یا ثارالله

s.ferdows

عضو جدید
کاربر ممتاز
السلام علیک یا اباعبدالله

فرارسیدن ماه محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر را بر همه پیروان راستین آن امام همام پیشاپیش تسلیت عرض می کنم

از دوستان تقاضا دارم برای آشنایی و الفت بیشتر با این امام همام اگر سخن زیبایی از ایشان و یا در مورد ایشان می دانند برای بقیه در اینجا ذکر کنند که همه استفاده کنیم
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام حسين (ع):
هيهات ما به ذلت تن نخواهيم داد. خدا و رسول او و مؤمنان (ع) هرگز براي ما ذلت و خواري را نپسنديدند، دامن‌هاي پاکي که ما را پروريده و سرهاي پر شور و مردان غيرتمند هرگز طاعت فرومايگان را بر کشته شدن مردانه ترجيح ندهند.
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
سيّد الشهدا از القاب امام حسین(ع) به معني سرور و سالار شهيدان .
حماسه و ايثار ابا عبدلله چنان بود كه او را بر همه‌ي شهيدان برتري و سروري داد و شهداي كربلا را نيز بر ديگرشهيدان فضيلت بخشيد و اين سيادت و برتري در عرصه‌ي‌قيامت هم مشهود خواهد بود .




 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق يعني کوچه کوچه انتظار رؤيت خورشيد در باغ بهار
عشق يعني با جنون تا اوج‌ها رفتن از ساحل به بام موجها
عشق يعني يک تغزل شعر ناب مثنوي‌هاي خداي آفتاب
عشق يعني سوختن با شعله‌ها سبز گشتن در شکوه قله‌ها

عشق يعني هاي هاي اشک‌ها در فرات بي‌وفا با مشک‌ها
دست‌افشان رقص سرخي واژگون سعي در محراب با قانون خون
گفتمان مادران داغدار حسرت ديدار گل‌ها در بهار
يک نماد از قصه جام شراب رويکردي سبز در تفسير آب

عشق يعني يک شهود بي‌کران سينه‌اي با وسعت هفت آسمان
در حضور آن فروغ تابناک سر تاويل شفق در جام تاک
پايکوبي بر فراز دارها يک غزل با ميثم تمارها
يا قنوتي هم صداي آبها در نماز صبح با مهتابها

عشق يعني کهکشان در کهکشان چشم اميدي به سوي بي‌نشان
عشق يعني در فضاي رازها خلسه‌اي جاويد با پروازها
عشق يعني بي‌کران نورها با شقايق‌ها ميان هورها
طور سينين حيرتي بي‌انتها شعر شبنم در گلستان خدا

اشک غم در حسرت ديدارها همدلي تا صبح با تبدارها
عشق يعني يک سرود جاودان رقص گلها حيرت پروانگان
عشق يعني زينبي تا اوج‌ها ناخدايي بر فراز موجها
يک زبان در کام از سر غدير کهکشان آسمانهاي منير

چيرگي بر خار و خسهاي سراب مخزن‌الاسرار دخت بوتراب
انعکاس خطبه سجادها يورشي جاويد بر بيدادها
عشق يعني رود رود مادران در عزاي خيلي از نام‌آوران
غرق در خون ذوالجناحي اشکبار در غم بشکوه آن تنها سوار

همنوا با عون يا جعفر شدن روي دستان پدر پرپر شدن
داستان خيمه‌هاي سوخته کودکاني از عطش افروخته
عشق يعني اربعين ياس‌ها اشک سرخي در غم عباسها
تا شهادت يک حبيب باوفا پير برناي کتاب کربلا
جان فشاني مرگ احلي من عسل خوش درخشيدن فراسوي زحل

عشق گفتي کربلا آمد به ياد هيبت خون خدا آمد به ياد
عشق گفتي نينوا آمد به ياد عصمت لاله‌ها آمد به ياد

