نگاهی به روند مکانیزاسیون شدن کشاورزی

TRiViA

عضو جدید
کشاورزي تا قبل از قرن هيجدهم ميلادي به صورت سنتي انجام مي گرفت و ابزار اصلي زراعت هاي آن دوره عبارت از خيش چوبي و داس بود که تا قرن هيجدهم بجز تغييرات کوچکي در طراحي و افزودن فلز به جهت تيزي و برندگي لبه آن، تغيير زيادي به وجود نيامد.
در آمريکا و اروپا غلات با دروکن هاي دستي برداشت مي شدند تا اينکه ماشين هاي دنباله بند اسبي در اوايل قرن هيجدهم ميلادي معمول گشت. برداشت محصول با دروکن هاي دسته بند و کمباين هاي کششي اسبي به همراه خرمنکوب و بوجاري در سال 1835 آغاز گرديد.
در سال 1858 ماشين بخار شخم زني توسط فاوکس، اختراع شد که قادر به کشيدن گاو آهن 8 خيشه با سرعت حدود 8/4 کيلومتر در ساعت در زمين هايي با پوشش چمن طبيعي بود. در سال 1873 پروينز آمريکايي اولين ماشين بخار چرخ زنجيري را توليد کرد. در سال 1876 آگوست اتوي آلماني اولين موتور احتراق داخلي را که بر اساس اصل چهار زمانه کار مي کرد با موفقيت ساخت و سپس موتور دو زمانه توسط کلرک انگليسي اختراع گرديد.
پس از آن نظريه استفاده از گرماي حاصل از تراکم زياد جهت اشتعال سوخت درون سيلندر در سال 1882 توسط دکتر ديزل، آلماني ارائه و بر اساس آن در سال 1898 اولين موتور ديزل با موفقيت ساخته شد.
در سال 1908 اولين آزمايش تراکتور با موتور احتراق داخلي در شهر ويني پک آمريکا انجام شد. در سال 1911 اولين نمايشگاه تراکتور در شهر اوماهاي ايالت نبراسکا برگزار شد. در سال هاي 1910 الي 1914 تراکتورهاي سبک وزن و کوچک تر و همچنين تراکتورهاي بدون شاسي عرضه گرديد.
اولين دروگرهاي موتوري و اولين کمباين هاي کششي با تراکتور، در حدود سال 1916 معمول شد. با شروع قرن بيستم ارتقا سطح مکانيزاسيون کشاورزي براي تعداد زيادي از کشاورزان کشورهاي صنعتي به صورت نياز و يک ضرورت درآمد و استفاده از موتورهاي احتراق داخلي به جاي موتورهاي بخار، در تراکتور رواج يافت.
در ابتداي قرن بيستم تراکتورهاي عظيم الجثه به قدرت 22 تا 45 اسب بخار با وزني حدود 40 تن توليد شد، اما تا سال 1917 طرح هاي توليد انبوه تراکتورهاي سبک تر و کارآمدتر کامل شدند و در سال هاي بعد، کشاورزان شاهد توليد و عرضه تراکتورهاي مجهز به محور انتقال نيرو(پي.تي.او)، بودند که مي توانست ماشين هايي از قبيل: دروکن، بسته بند و کمباين را به حرکت درآورد. با توسعه کاربرد تراکتور و ماشين هاي کشاورزي مسأله کيفيت در اکثر کشورهاي پيشرفته مطرح شد که منجر به تاسيس و ايستگاه هاي آزمايش ماشين هاي کشاورزي شد. اين مراکز ابتدا در فرانسه و پس از آن در سوئد و سپس در ايالات متحده آمريکا(ايالت نبراسکا) به وجود آمدند.
در سال 1920 هم زمان با تصويب قانون آزمون هاي اجباري، مرکز آزمون و ارزيابي تراکتور در دانشگاه لينکلن، واقع در شهر اوهاماي ايالت نبراسکا، تاسيس شد. طبق قانون تصويب شده مي بايست:
1- هر سازنده يک مدل از تراکتور خود را براي آزمايش به مرکز آزمون عرضه نمايد.
2- درمورد ويژگي هاي فني تراکتور خود تبليغات خلاف واقع ننمايد(محاسن و معايب بيان گردد).
3- توليد کننده و فروشنده تراکتور، تعميرگاه هايي با موجودي کافي قطعات يدکي و امکانات خدمات پس از فروش در نقاط قابل دسترسي کشاورزان، به وجود بياورند.
در سال 1924 تراکتورهاي سه چرخ مناسب براي کشت محصولات رديفي معمول گشت و در سال 1932 لاستيک هاي بادي در تراکتورها، مورد استفاده قرار گرفت و به اين ترتيب، سرعت آنها افزايش يافت. در سال 1935 استفاده از موتورهاي ديزل در تراکتورها معمول گرديد. در سال 1937 تراکتورهاي مجهز به اتصال سه نقطه به بازار عرضه شد و سيستم کنترل کشش هيدروليکي خودکار معرفي گرديد و در حقيقت عصر جديدي در استفاده از ماشين هاي زراعي نوين آغاز شد. در سال هاي بعد سيستم خنک کننده تحت فشار در تراکتورها مرسوم و تراکتورهايي که لاستيک آنها جهت سنگين شدن با آب پر مي شدند، متداول گرديد.
در دهه 1940 سيستم محور انتقال نيرو(پي.تي.او) و همچنين کنترل هاي هيدروليکي براي ادوات کشاورزي معرفي شد وتوليد تراکتورهاي چمن زني و باغي به سرعت افزايش يافت. در فاصله دهه 1950 سيستم هاي فرمان هيدروليکي، دنده اتوماتيک و تراکتورهايي با سرعت بيشتر به بازار عرضه گرديد.
در دهه 1960 تراکتورهاي ديزل پرقدرت با جعبه
دنده هيدرواستاتيک و لاستيک راديال ساخته شد. در دهه1970 تراکتورهاي ديزل مجهز به توربوشارژ، اينترکولر، اطاق راننده و همچنين تراکتورهاي چهارچرخ متحرک(دو ديفرانسيل) با قدرت بيش از 100 اسب بخار توليد گرديد.
 

