری در مسائل کلی و اساسی خانواده است، نه ترجیح و مزیّت و اعمال قدرت و زور و سوء استفاده از اختیار و مرد سالاری. لذا مردان باید در مدیریت خانواده به تصمیم‏گیری عاقلانه بپردازند و اداره خانواده را بر محور عقل و منطق استوار سازند و به طور جدی از هوی و هوس بپرهیزند.
«زن» و «شوهر» دو رکن اساسی خانواده هستند ، لیکن مرد بدان جهت که آفرینش ویژه‏ای دارد و از جنبه جسمی و عقلانی قوی‏تر است، رکن بزرگ و سرپرست خانواده محسوب می‏شود. اوست که می‏تواند با تدبیر عاقلانه خویش خانواده را به بهترین وجه اداره کند و اسباب خوشبختی و سعادت آنان را فراهم سازد و محیط خانه را همانند «بوستانی سرسبز» معطر، شاداب، مرتب و منظم گرداند و همسرش را به صورت فرشته‏ای درآورد.
زنان نیز در امور داخلی خانه و تدبیر در امور خانواده و فراهم کردن فضای مناسب عاطفی و محیط نشاط آمیز و لذت بخش و تربیت فرزندان و بهسازی اقتصاد خانواده سهم زیادی دارند و مردان باید نسبت به جایگاه و نقش زنان در امور خانه آگاه باشند و به سهم آنان در این زمینه توجّه نمایند.
مردی که مدیر خانواده است باید بدین نکته توجه داشته باشد که «زن» نیز انسانی است مانند «مرد». خواسته‏ها و آرزوها و حق حیات و آزادی دارد. باید بداند که زن گرفتن به معنای میز‏ گرفتن نیست، بلکه به معنای انتخاب شریک در زندگی و یار و مونس و غمخوار گرفتن است. باید به خواسته‏های درونی و آرزوهای او نیز توجه داشته باشد. چنان نیست که مرد مالک مطلق زن باشد. زن نیز حقوقی بر گردن شوهر دارد که به آنها اشاره خواهد شد.
شوهر لایق و شایسته کسی است که جز با زبان محبّت و تکریم با همسرش سخن نمی‏گوید.

2- خوش اخلاقی و خوش‏رفتاری:
شوهر لایق و شایسته کسی است که جز با زبان محبّت و تکریم با همسرش سخن نمی‏گوید و همواره از خزانه دلش، کلام زرّین و خوشایند و گفتار شفابخش و درمان‏گر جان و آرامش‏گر روان را برگزیده، در فضای سرشار از نشاط و آرامش تقدیم همسرش نماید.
رابطه شوهر برتر با همسرش به گونه‏ای است که هرگز نسبت به او زبان تهدید، تنبیه، تحقیر و تخریب شخصیت ندارد. هر چه هست زبان محبّت، صداقت و صمیمیت‏، ایثار و احسان، تشکر و سپاس و تایید و تکریم است.
پیامبر اکرم صلی‏الله علیه و اله وسلم می‏فرمایند:
«شایسته‏ترین مردم از نظر ایمان، خوش‏اخلاق‏ترین آنان و مهربان‏ترین آنها با خانواده‏اش است. و من مهربان‏ترین شما با خانواده‏‏ام هستم.»
و در جای دیگر می‏فرمایند:
«با زنان مهربانی کنید و دل‏هایشان را به دست آورید تا با شما همراهی کنند و آنان را مجبور و خشمگین نکنید.»
و در همین رابطه امیر خوبان حضرت امام علی علیه‏السلام می‏فرمایند:
«همیشه با همسرت مدارا کن و با او به نیکی معاشرت نما، تا زندگیت با صفا شود.»
بنابراین مرد عاقل و بردبار، با تلاش و کوشش و تدبیر امور زندگی بر همه مشکلات احتمالی روزمره در محیط کاری و بیرون از منزل پیروز می‏گردد و حوادث کوچک، ناملایمات روزگار و گاهاً رفتار ناپسند بعضی از مردم او را ناراحت نخواهد کرد و وقتی وارد کانون گرم خانواده می‏شود، با چهره‏ای خندان و شاداب و قلبی مالامال از عشق، مهر، صفا و دوستی و زبانی گرم و گیرا و جذّاب، محیط زیبای خانه را با وجود خود معطر و نورانی می‏کند و با برخورد شایسته و سخنان دلپذیرش، جسم و روح همسر و فرزندان را آرامش می‏دهد.