نام شاعر:احمد ده‌بزرگي
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرحوم آقا شيخ محمدحسين قمشه‌اي که از شاگردان سيد مرتضي کشميري بود در سن 18 سالگي در قمشه مبتلا به مرض حصبه شد، اطبا در مداواي او توفيقي نيافتند و ايشان فوت کرد.مادرش گفت:«دست به جنازه فرزندم نزنيد تا من برگردم»، قرآن را برداشت و گريه‌کنان به پشت بام رفت و اباعبدالله (ع) را شفيع قرار داد و گفت:«دست از شما برنمي‌دارم تا بچه‌ام زنده شود». چند دقيقه نگذشت که شيخ محمدحسين زنده شد و گفت : «برويد به مادرم بگوييد که شفاعت امام حسين (ع) پذيرفته شد.» او مي‌گويد:« وقتي مرگم نزديک شد دو نفر نوراني سفيدپوش را ديدم که گفتند:«چه باکي داري؟» گفتم :«اعضايم درد مي‌کند». يکي از آن دو دست به پايم کشيد راحت شدم، ديدم اهل خانه گريانند ولي هرچه خواستم بگويم که راحت شدم نتوانستم تا آن که آن دو من را به حرکت درآوردند در بين راه شخصي نوراني را ديدم که به آن دو فرمود:«ما سي سال عمر به او عطا کرديم» و فرمود:«او را به مادرش برگردانيد که يکباره ديدم همه گريان هستند»
اکثر علماي نجف نقل کرده‌اند ايشان که مدتي بعد ساکنان نجف شدند پس از سي سال به ديار باقي شتافتند.
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
خلاصه ای از زندگانی امام حسین علیه السلام

ولادت


در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومين فرزند برومند حضرت على وفاطمه , كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحى و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص ) رسيد, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا كودك را بياورد.اسما او را در پارچه اى سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.(3)
به روزهاى اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش , امين وحى الهى , جبرئيل فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير) (4) كه به عربى (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستى .و به اين ترتيب نام پرعظمت حسين از جانب پروردگار, براى دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقيقه (6) كشت , و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)
حسين (ع ) و پيامبر (ص )

از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز ميداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نُه نفرند و خاتم ايشان ,قائم ايشان (امام زمان عج ) مي باشد. (8)
انس بن مالك روايت مي كند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي دارى , فرمود: حسن و حسين را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد وآنان را مي بوييد و مي بوسيد. (10)
ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف مي كند كه : رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى مامي آمد, وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عاليترين, صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:حسين از من و من ازحسينم (12)

حسين (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زيست . پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد , جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...
در تمام اين مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامى , مانند يك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد, و در جنگهاى جمل , صفين و نهروان شركت داشت.(13)
به اين ترتيب , از پدرش اميرالمؤمنين(ع ) و دين خدا حمايت كرد و حتى گاهى در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي كرد. در زمان حكومت عمر, امام حسين (ع ) وارد مسجد شد, خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن ميگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: از منبرپدرم فرود آى .... (14)
امام حسين (ع ) با برادر

پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) كه دست پرورد وحى محمدى و ولايت علوى بود, همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد, امام حسين (ع ) شريك رنج هاى برادر بود و چون ميدانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است , هرگز اعتراض به برادر نداشت .
حتى يك روز كه معاويه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند, امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت . (15)
امام حسين (ع ) در زمان معاويه

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است و از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد, ولى نمي توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت.
امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پيش از هر جنبش و حركت مفيدى به قتلش مي رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پيشه ساخت كه اگر بر مي خاست , پيش از اقدام به دسيسه كشته مي شد, از اين كشته شدن هيچ نتيجه اى گرفته نمي شد. بنابراين تا معاويه زنده بود, چون برادر زيست و علم مخالفت هاى بزرگ نيفراخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود.
در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گرفت , حسين به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت .(16) معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...
http://www.tafrihi.com/moharam/Zendeginameh.htm
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
قيام حسينى

يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .
حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد.(17) آن گاه كه افرادى چون يزيد, (شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند, بايد فاتحه اسلام را خواند.(زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بين ميبرند.)
امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است , اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد, در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت , و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل , پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت , و بي وفايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد, و ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.با اين حال تا هشتم ذيحجه , يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود, از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت , يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ,بلكه عليه او قيام كرده است .
يزيد كه حركت مسلم را به سوى كوفه دريافته و از بيعت كوفيان با او آگاه شده بود, ابن زياد را (كه از پليدترين ياران يزيد و از كثيفترين طرفداران حكومت بنى اميه بود) به كوفه فرستاد.ابن زياد از ضعف ايمان و دورويى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت , و مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهيد شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت , و كار به جايى رسيد كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسين (ع ) از همان شبى كه از مدينه بيرون آمد, و در تمام مدتى كه در مكه اقامت گزيد, و در طول راه مكه به كربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان ميداشت كه : مقصود من از حركت , رسوا ساختن حكومت ضد اسلامى يزيد وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منكر و ايستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدى هدفى ندارم . و اين مأموريتى بود كه خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيرى خانواده اش اتمام پذيرد.
رسول گرامى (ص ) و اميرمؤمنان (ع ) و حسن بن على (ع ) پيشوايان پيشين اسلام , شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام حسين (ع ),رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود. (19) و خود امام حسين (ع ) به علم امامت ميدانست كه آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد, ولى او كسى نبود كه در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, يا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .
خبر شهادت حسين (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته , از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدين سان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيري ها و ناراحتي ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد. به ويژه كه خود در طول راه مي فرمود: من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا. (20) هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بيايد. و لذا در بعضى از دوستان اين توهم پيش آمد كه حضرتش را از اين سفر منصرف سازند، غافل از اين كه فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر, و از ديگران به وظيفه خويش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد كشيد.
بارى امام حسين (ع ) با همه اين افكار و نظريه ها كه اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد, و كوچكترين خللى در تصميمش راه نيافت .سرانجام رفت , و شهادت را دريافت . نه خود تنها, بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر يك ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و كشته شدند, و خون هايشان شن هاى گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقيمانده بسترهاى گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست , و اساسا اسلام از بنى اميه و بنى اميه از اسلام جداست .
راستى هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند, و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوت راني هاى او و عمالش را مي شنيدند, چقدر از اسلام متنفر مي شدند, زيرا اسلامى كه خليفه پيغمبرش يزيد باشد, به راستى نيز تنفرآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت رابه گوش مردم برسانند.و شنيديم و خوانديم كه در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نكبت بار يزيد, هماره و همه جا دهان گشودند وفرياد زدند, و پرده زيباى فريب را از چهره زشت و جنايتكار جيره خواران بنى اميه برداشتند و ثابت كردند كه يزيد سگباز وشرابخوار است , هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريكه اى كه او بر آن تكيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسينى را تكميل كرد, طوفانى در جانها برانگيختند, چنان كه نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گرديد و همه آرزوهاى طلايى و شيطانيش چون نقش بر آب گشت .