TRiViA

عضو جدید
روند مکانيزاسيون شدن کشاورزي در جهان
از مطالعه شرايط و الگوهاي مختلف توسعه مکانيزاسيون در کشورهاي توسعه يافته يا در حال توسعه چنين برمي آيد که وضعيت مخصوص هرکشور به ندرت منحصر به فرد است. با وجود گوناگوني اوضاع کشاورزي، جوي، اقتصادي و فرهنگي، امکانات و محدوديت هاي مشابه اقتصادي، کشورهاي مختلف رابه الگوها و مدل هاي مشابه مکانيزاسيون کشاورزي رهنمون مي سازد.
بيشتر مسائل مورد بحث برنامه ريزان، اقتصاد دانان و مهندسان درباره مکانيزاسيون کشورهاي در حال توسعه، همان مسائل مشترکي است که کشورهاي اروپاي غربي و آسياي شرقي در مراحل اوليه مکانيزاسيون، درباره آنها بحث مي نمودند؛ بنابراين مطالعه و تجزيه و تحليل الگوها و مدل هاي مکانيزاسيون در آمريکا، اروپاي غربي و آسيا به بهتر فهميدن اين موضوع و توجه به نکات مشترک در برنامه ريزي و اتخاذ راهکارهاي مناسب مکانيزاسيون کمک مي کند.
از زمان توليد و به کارگيري ماشين و ادوات کشاورزي، همواره سعي شده است بازده و کارآيي کارگر در توليد غذا افزايش يابد. موضوع مکانيزاسيون اگرچه اغلب در توسعه فناوري بيان شده است، اما دانشمند آمريکايي(اسلي چرون بس) آن را در بررسي اثر شرايط اقتصادي در توسعه کشاورزي نشان مي دهد؛ بدين گونه که در طول تاريخ، ابداعات و نوآوري ها در فناوري کشاورزي و توليد، تحت تاثير دو موهبت زمين و کارگر و افزايش يا کاهش قيمت محصولات کشاورزي و قيمت هاي نسبي متغير بوده است؛(براي مثال: نسبت قيمت غلات به گياهان تجاري، نسبت قيمت محصولات زراعي به لبنيات، نسبت قيمت محصولات به دستمزد). به طور کلي فرايند مکانيزاسيون بر ابداعات و نوآوري هاي القا شده تاکيد دارد. نوسانات درازمدت قيمت ها بر توسعه ماشين ها و ادوات کشاورزي تاثير مي گذارد. بنابراين ابداع، ساخت و فروش ادوات و ماشين هاي کشاوزي با قيمت محصولات کشاورزي تناسب مستقيم دارد يعني زماني که قيمت محصولات کشاورزي افزايش مي يابد ماشين هاي بيشتري توليد و توزيع مي گردد؛ به عبارت ديگر جهت نوآوريها و ابداعات، متناسب با تغيير نسبي قيمت ها مي باشد.
مکانيزاسيون درمقياس هاي بزرگ که درقرن نوزدهم درآمريکا شروع شد، کاربرد محدودي در اروپاي غربي داشت، زيرا مزارع کوچک و تنوع زراعت دراروپا، مانع از کاربرد ماشين هاي بزرگ انگليسي و آمريکايي مي شد.
مکانيزاسيون در ابتدا با وجود زمين هاي فراوان در آمريکا و داشتن بازار صادرات در اروپا سرعت بيشتري گرفت؛ اگر چه افزايش سرعت مکانيزاسيون موجب کاهش نيازکارگري در واحد سطح گرديد ولي بيشتر کارگران رها شده در بخش هاي ديگر کشاورزي آمريکا مشغول به کار شدند.