امام علی علیه‏السلام می‏فرمایند:
«… کاری که برتر از توانایی زن است به او وامگذار، که زن گل بهاری است، نه پهلوانی سخت کوش… .»



3- اظهار محبّت و دوستی:
شوهر فهیم و آگاه، به خوبی می‏داند که باید محبت و دوستی و مهرورزی‏اش را نسبت به همسر بر زبان آورده و مهربانی را در قالب واژه‏های زیبا و پر مفهوم عینیّت بخشد، چرا که صرف محبّت قلبی کافی نیست.
پیامبر اسلام صلی‏الله علیه واله وسلم می‏فرمایند:
«این گفتار شوهر به همسرش که «من تو را دوست دارم» هرگز از قلب زن بیرون رفتنی نیست.»
حضرت امیرالمومنین علیه‏السلام می‏فرمایند:
«با زنان (همسرتان) خوش‏ گفتار باشید که ایشان هم خوش‏رفتار شوند.»
و در جای دیگر می‏فرمایند:
«زیبا سخن گویید، تا پاسخ زیبا بشنوید.»
و در همین رابطه امام صادق علیه‏السلام می‏فرمایند:
«کسی را که دوست می‏داری به او بگو ، زیرا این اظهار دوستی، عشق و علاقه شما را نسبت به هم افزون تر و مستحکم‏تر می‏کند.»
با توجّه به کلام گهربار و نورانی معصومین علیهم‏السلام، باید دقت داشت که مهم‏تر از کلمات و واژه‏ها، در ایجاد محبّت یا نفرت، آهنگ صدا و حرکات دست و چشم و لب و ابرو هنگام سخن گفتن است. آهنگ نرم و ملایم، ایجاد محبّت می‏کند، چنانچه صدای کلفت و خشن، ملال و نفرت می‏آورد. لب خندان و چهره شکفته و باز، همسر و فرزندان را جلب می‏کند، چنانچه ترشرویی و اخم هنگام سخن گفتن آن را دلسرد و افسرده می‏کند.
بسیار نیکو و بجاست که مرد در مکالمات روزمره خود با همسر و فرزندانش، علاوه بر اظهار عشق و علاقه و مهرورزی، مراقب حرکات دست و صورت و لحن صدای خود نیز باشد.


4- احترام به زن:
شوهر باید در زندگی مشترک خود ، به همسرش احترام بگذارد و هرگز او را اذیّت و آزار نرساند و ایشان را تحقیر و تمسخر نکند.
خداوند در قرآن کریم می‏فرمایند:
«… و با آنان، بطور شایسته رفتار کنید… .»
پیامبراکرم صلی‏الله علیه واله وسلم می‏فرمایند:
«برادرم جبرئیل به من خبر می‏داد و همواره سفارش زنان را می‏کرد تا آنجا که گمان کردم برای شوهر جایز نیست به زنش حتی «اف» هم بگوید.»
و امام علی علیه‏السلام می‏فرمایند:
«… کاری که برتر از توانایی زن است به او وامگذار، که زن گل بهاری است، نه پهلوانی سخت کوش… .»
آری، امام علی علیه‏‏السلام زن را به شاخه گل تشبیه کرده، چه تشبیه بجا و زیبایی، ریحان لطیف و ظریف. بنابراین نباید کارهای مشکل و طاقت فرسا را از زن انتظار داشت و نباید او را با الفاظ مخرّب و ناامید کننده رنجاند و موجب افسردگی و پژمردگی او شد. بلکه باید مانند باغبانی آگاه، دلسوز و مهربان با شیوه‏های صحیح مراقب جسم و روح ایشان بود تا او نیز با عطر وجود خود، زینت بخش کانون گرم خانواده باشد.
امام علی علیه‏السلام می‏فرمایند:
«… زنان امانت الهی در دست شما هستند. به آنان زیان نرسانید و بر ایشان سخت نگیرید.»