نگرشى ژرف ميخواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت . از همان اوان شهادتش تا كنون , دوستان و شيعيانش , و همه آنان كه به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را, سالروز قيام و شهادتش را با سياهپوشى و عزادارى محترم مي شمارند, و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز ميدارند. پيشوايان معصوم ما, هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنايتى خاص داشتند. غير از اين كه خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند, در فضيلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ايراد فرموده اند.
ابوعماره گويد: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسين براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گريه حضرت برخاست , من مي خواندم و آن عزيز مي گريست , چندان كه صداى گريه از خانه برخاست . بعد از آن كه اشعار را تمام كردم , امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام حسين (ع ) مطالبى بيان فرمود. (21)
نيز از آن جناب است كه فرمود: گريستن و بي تابى كردن در هيچ مصيبتى شايسته نيست مگر در مصيبت حسين بن على , كه ثواب و جزايى گرانمايه دارد. (22) باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه يكى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شيعيان ما بگوييد كه به زيارت مرقد حسين بروند, زيرا بر هر شخص باايمانى كه به امامت ما معترف است , زيارت قبر اباعبدالله لازم ميباشد. (23)
امام صادق (ع ) مي فرمايد: ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يكون من الاعمال . همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اى ارزش و فضيلتش بيشتر است . (24) زيرا كه اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است كه به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويى روح را به سوى ملكوت خوبي ها و پاكدامني ها و فداكاري ها پرواز مي دهد. هر چند عزادارى و گريه بر مصايب حسين بن على (ع ), و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشكوه و حماسه ساز كربلايش ارزش و معيارى والا دارد, لكن بايد دانست كه نبايد تنها به اين زيارت ها و گريه ها و غم گساريدن اكتفا كرد, بلكه همه اين تظاهرات , فلسفه ديندارى , فداكارى و حمايت از قوانين آسمانى را به ما گوشزدمينمايد, و هدف هم جز اين نيست , و نياز بزرگ ما از درگاه حسينى آموختن انسانيت و خالى بودن دل از هر چه غير از خداست ميباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم , هدف مقدس حسينى به فراموشى مي گرايد.
-----------------------------------------------------------
پي نوشتها:
(1) در سال و ماه و روز ولادت امام حسين (ع ) اقوال ديگرى هم گفته شده است , ولى ما قول مشهور بين شيعه را نقل كرديم . ر. به . ك . اعلام الورى طبرسى , ص 213.
(2) احتمال دارد منظور از اسما, دختر يزيد بن سكن انصارى باشد. ر. به . ك . اعيان الشيعه , جزء 11 , ص 167.
(3) امالى شيخ طوسى , ج 1, ص 377.
(4) شبر بر وزن حسن , و شبير بر وزن حسين , و مبشر بر وزن محسن , نام پسران هارون بوده است و بوده است و پيغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسين و محسن را به اين سه نام ناميده است - تاج العروس , ج 3 , ص 389, اين سه كلمه در زبان عبرى همان معنى رادارد كه حسن و حسين و محسن در زبان عربى دارد - لسان العرب , ج 66, ص 60.
(5) معانى الاخبار, ص 57.
(6) در منابع اسلامى درباره عقيقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسيارمؤثر دانسته شده است . ر. به . ك . وسائل الشيعه , ج 15, ص 143 به بعد.
(7) كافى , ج 6, ص 33.
(8) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 146 - كمال الدين صدوق , ص 152.
(9) سنن ترمذى , ج 5, ص 323.
(10) ذخائر العقبى , ص 122.
(11) الاصابه , ج 11, ص 30.
(12) سنن ترمذى , ج 5, ص 324 - در اين قسمت رواياتى كه در كتابهاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سنديت داشته باشد.
(13) الاصابه , ج 1, ص 333.(14) تذكرة الخواص ابن جوزى , ص 34 - الاصابه , ج 1, ص 333, آن طور كه بعضى ازمورخين گفتهاند اين موضوع تقريبا در سن ده سالگى امام حسين (ع ) اتفاق افتاده است .
(15) ارشاد مفيد, ص 173.
(16) رجال كشى , ص 94 - كشف الغمة , ج 2, ص 206.
(17) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 184 - لهوف , ص 20.
(18) روز هشتم ماه ذيحجه مستحب است كه حاجيها به منى بروند, و در آن زمان به اين حكم استحبابى عمل ميكردند, ولى در زمان ما مرسوم شده است كه از روز هشتم يكسره به عرفات ميروند.
(19) كامل الزيارات , ص 68 به بعد - مشير الاحزان , ص 9.
(20) لهوف , ص 53.
(21) كامل الزيارات , ص 105.
(22) كامل الزيارات , ص 101.
(23) كامل الزيارات , ص 121.
(24) كامل الزيارات , ص 147.