در طول سال هاي 1960 و 1970 به علت جذابيت قيمت محصولات در بازار جهاني، مي توان الگوي توسعه سريع سطح کشت را درتايلند مشاهده نمود.
قيمت مناسب و مطلوب محصولات کشاورزي، در دهه 1970 باعث افزايش متوسط سالانه مساحت زمين هاي کشاورزي به ميزان 4 درصد گرديد. از مقايسه اين دوره با نيمه اول دهه 1980 معلوم مي شود با وجود محدوديت هاي کارگر و دام در اين دوره فروش ماشين هاي کشاورزي نسبت به دهه 1980 که قيمت محصولات کشاورزي و همچنين عملکرد در واحد سطح کاهش داشته، بيشتر بوده است.
مهمترين دليل مکانيزه شدن کشاورزي در آمريکا، از اوايل سال 1940 تا اواخر سال 1960 ، افزايش سريع دستمزدها در بخش صنعت بود که کارگران و کشاورزان را از بخش کشاورزي جذب نمود. در طول آن دوره نيروي کارگري در بخش کشاورزي به علت اشتغال در ساير بخش ها به طور قابل توجهي کاهش يافت و تعداد محدودي از کارگران در مزارع باقي ماندند؛ معذالک متوسط مساحت مزارع به سرعت از 167 هکتار درسال 1950 به 401 هکتار در سال 1978رسيد. تقريبا ده سال بعد، اروپا در دوران بعد از جنگ تغييرات قابل توجهي را تجربه نمود ولي مساحت متوسط مزارع به اندازه آمريکا افزايش نيافت. در دهه 1980 مشابه همين پديده براي کشورهاي در حال صنعتي شدن(جمهوري کره و چين) پيش آمد و آنها نيز بر کاهش کارگران کشاورزي و افزايش توليد محصولات تاکيد نمودند.
تاريخ رشد و توسعه کشاورزي در تمام کشورها اين موضوع را مشخص مي کند که محدوديت زمين عامل تعيين کننده اي در کاهش بازده کشاورزي نيست، با اين وصف کشورهايي که وابسته به دو موهبت زمين و کارگر هستند، براي به دست آوردن رشد توليدات کشاورزي، راهکارهاي فناوري متفاوتي را اتخاذ مي کنند. براي مثال،ژاپن بر فناوري افزايش عملکرد تاکيد کرد، با وجود اين که از حدود سال 1870 ميلادي ماشين هاي کشاورزي براي بررسي و آزمايش وارد ژاپن شده بود تا دهه 1950 ميلادي استفاده از اسب بخار نقش کمي در توسعه کشاورزي آن کشور داشت و تقريبا حدود سال 1967 ميلادي دروگرهاي بافه بند نقش مهمي را در کشاورزي ژاپن ايفا نمود وطي همين سال ها در جهت افزايش عملکرد گام برداشت و بعد از سال 1950که هزينه هاي کارگري افزايش يافته بود، حرکت ژاپن به طرف مکانيزاسيون (استفاده از اسب بخار) به جاي ادامه روش قبلي (افزايش عملکرد در واحد سطح) را مي توان مشاهده نمود. در اين ميان کشور تايلند برخلاف ژاپن و ساير کشورهاي آسيايي، روش افزايش سطح کشت را به جاي روش استفاده از افزايش عملکرد در واحد سطح انتخاب نمود به طوري که طي سال هاي 1960 تا 1983، 78 درصد افزايش توليد در اثر افزايش سطح کشت و 22 درصد در اثر افزايش بهره وري زمين داشته است. الگوي رشد و توسعه کشاورزي آمريکا و تايلند، بر اساس مدل بهره برداري از منابع مي باشد.
 