5- پرهیز از تنبیه و توهین به همسر:
زن نیز مانند مرد خودش را دوست دارد و به حفظ شخصیّت خویش علاقه‏مند است. دوست دارد محترم و گرامی باشد. از تحقیر و توهین رنجیده خاطر می‏گردد. از توهین و توهین کننده متنفر است.
خداوند در قرآن کریم از تمثیل و تشبیه «همسران» به «لباس» استفاده کره و می‏فرمایند:
«… آنها لباس شما هستند، و شما لباس آنها، (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرند… .»
به راستی این زیباترین، کامل‏ترین و نیکوترین تعبیری است که خالق منّان، در ارتباط با «همسران» فرموده است.
«زوجین» زیباترین، آراسته‏ترین، فاخرترین و مقاوم‏ترین لباس و پوشش فطری و روانی حمایتی یکدیگر هستند. هر یک از زوجین، باید از وجود ارزشمند خویش، لباسی از جنس «عشق و محبّت» به یکدیگر هدیه دهند ، چنان لباسی که به تمام نیازهای فطری، کشش‏های غزیزی، احساس مهرطلبی، تعلّق عاطفی و تشویق‏پذیری آن پاسخ گفته و آنان را در برابر همه محرک‏های ناخوشایند زندگی و آسیب‏‏های روانی و اجتماعی ایمن سازد.
متاسفانه در برخی از خانواده‏ها، مردانی وجود دارند که ناآگاهانه همسر خود را، اذیت و آزار و تنبیه می‏کنند و نمی‏دانند که این کار چه عواقب و خیمی خواهد داشت. پیامبر بزرگ اسلام صلی‏الله علیه و اله و سلم می‏فرمایند:
«هر مردی که همسرش را بیش از سه بار در عمرش بزند، خداوند او را میان تمام مردم محشر چنان رسوا کند که اولین و آخرین به وی بنگرند.»
در سلسله مقالات «وظایف در خانواده» با ما همراه باشید....
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
\\

\\

[h=1]رسم عاشقی[/h]

آیا تاكنون شده به درست بودن نوع برخوردتان با مسایل شك كنید؟
این شك از آن نوع شك‌هایی است كه بخصوص در برخی موارد به نتایج بسیار مثبت منجر می‌شود. البته می‌دانید كه در مرحله شك نباید زیاد باقی ماند...
وقتی رابطه شما به عنوان پدر و مادر با بچه‌ها در هر رده سنی به‌خصوص در دوران بلوغ، بسیار بحرانی و بغرنج است كه به هیچ وجه نمی‌توانید یك ارتباط خوب و سازنده ایجاد كنید و اساسا حرف یكدیگر را نمی‌فهمید...
وقتی با همسرتان همیشه اختلاف دارید به صورتی كه در بسیاری موارد، كوچك و بی‌اهمیت بودن مورد اختلاف به شدت شما را می‌آزارد اما به هر تقدیر، برخوردها همواره به تلخی به پایان می‌رسند...
وقتی با دوستان یا همكاران خود در محیط كار و یا همكلاسی‌هایتان در مراكز آموزشی و یا در دیگر موارد با مردم كوچه و بازار نمی‌توانید یك رابطه مثبت و دوجانبه برای رشد و پیشرفت و گذران زندگی اجتماعی رضایت‌بخش برقرار كنید؛ با خود فكر كرده‌اید چرا؟... ریشه این ناكامی‌ها و عدم موفقیت‌ها چیست؟
اگر ارزیابی‌های بی‌طرفانه از چند مورد مشكل ارتباطی را در كنار هم بگذارید حداقل به این نكته می‌رسید كه جزئی‌نگری و حساسیت‌های بی‌اساس، یكی از مسایلی است كه اجازه نمی‌دهد شما با دیگران ارتباط مثبت و سازنده‌ای برقرار كنید. نكته اساسی دیگر بی‌توجهی به یك سری قوانین و واقعیات عاطفی- انسانی است.
همیشه، در رویارویی با مسائل و مشكلات خانوادگی، خود را در وضعیت طرف مقابل قرار دهید و با قبول مسؤولیت‏خود و شناخت انتظارات متقابل به حل و فصل اختلافات روی آورید .