به نقل از http://www.tafrihi.com/moharam/Zendeginameh.htm
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشاق امام حسین ! این سایت پخش زنده از حرم امام حسین و یار با وفاشون حضرت ابولفضله تو رو خدا اگه دلتون از طریق این فضای مجازی راهی حرم شد بقیه دوستان رو فراموش نکنید



http://www.emamhossein.com/ertebate mostaghim ba haram emamhossein.htm



ان شا الله روزی در بین الحرمین
 

پنجره

اخراجی موقت
امام حسين فرمود:
أن كان دين محمداً لم يستقم الا بقتلي فياسيوف خذيني
ترجمه :
اگر بناست دين محمد راست ومنحرف نشود جز به كشتن من است پس اي شمشيرها مرا دريابيد
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمزم اشک

زمزم اشک

نام جانبخش تو چون بر دهنم مي‌آيد عطر فردوس برين از سخنم مي‌آيد
زمزم اشک ز چشم تر من مي‌جوشد نام شيرين تو چون بر دهنم مي‌آيد
اي مسيحا دم عالم ز نسيم مهرت روح ايمان و يقين بر بدنم مي‌آيد
همچو جان سخت گرانقدر و عزيز است مرا ز تو هر غم که به جان و به تنم مي‌آيد
دل نشسته است به سوگ و به عزايت شب و روز ناله و گريه ز بيت‌الحزنم مي‌آيد
از شرار غم تو سوختم اما شادم که به سويت خبر سوختنم مي‌آيد
گر پس ازمرگ ببويند مرا در دل خاک نکهت مهر حسين از کفنم مي‌آيد
گرچه خارم چو «وفايي» ولي از لطف حسين روز محشر خبر گل شدنم مي‌آيد

نام شاعر:سيد هاشم وفايي



 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماه غم، ماه عزا، ماه محن
بر تو بادا تسليت ياابن‌الحسن (عج)

در عزاي جد مظلومت حسين
اشکهايت گشته جاري از دو عين

شال غم افکنده‌اي مولا به دوش
ناله از دل مي‌کشي با صد خروش

چنين گويي تو با صد شور و عين
روز و شب گريم برايت يا حسين (ع)

گر نبودم تا تو را ياري کنم
آنقدر بهرت عزاداري کنم

اشک چشمم گر شود روزي تمام
خون کنم جاري ز چشمانم مدام

کي فراموشم شود اين خاطرات
کام عطشان تو و آب فرات

کي رود از ياد من شمشيرها
نيزه‌ها و سنگها و تيرها

چهره‌هاي نيلي و افروخته
جامه‌ها و خيمه هاي سوخته

تا که ياد آيد مرا از قتله‌گاه
ناله از دل برکشم با سوز وآه

زين وصيت‌ها همه جان بر لبم
داغدار عمه خود زينبم

نام شاعر: حامد كاظمي


 

s.ferdows

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام زمان(ع) خطاب به امام حسین(ع) :

ألسَّلامُ عَلَی الحُسَینِ الَّذی سَمِحَت نَفسَهَ بِمَهجَتِه.ألسََّلامُ عَلَی مَن جَعَلَ اللهُ الشَفاءِ فی تُربَتِهِ . ألسَّلامُ عَلی مِن بَکَتهُ مَلائِکَةُ السَّماءِ .ألسَّلامُ مَن قَلبُةُ بِمُصابِکَ مَقرُوُحُ وَ دَمعُهُ عِندَ ذِکرِکَ مَسفوحُ.

سلام بر حسین (ع) ، کسی که هستی و جانش را تقدیم خدا نمود. سلام بر آن کسی که خداوند شفا را در خاک قبر او قرار داد. سلام بر آن کسی که فرشتگان آسمان بر او گریستند .سلام بر تو ، سلام کسی که قلبش از مصیبت تو جریحه دار و اشکش به هنگام یاد تو جاری است.
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
سياره رنج

سياره رنج

رو در رويي نخست تن به تن بود و اولين شهيدي که بر خاک افتاد مسلم بن عوسجه بود، صحابي پير کوفي.

در زيارت الشهداي ناحيه ي مقدسه خطاب به او آمده است:«تو نخستين شهيد از شهيداني هستي که جانشان را بر سر اداء پيمان نهادند و به خداي کعبه قسم رستگار شدي. خداوند حق شکر بر استقامت و مساوات تو را در راه امامت،‌ ادا کند؛ او که بر بالين تو آمد آنگاه که به خاک افتاده بودي و گفت : «فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا»
حبيب بن مظاهر که همراه امام بر بالين مسلم بود گفت:«چه دشوار است بر من ....


------------------
سلام
متن كامل داستان را برايتان پيوست كردم.
 