TRiViA

عضو جدید
اين مدل
بيانگر وضعيتي است که در آن افزايش توليد در نتيجه افزايش سطح کشت است نه افزايش بهره وري زمين. روتان و حيامي دو مدل استي پل و ونت فورسورپلاس را زيرمجموعه مدل بهره برداري از منابع در توسعه کشاورزي قرار مي دهند. مدل استي پل، رشد و توسعه سريع توليد و صادرات کالا و محصولات در مناطق مسکوني جديد درآمريکاي شمالي راشرح مي دهد که در آنجا زمين مازاد بر احتياج بوده و مکانيزاسيون(استفاده از توان مکانيکي) و کارگران مهاجر توان کار لازم براي مزرعه را فراهم مي کردند. مدل ونت فورسورپلاس در اثر کوشش(هلامينت) رشد سريع توليد و تجارت را شرح مي دهد.
(هلامينت) معتقد است که ظرفيت مازاد زمين وکارگر، رعايا و
دهقانان توليد کننده را قادر ساخت با وجود دانش فني محدود، توليد را براي بازارهاي جديد به وجود آمده( در اثر کاهش هزينه هاي حمل) به سرعت افزايش دهند. مثال او در اين مورد، افزايش قابل توجه توليد برنج در آسياي جنوب شرقي براي صادر به اروپا در اواخر قرن نوزدهم است که کانال سوئز ايجاد شد و هزينه هاي حمل کاهش يافت و کشتي بخار ساخته شد. مثال اخير، مدل بهره برداري از منابع افزايش سطح در ارتفاعات مي باشد که تا جنگل در شمال و شمال شرق تايلند ادامه داشت و در اثر تسهيلات ايجاد شده توسط توسعه شبکه راه هاي ارتباطي در طول سال هاي 1960 ممکن شد. اين شبکه راه ها در ابتدا براي تدارکات پايگاه هاي آمريکايي و مقابله با گروه هاي شورشي ساخته شده بود. وقتي کارگر کمياب شد، توسعه سطح کشت از طريق استفاده از اسب بخار و پيمانکاران با تجربه و ماهر انجام گرفت.
جمهوري کره وچين در ابتدا از مدل ژاپني ها پيروي کردند و بر فناوري افزايش عملکرد محصول تاکيد داشتند، ولي بعدها روش توسعه فناوري مکانيکي را دنبال نمودند. مهار مناسب آب، يکي از چندين روش بهينه نمودن بهروري زمين هاي کشاورزي در اقتصاد شرق آسيا است که در آنجا نسبت انسان به زمين زياد است. ساير سرمايه گذاري ها در توسعه زمين از پيش نيازهاي مهم براي اجراي موفقيت آميز نظام هاي مکانيزه شده در مزارع کوچک اروپاي غربي و آسياي شرقي بود. بزرگ نمودن قطعات، يکپارچه سازي قطعات خرد وساخت جاده مخصوص براي هريک ازقطعات نقش مهمي در تسهيل پياده کردن نظام هاي توليد مکانيزه داشت.
اگرچه در ابتدا هدف از يکپارچه سازي زمين در جمهوري چين، بهبود وضعيت آبياري، زهکشي و دسترسي به مزارع بود؛ ولي در همان حال استفاده از ماشين آلات و مکانيزه نمودن آن را آسان نمود و بعد از اتمام طرح مکانيزاسيون به سرعت توسعه يافت.