چه راهکارهای عملی و کاربردی برای تحکیم محبّت زن و شوهر وجود دارد ؟ نکات زیر می‏تواند پاسخی باشد برای همه زوج‏های جوان كه سال های اولیه زندگی مشترك خود را می گذرانند:
1 . با مطالعه كتب مربوط به انتخاب همسر، آیین همسرداری، چگونگی ایجاد ارتباط با دیگران و نیز شركت در جلسه‏های آموزش خانواده دانش و مهارت خود را در این زمینه افزایش دهید .
2 . با همدلی، همفكری، همكاری و مشورت با یكدیگر درباره مسائل مختلف میان اعضای خانواده روابط سالم پدید آورید .
3 . هر یك از زوجین دیگری را نزدیك‏ترین و محرم‏ترین فرد بداند و او را نیمه تن، حامی و پشتیبان خود تلقی كند .
4 . با یادگیری مهارت‏های ارتباطی نظیر فعالانه به حرف‏های یكدیگر گوش كردن، احترام به نظرها و عقاید یكدیگر و تشریك مساعی و مشورت كردن روابط خود را بهبود بخشید .
5 . تلاش کنند تا باایجاد كانونی گرم و صمیمی، تمام اعضای خانواده به ویژه زن و شوهر مسؤولیت رسیدن به تفاهم را پذیرا شوند .
پیامبر فرمود: ای علی ! کسی که در کارهای خانه به همسر خود بدون سرکشی و دلتنگی و تکبر خدمت نماید ، پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت می کند و برایش به هر روز و شبی ثواب هزار شهید و به هر قدمی که بر می دارد به آن مرد ثواب حج و عمره می دهد و به هر قطره ای که از بدنش عرق بیاید یک خانه در بهشت برایش منظور می نماید. ای علی ! یک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهای خانه بهتر از عبادت هزار سال و هزار حج و هزار عمره و بهتر از آزادی هزار بنده در راه خدا و هزار جنگ در راه دین و عیادت از هزار مریض و هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و هزار گرسنه ای که برای رضای خداوند رحمان سیر گردد و هزار برهنه را پوشاند و هزار اسب در راه پروردگار دادن و برایش بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن و بهتر از تلاوت تورات و انجیل و زبور و قرآن است و بهتر از آزاد کردن هزار اسیر و بخشیدن هزار شتر به فقراست و چنین مرد خدمتکار به همسر ، از دنیا بیرون نمی رود مگر این که جایگاه خوب خود را در بهشت ببیند. ای علی! کسی که روگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش بدون حساب وارد بهشت می شود. ای علی ! خدمت به همسر کفاره (پاک کننده) گناهان کبیره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار و صداق ازدواج با حورالعین و این خدمت موجب زیادی خوبی ها و علو مقام است. ای علی! خدمتکار همسر نمی شود مگر شخص صدیق و درستکار و یا شهید و یا مردی که خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را برایش خواسته باشد. *
6 . هنگام اختلاف نظر یا سوء تفاهم، به جای سرزنش كردن یكدیگر یا تفسیر نادرست، به شناسایی مساله و یافتن راه حل آن بپردازید و در صورت لزوم كمك و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب كنید .
7 . برای رسیدن به امنیت روانی وعاطفی در روابط زناشویی داشتن صداقت، پذیرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهید .
8 . در صورت به وجود آمدن هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستین فرصت ممكن به حل و فصل آن بپردازید تا به فرآیندی مخرب و پیشرونده تبدیل نشود .
9 . به هر طریق ممكن رفتارهای مطلوب همسرتان را مورد توجه و تایید قرار دهید; به گونه‏ای كه همسرتان بفهمد برایش ارزش قائل هستید .
10 . تشویق و تایید و بیان نكات مثبت‏به طور آشكار یا در جمع باشد و تذكر نكات منفی و انتقاد به طور محرمانه و در تنهایی صورت گیرد .
خشونت همسرتان را با خشونت پاسخ ندهید . خشونت را با سكوت پاسخ گویید و در موقعیتی مناسب درباره مساله مورد نظر به بحث و گفت و گو بپردازید .

11 . برای خصوصیات و نیازمندی‏های یكدیگر ارزش قائل شوید و در روابط كلامی، عاطفی، اقدام‏ها و تصمیم‏گیری‏ها به افكار و خواسته‏های همسرتان توجه كنید .12 . اگر رفتار خاصی برای شما مبهم است، ساده‏ترین راه این است كه از همسرتان هدف و علت آن رفتار را بپرسید و با روش مسالمت‏آمیز، صمیمانه و خوش بینانه موضوع را روشن كنید .