آخرین ویرایش:

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
كاروان كم كم به كربلا نزديك مي شود.
چرا اينجا هيچ كس آماده نيست؟
چرا هنوز اينجا عطر و بوي محرم نيامده. قرار نيست امسال كسي خودش را براي محرم آماده كند؟
 

s.ferdows

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه از حضرت ابوالفضل یار امام حسین هم فراموش نکنید کسی که وجودش قوت قلب حسین بود

*زندگي نامه علمدار کربلا *
حضرت علي (ع) بعد از شهادت حضرت زهرا (س) به دلايلي با حضرت ام البنين ازدواج نمودند که عباس(ع) بزرگ ترين فرزند ام البنين مي باشد و بعد از ايشان به ترتيب ،جعفر ،عبدالله و عثمان ،برادران اين حضرت مي باشند .
حضرت عباس (ع) در چهارم شعبان سال 26 هجري در مدينه متولد شد .حضرت علي (ع) او را در بغل گرفتند و اذان و اقامه را در دو گوشش قرائت نمودند و او را عباس (به معناي شير درنده ) نام نهادند و لقب او را ابالفضل گذاردند .
حضرت علي (ع) اکثر اوقات قنداقه عباس را مي گرفت و آستين لباس اين کودک شيرخوار را بالا مي زد و بازوي او را مي بوسيد و به شدت گريه مي کرد .روزي حضرت ام البنين سبب گريه را از حضرت علي (ع) پرسيدند ؛حضرت فرمودند :عباس(ع) در ياري رساندن به برادرش حسين (ع) دستانش قطع مي شود و من به خاطر آن روز گريانم .
حضرت عباس (ع) را قمر بني هاشم نيز مي ناميدند ،چون صورتش مانند ماه درخشان و وجيه المنظر بوده ! نوشته اند در شب تاريک صورتش چون ماه مي درخشيد !
او با دختر عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب که نامش لبابه و از قريش بود ،در بين سال هاي 40 تا 45 هجري ازدواج نمود و دو فرزند به نامهاي عبيدالله و فضل از او باقي ماند .حضرت عباس (ع) 34 سال عمر نمود ،او در صفين 15 تا 17 سال سن داشت .هنگام شهادت پدرش 18 سال داشت و و در واقعه کربلا 34 ساله بود .
روز عاشورا همين که صداي (هَل مِن ناصر ٍ )برادر را شنيد ،فرمود : برادران کوچک من ميل دارم شما زودتر از من سيد و مولاي خود را ياري کنيد .آن ها هر يک به ميدان رفتند و پس از درگيري تلفات زيادي به دشمن وارد آوردند و به قدر توانايي خود ميراث شجاعت پدر را ابراز نمودند تا اينکه به شهادت رسيدند .
از جمله اوصاف حضرت عباس (ع) ،سپهسالاري ،علمداري و سقا بودن مي باشد .او را از کودکي سقا مي ناميدند .
حضرت ابالفضل (ع) در روز عاشورا به جهت رفع تشنگي فرزندان و اصحاب که در خيمه گاه بودند ،روانه نهر علقمه شد و همانجا بعد از اينکه مشک را آب نمود ،محاصره شد و دو دست نازنينش از بدن جدا شد .سپس با ضربه عمود آهنين به سر مبارکش او را به شهادت رساندند
 

s.ferdows

عضو جدید
کاربر ممتاز
مظلوم کربلا حسین صدای قدمت می آید.

هنگامه اوج ماتمت می آید.

ما در تب داغ و غم تو می سوزیم .

چند روز دگر محرمت می آید.
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام حسين (ع):

خدايا! مرا از دانش نهفته در گنجينه خويش بيامرز و در سراپرده امن خود ايمن دار
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الا یا اهل عالم قتل الحسین بکربلا عطشانا
حسین
حسین
حسین
حسین
حسین
حسین
حسین
تانفس دارم میگم حسین
حسین
حسین
حسین
.
.
.

صد مرده زنده میشود با ذکر یاحسین
اربابه ما معلم عیسی بن مریم است
 

Similar threads

بالا