در دشت هاي مرکزي تايلند نيز بعد از اتمام طرح هاي يکپارچه سازي، آبياري و زهکشي، پديده مشابه فوق مشاهده شد. تکميل اين طرح ها استفاده از ماشين را از لحاظ فني خيلي عملي تر و از لحاظ مالي جذاب تر نمود. استفاده بيشتر از زمين از طريق چندين بار کاشت، احتياج به کارگر بيشتر و يا ماشين براي جايگزيني با کارگر داشت.
بعد از سرمايه گذاري کلان در توسعه زمين ها و آبياري، ماشين هاي خرمنکوب کوچک از جمله وسايل مکانيکي اي بود که خيلي قبل از تراکتور در آسياي شرقي مورد قبول و استفاده قرار گرفت. علت اينکه ماشين هاي خرمنکوبي رواج يافت، اين بود که انواع مختلف خرمنکوبي به روش ژاپني توان زيادي لازم داشت و ماشين ثابت زراعي براي راه اندازي احتياج به مهارت زياد نداشت. به همين ترتيب در کشورهاي جنوب آسيا و جنوب شرق آسيا سرمايه گذاري براي تهيه پمپ هاي اختصاصي براي مکانيزه کردن ساير عمليات زراعي اولويت داشت. برخلاف شرق آسياي، عمليات آماده سازي زمين در آسياي جنوب شرقي قبل از خرمنکوبي مکانيزه، انجام گرفت( به دليل نياز خرمنکوبي شالي هندي پرمحصول به توان مکانيکي کمتر در مقايسه با عمليات آماده سازي زمين)؛ لذا فناوري کم هزينه آماده سازي زمين قبل از فناوري کم هزينه خرمنکوبي توسعه يافت. خرمنکوبي گندم و شالي در هند و پاکستان نيز همانند کشور ژاپن قبل از عمليات آماده سازي زمين مکانيزه شد.
با مطالعه دو الگوي متمايز رشد و توسعه کشاورزي که در بالا شرح داده شد، فناوري کشاورزي را مي توان به دو گروه تقسيم نمود.
1- فناوري صرفه جويي زمين(استفاده از بذر اصلاح شده، کود شيميايي و نظام آبياري و زهکشي).
2- فناوري صرفه جويي کارگر( استفاده از انواع فناوري افزايش دهنده بهره وري کارگر شامل استفاده از اسب بخار، علف کشها وفنون مختلف کشت که به کارگر کمتري نياز دارد).
مفاهيم بهره وري زمين و کارگر خيلي به هم مربوط هستند و تغييرات در اين موارد، معلول تغييرات فناوري هاي مربوط به زيست شناسي و مکانيک است. طبق تعريف هيک، دانشمند آمريکايي تغييرات فني زماني صرفه جويي در کارگر محسوب مي شود که نسبت کارگر به زمين کاهش يابد، اما زماني که نسبت کارگر به زمين افزايش يابد صرفه جويي در زمين محسوب مي شود که در شکل زير منعکس شده است. در شکل زير تغيير فني يا نوآوري با انتقال منحني هاي هم مقدار به طرف مرکز مختصات نشان داده شده است. PP نسبت قيمت هاي کارگر به زمين را نشان مي دهد؛ 0| وضعيت اصلي است؛ 1| نتيجه تغيير صرفه جويي در کارگر؛2| نتيجه يک تغيير فني صرفه جويي در زمين و n| تغيير فني را نشان مي دهند در ضمن اضافه مي نمايد که نوآوري هاي مکانيکي هميشه با انگيزه صرفه جويي در تعداد کارگر(آبياري با پمپ) و نوآوري هاي زيست شناسي نيز الزاما با انگيزه صرفه جويي در زمين به وجود نمي آيند(علف کش ها).
 