13 . خشونت همسرتان را با خشونت پاسخ ندهید . خشونت را با سكوت پاسخ گویید و در موقعیتی مناسب درباره مساله مورد نظر به بحث و گفت و گو بپردازید .
14 . بكوشید در سراسر زندگی، به خصوص در روابط بین خود و همسرتان، به جای هر گونه پیش‏داوری یا مشاهده اشكالات و ضعف‏ها نقاط مثبت و قوت را ببینید; به عبارت دیگر، به جای توجه به نیمه خالی لیوان به نیمه پر آن توجه كنید .
15 . سعی كنید در برنامه ریزی برای فعالیت‏های اجتماعی، اوقات فراغت، دید و بازدیدهای خانوادگی و نظایر آن به مشورت كردن با یكدیگر بپردازید و از یك جانبه نگری بپرهیزید .
شاید بسیاری از مسائل را از جمله نکاتی که در بالا ذکر شد همه ما شنیده باشیم .اما در بسیاری از اوقات یادآوری و تذکر می تواند مروری باشد بر دانسته ها. و یا اینکه خیلی ها درکنار آگاهی از مطالب به مفید و سودمند بودن آن اشراف کافی ندارند . لذا دوستان و دلسوزان شما در تبیان برآنند تا با بیان این نکات شما را در بهبود هر چه بهتر روابط بخصوص با همسرتان یاری کنند.
* بحار ج 13
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]اول یاد بگیر ، بعد دست بکار شو![/h]

در این دوره زمانه برای خیلی از کارها آموزش می بینیم . از سنین مهد کودک و پیش دبستانی تا دانشگاه و...
آموزش می بینیم تا چگونه مداد به دست بگیریم و نقاشی کنیم و بنویسیم . آموزش می بینیم چگونه ورزش کنیم .اگر به هنر خاصی علاقه مند باشیم ،کلاس آموزشی آن را می گذرانیم و در آن تبحر لازم را به دست می آوریم .
اما وقتی صحبت از مهم ترین انتخاب و اصلی ترین هنر زندگی مان ( هنر زندگی موفق) می شود ، آنوقت کار را به قضا و قدر می سپاریم و فرزندانمان را بدون آموزش لازم روانه ی خانه ی بخت می کنیم . بدون اینکه بدانند دقیقا چه مسئولیتی را قبول می کنند و چه حقوقی دارند.
رفتن زبر یک سقف مشترک و به پای هم پیر شدن ، نیازمند رعایت قواعد و اصول خاصی است،که نیاز به آموزش دارد.

این جمله ها را بار ها شنیده اید که « علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد » و « پیشگیری بهتر از درمان است» . اما باز هم تا وقتی زوج جوانی دچار مشکل نشوند و بااصطلاح دعوای شان آنقدر بالا نگیرد که به گوش خانواده های شان برسد ، همه فکر می کنند دختر و پسر دیروز به طور کاملا غریزی زن و شوهر موفق امروز می شوند .
ممکن است بگوئید: نسل گذشته ی ما که بدون آموزش، سقف مشترک را تجربه می کرد ،کمتر دچار مشکل می شد و طلاق کمتری در ازدواج های گذشته رخ می داد.
در جوابتان باید بگویم در گذشته دختر و پسر ها زمان بیشتری را باوالد هم جنس خود می گذراندند و به طور غیر مستقیم خیلی از توانایی های لازم برای جنسیت خود را با توجه به نیاز زمان شان ، می آموختند . برای مثال دختر ها اکثرا در خانواده در کنار یاد گرفتن آشپزی و خیاطی ودیگر فوت وفن های خانه داری از رفتار مادرشان رفتار با همسر ،قوم شوهر و.. را آموزش می دیدند و پسر در کنار حرفه آموزی از پدر فوت وفن «سنگ زیرین آسیاب بودن »را می آموخت. در کنار پدر یاد می گرفت چگونه مثل یک مرد زندگی اش را مدیریت کند ، جرات مند باشد و با اقتدار زندگی اش را اداره کند.
به فرزندان مان بیاوزیم به دنبال کسی نباشند که خوشبخت شان کند ، بلکه به آن ها بیاموزیم تا با توانایی شان به خوشبختی خود و همسرشان کمک کنند.