TRiViA

عضو جدید
در ایران

در ایران

مکانيزاسيون کشاورزي در ايران
ايران از ديرباز مهد تمدن هاي باستاني و يکي از مراکز توليد مواد کشاورزي و دامي دنياي باستان بوده است؛ به طوري که بسياري از پيشرفت هاي کشاورزي و دامپروري مانند پرورش اسب و ترويج نباتات سودمند را بايد مرهون زحمات و ابتکارات اهالي اين مرز وبوم بدانيم. حفاري هايي که در تپه سالک کاشان، انجام يافته نشان مي دهد که انسان ها حدود 6 هزار سال پيش از اين نيز فعاليت کشاورزي داشته اند. از نقش هاي روي استوانه هايي که در شهر شوش کشف شده معلوم گرديده است که در سه هزار سال قبل ازميلاد مسيح، مردم ايران، گندم را در مخزن هايي که امروزه هم در بعضي از نواحي ديده مي شود، انبار مي کرده اند.
در زمان فرمانروايي مادها، دامپروري به ويژه پرورش اسب رونق به سزايي داشت و از اهميت خاصي برخورداربود. در زمان هخامنشيان براي پيشرفت کشاورزي و توسعه آباداني کوشش هاي فراواني انجام گرفت. از آب رودخانه کارون براي آبياري زمين هاي زيرکشت استفاده مي شد. حفر قنوات در نواحي کم آب که از افتخارات ايرانيان محسوب مي شود در اين سرزمين ابداع و حتي وجود قنوات در بيابان هاي سوريه و دشت هاي آسياي مرکزي نيز مرهون ابتکار ايرانيان است. همچنين ايرانيان از گاو آهن استفاده مي کردند و زمين را شخم مي زدند. يونجه، اين علوفه پرارزش براي دنيا توسط ايرانيان به يونان و سپس به روم و ساير نقاط جهان برده شد. ابزارهاي کشاورزي که در ايران قديم به کارمي رفت عبارت بودند از : انواع ابزار دستي ساده مانند بيل ها، کج بيل ها، داس هاي دسته کوتاه، کلنگ و وسايل دامي چوبي ازقبيل : گاو آهن، هرس هاي دندانه اي، خرمنکوب ها و غيره، براي کشش ادوات مزبور از گاو، الاغ و يا حتي شتر استفاده مي شد و براي تامين آب زراعي و بالا کشيدن آب از چاه يا رودخانه از وسيله اي به نام گاو چاه استفاده مي شد که اين وسيله هنوز هم در بعضي ازنقاط دور دست مورد استفاده می باشد.
امروزه نيز در بعضي ازنقاط دور افتاده کشور از يک يا دو جفت گاو به عنوان قدرت کششي منحصر به فرد و از گاو آهن هاي دامي چوبي و هرس هاي دندانه اي، خرمنکوب ها و ساير وسايلي که اکثرا از چوب ساخته شده اند به عنوان ابزار استفاده مي کنند.
در ايران، استفاده از تراکتور و ماشين هاي کشاورزي خيلي ديرتر از کشورهاي اروپا و آمريکا شروع شد. درقرن هيجدهم که در اروپا گاو آهن هاي فلزي برگردان دار معمول شد و درقرن نوزدهم که در آمريکا خرمنکوب اختراع شد در وسايل و ادوات کشاورزي ايران هيچ گونه تغييري داده نشد و اين تغييرات عملا در40 تا 60 سال اخير انجام گرفته است؛ اما هنوز در مقايسه با شرايط امروز دنيا، کشاورزي ايران ماشيني نشده و در مواردي هم که اين امر انجام گرفته، به علل بنيادي با مشکلات فراواني مواجه مي باشد که همه دست اندرکاران و متخصصان کشاورزي با آن آشنا هستند.
اولين گاو آهن فلزي برگردان دار دامي در زمان ناصرالدين شاه قاجار به ايران وارد شد و در اروميه مورد استفاده قرار گرفت. نخستين نمايشگاه ماشين هاي کشاورزي در سال 1300 هجري شمسي درتهران برگزار و نمونه هايي از ماشين هاي کشاورزي به نمايش گذارده شد.
اولين تراکتور نفتي ساده در سال 1308 براي مدرسه فلاحت خريداري گرديد تا دانشجويان بتوانند با طرزکار آن آشنا شوند. با شروع جنگ جهاني دوم و مشکلات داد وستد با کشورهاي فروشنده و همچنين اثرات اين جنگ بر کشور، عملا ادامه اين روند متوقف شد و بهره برداري از تراکتور نيز مسکوت ماند. پس از جنگ کم کم سرمايه داران و بعضي شرکت ها شروع به وارد کردن تراکتور به ايران نمودند. در ابتدا تراکتور و ماشين هاي کشاورزي مورد استقبال کشاورزان قرار نگرفت؛ زيرا اعتقاد داشتند که برکت کشاورزي در سم گاوان مي باشد. ولي به تدريج که با نتايج کار آشنا شدند، تا حدودي آن را پذيرفتند.
در سال 1316 شرکت شيار و ماشين هاي کشاورزي تشکيل شد. اين شرکت ماشين هاي کشاورزي و تراکتورهاي کشاورزي را وارد مي نمود و با بستن قراردادهايي از طريق پيمانکاري براي صاحبان مزارع کار مي کرد.
در سال 1325 دولت کمک هايي براي وارد کنندگان تراکتور و ماشين هاي کشاورزي در نظر گرفت و بانک کشاورزي تعدادي تراکتور چرخ لاستيکي و کمباين وارد نمود و به اقساط کوتاه مدت، به مالکين و صاحبان موسسات کشاورزي فروخت. دراين فاصله زماني توسط شرکت هاي مختلف مارک هاي متنوعي از انواع ماشين آلات کشاورزي به کشور وارد گرديد تا اينکه در سال 1331 بنگاه توسعه ماشين هاي کشاورزي تاسيس شد. شروع فعاليت بنگاه توسعه را در حقيقت مي توان سرآغاز ماشيني شدن کشاورزي ايران به شمار آورد.
 
بالا