البته قبول دارم بعضی از همین آموزش های غیر مستقیم ،اشتباه بود و دختر و پسر امکان داشت اشتباه والدین خود را تکرار کنند اما به طور معمول و با توجه به انتظارات و قواعد زمان خود ، زندگی بدون مشکل تر و یا بی سر وصدا تری را داشتند.
امروزه دختر و پسرها به خاطر برنامه ریزی های فشره ی تحصیلی و کلاس های تقویتی و کنکور و زبان و ورزش های مختلف و ....کمتر زمانی را در کنار خانواده هستند تا جایی که وجود یک کتاب آموزش آشپزی در جهییزیه ضروری است!

دختری که فرصت یادگیری چند غذای ساده را از مادر خود نداشته است ، به طور قطع فرصت آموختن هنر مدیریت خانه و خانواده را نیز نداشته . البته اولی بایک کتاب و چند بار خراب کردن غذا حل می شود اما دومی لطمه ی زیادی به زندگی آینده اش می زند.
پس بهتر است به فکر آموزش جدی تر زندگی متاهلی باشیم ،قبل از آنکه آمار و ارقام از بالاتر رفتن میزان طلاق خبر دهند.
لزوم آموزش قبل از ازدواج آنقدر احساس می شود که حتی متولیان اور اجتماعی هم به فکر آن افتاده اند.
کارشناس امور خانواده سازمان ملی جوانان استان تهران در گفتگو با برنا گفته بود: آموزش هایی که در زمینه ازدواج صورت می گیرد ، باید منطبق با فرهنگ ایرانی اسلامی باشد و با حفظ ارزش های جامعه صورت بگیرد. آموزش های ازدواج باید در کتب درسی در تمام مقاطع تحصیلی آورده شود و به عنوان واحد درسی تدریس شود.
کتب درسی که در دانشگاه ها در شاخه های روان شناسی و شاخه های مرتبط با رفتار شناسی و آگاهی و شخصیت افراد در جامعه وجود دارد ، متاسفانه برگرفته از فرهنگ های کشورهای دیگر است و این روزها به صورت ترجمه درآمده و توسط استادان آموزش داده می شوند. ازدواج و دیگر آداب و رسوم های هر کشور و منطقه ای مخصوص به خود و با یکدیگر متفاوت است و تدریس فرهنگ کشورهای دیگر در کشور کاربردی ندارد.ما باید طبق فرهنگ خودمان این آموزش ها را داشته باشیم.
البته لزوم آموزش در مدارس و یا از طریق صدا و سیما چیزی از وظایف پدر ومادر در این موضوع کم نمی کند . با تمام مشغله های غیر قابل انکار زندگی در این زمان بهتر است با فرزندمان راجع به زندگی آینده و نقشی که قرار است به عهده بگیرند،صمیمانه صحبت کنیم و تجاربمان راا با آن ها در میان بگذاریم.
آموزش و پروش به وظیفه ی خود عمل کند وما به عنوان خانواده به وظیفه ی خود.....
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]جایگاه عشق در ازدواج[/h]

یكى از مسائلى كه همیشه ذهن مرا به خود مشغول مى‏كند، جایگاه عشق در ازدواج است. به راستى عشق چیست؟ آیا عشق، گناه است؟ آیا ازدواج بدون عشق ، مى‏تواند معنایى داشته باشد؟ عشق باید قبل از ازدواج به وجود آید و یا بعد از آن؟ آیا هر عشقى ضرورتاً باید منجر به ازدواج شود؟ آیا عشق لزوما باید انسان را به طرف انسانى دیگر سوق دهد؟ عشق به چه عواملى بستگى دارد و چگونه به وجود مى‏آید؟ عشق چگونه استمرار مى‏یابد و چگونه خاتمه مى‏یابد و یا چگونه رشد پیدا كرده، به تعالى مى‏رسد؟

[h=2]عشق، عالى‏ترین تجلى روح انسان
[/h]به راستى عشق چیست؟ عشق را مى‏توان جاذبه و كشش قلبى انسان به سوى كمال و جمال دانست. زیبایى ، یكى از كمالات است و زیباى مطلق ، خداست. عشق را جز با عشق نمى‏توان شناخت. عشق را جز عاشق نمى‏تواند درك كند؛اما براى نزدیك شدن موضوع به ذهن ، مى‏توانیم از مثال‏هاى موجود در مراتب پایین‏تر موجودات زنده استفاده نماییم.
جذبه ی پروانه به سوى شمع، كشش شاخ و برگ درختان به سوى نور، كشش ریشه‏ها به سمت خاك ، گرایش انسانى كه در تاریكى قرار مى‏گیرد ، به سوى هر نقطه ی نورانى ، كشش برخى حیوانات به طرف جریان‏ها و میدان‏هاى مغناطیسى و نظایر آن، مى‏توانند نمونه‏هایى از این قبیل باشند.

عشق در مرتبه‏اى بسیار عالى‏تر و به عنوان عالى‏ترین تجلى عالم هستى ، قلب انسان را به سوى كمال و زیبایى مطلق سوق مى‏دهد. انسان را خدا به گونه‏اى آفریده است كه وقتى به سوى نور وجود مطلق متمایل مى‏شود ، با تمام وجود به سمت آن كشیده مى‏شود. به این ترتیب، عشق كشش قلب انسان به سوى خداوند است.
حب یا عشق، ماهیتى انسانى دارد و هدف اصلى آن نیز خداست؛ ولى این كه چرا عشق كه اصالتاً مى‏باید متوجه خدا باشد، به انسان‏ها تعلق پیدا مى‏كند، سوالى است كه مى‏توان به این طریق به آن پاسخ داد
عشق در مراتب پایین‏تر انسانى به سمت نشانه‏هایى از جمال و كمال الهى كه در انسان‏ها به ودیعه گذاشته شده است، متوجه مى‏شود. انسانى كه هنوز نمى‏تواند دركى از جمال و كمال مطلق داشته باشد ، لاجرم به سوى جمال‏هاى عینى و قابل رؤیت كشیده مى‏شود و به سوى كمالات و عواطف انسانى كه نشانه‏هایى از رأفت الهى در وجود انسان هستند، سوق پیدا مى‏كند. به عبارت دیگر، عشق یك انسان به انسان دیگر، اگر خالى از هواها و امیال باشد، نشانه‏اى از عشق به كمال مطلق است.

[h=2]عشق یا هواى نفس[/h]با توضیحى كه دادیم ، عشق را مى‏باید عامل تكامل‏بخش انسان بدانیم. بنابراین ، باید آن را از ارضاى نیازهاى معمولى و مشترك حیوانى متمایز نماییم. اگر ما براى رفع نیازهاى خود به چیزى یا به انسانى نیازمند باشیم ، این نیاز میان ما و آن شى‏ء یا انسان، نوعى وابستگى ایجاد مى‏كند؛ ولى این وابستگى را نباید با كشش عاشقانه یكى بدانیم و این را باید از نوع هواى نفس بدانیم؛ حال آن كه عشق از جمله صفات برتر و متعالى انسانى است. هدف هواى نفس، ارضاى خویشتن است؛ ولى هدف عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتى اگر به فناى عاشق بینجامد. بنابراین، ملاك مشخص براى تمیز بین عشق و كشش امیال، در همین است كه عاشق درصدد رضایت معشوق است و نه رضایت خویش. عاشق وقتى با معشوق كامل مواجه مى‏شود، مى‏خواهد همه چیز و حتى خود را از دست بدهد و عبارت معروف حافظ كه مى‏گوید:
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودى، حافظ از میان برخیز

اشاره به این دارد كه مى‏باید فردیت فرد و خود بودن او نیز زایل شود تا معشوق نزد وى تجلى كامل بیابد. با این توصیف، باید عشق یك انسان به انسان دیگر را از تمایلات و كشش‏هاى مبتنى بر نیازهاى وى ، منفك و مجزا كرد. به این ترتیب است كه اگر فردى نشانه‏اى از عشق را در دل خویش نسبت به فردى دیگر دارد ، مى‏باید در درجه ی اول به معشوق خود بیندیشد و نه به خویشتن خویش. اگر براى ارضاى تمایل خود ، معشوق را به صورت‏هاى مختلف قربانى مى‏كند و از آن جمله دست به عملى مى‏زند كه آبروى وى را خدشه دار مى‏سازد ، باید مطمئن باشد كه این عشق نیست؛ بلكه یك كشش از نوع حیوانى است.

[h=2]عشق مكمل ازدواج است
[/h]با این بحث، به موضوع جایگاه عشق در ازدواج وارد مى‏شویم. سؤال این است كه اگر كسى فردى از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستى عاشق او باشد ، آیا این امر مى‏تواند تنها عامل تعیین كننده ی ازدواج آن دو به شمار آید؟ باید در پاسخ بگوییم: نه؛ زیرا ازدواج در حقیقت نوعى مشاركت اجتماعى است كه در آن، دو انسان مى‏باید از جهات گوناگون با یكدیگر تناسب عملى داشته باشند كه از آن جمله ، تناسب اعتقادى ، اجتماعى ، عقلانى ، تحصیلى و... است. انسان در ازدواج ، تمامى نیازهاى سطوح مختلف خود را از ابتدایى‏ترین نیازهاى حیوانى تا عالى‏ترین نیازهاى انسانى به مشاركت مى‏گذارد. براى تشكیل یك خانواده ، مى‏باید تناسب بین دو انسان براى برآوردن تمامى نیازها در حد بالایى وجود داشته باشد. بنابراین، براى ازدواج مى‏باید ما به انسانى بیندیشیم كه بتواند قسمت اعظم نیازهاى مختلف ما را مرتفع كند.
عشق مى‏تواند مكمل ازدواجى صحیح باشد و نه تنها عامل تعیین كننده ی آن.

باید اذعان كنیم كه با وجود اهمیت و تعالى عشق در زندگى ، نیازهاى واقعى انسان نیز حقیقتى انكارناپذیرند. انسان عاشق نمى‏تواند به عشق اكتفا كند و از نیازهاى خود از این طریق چشم بپوشد. عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتى اگر به فناى عاشق بینجامد. بنابراین، ملاك مشخص براى تمیز بین عشق و كشش امیال، در همین است كه عاشق درصدد رضایت معشوق است و نه رضایت خویش. عاشق وقتى با معشوق كامل مواجه مى‏شود ، مى‏خواهد همه چیز و حتى خود را از دست بدهد. از این رو، بهتر است كه براى ازدواج انسانى را انتخاب كنیم كه در برآوردن نیازهاى مختلف، ما را یار، همراه و همسر باشد؛ نه این كه تنها به دلیل عشق، انسانى را برگزینیم كه از جهات مختلف با ما تباین داشته باشد. بد نیست در این جا اشاره به سرنوشت دختران و پسران بسیارى داشته باشیم كه تنها به انگیزه ی علاقه‏مندى دست به ازدواج زده و از آن پشیمان شده‏اند. ازدواجى كه بدون توجه به نیازهاى گوناگون انسان، حتى نیازهاى مربوط به خور و خواب و امیال جنسى صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید، بسیار زود شكست خواهد خورد.

[h=2]عشق در قلب سالم جوانه مى‏زند و در آن رشد مى‏كند
[/h]با این عبارت، وارد این موضوع مى‏شویم كه عشق قبل از ازدواج، اساسى‏تر و با دوام‏تر است یا عشق بعد از ازدواج؟ باید به این نكته توجه كنیم كه عشق در بستر قلب سالم ، حقیقت‏جو و به دور از تعصبات و هواهاى نفسانى ، جوانه مى‏زند و رشد پیدا مى‏كند. در صورتى كه ما انسان‏ها در تلطیف و تطهیر روح خود بكوشیم و هر روز خویش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهیم و غل و غش را از درون خود برانیم ، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن ساخته‏ایم. بدین ترتیب ، پس از آن كه انسان مناسبى را براى ازدواج برگزیدیم و با او در یك مشاركت انسانى وارد شدیم ، باید منتظر آن باشیم كه عشقى پاك میان ما زاده شود و به كمال برسد و در سایه ی لطف و مرحمت الهى به معشوق حقیقى متصل گردد. چنین عشقى ، در زندگى روشنایى مى‏آفریند و هر قدر زن و شوهر به پختگى و كمال نزدیك‏تر مى‏شوند ، پاكى و خلوص این علاقه‏مندى را بیش از پیش در قلب خود احساس مى‏كنند.

بنابراین، بیاییم براى این كه عشق را زنده نگه داریم، پاسدار حریم آن باشیم و آن را به عنوان گل سرسبد نعمت‏هاى الهى به‏انسان‏ها هدیه دهیم؛ در كمال و صلاح درونى خویش بكوشیم و از این طریق، دنیا را تبدیل به گلستان عشق كنیم.
 

Similar threads

بالا