- Acrostic
مثال: «بدرود»، اثر William Anderson Ellis:
Farewell, dear, young friends
though parting is painful
A sad separation approaches at last
Revilers may spurn me
lost friends may chide me
Even then with much pleasure
I’ll think on the past
When rivers divide us and
hills rise between us
Even then I’ll remember
your childhood bright days
Let not sad reflections
a moment beguile you
Look forward with hope on
future’s bright
though parting is painful
A sad separation approaches at last
Revilers may spurn me
lost friends may chide me
Even then with much pleasure
I’ll think on the past
When rivers divide us and
hills rise between us
Even then I’ll remember
your childhood bright days
Let not sad reflections
a moment beguile you
Look forward with hope on
future’s bright
- Ballad
الف. «folk ballad» که در قرن ۱۶ و ۱۷ در بریتانیا به اوج شکوفایی رسید. چون تصنیف های محلی سینه به سینه منتقل شده اند، در بیشتر موارد نویسندگان این گونه از تصنیف ها را نمی شناسیم.
ب. «literary ballad» که توسط یک شاعر و به تقلید از تصنیف های محلی سروده می شود. مثال:
“La Belle Dame Sans Merci” by John KeatsRosabelle by Walter Scott
“The Rime of the Ancient Mariner” by Coleridge
“The Rime of the Ancient Mariner” by Coleridge
- Ballade
قالب دیگری از بالاد هم وجود دارد که از یک قطعه ۱۰ مصراعی و یک قطعه پایانی ۵ مصراعی تشکیل شده است. چینش قافیه ها در قطعه نخست بصورت ababbccdcd و در قطعه پایانی بصورت ccdc است.
قالب شعری بالاد اواخر قرن ۱۴ در بریتانیا به شهرت رسید و توسط جفری چاسر استفاده شد. بعدها شاعرانی چون Swinburne و D.G. Rossetti آن را احیا کردند.
“Complaint…to His Empty Purse” by Geoffrey Chaucer
- Blank Verse
این قالب شعری از ایتالیا به انگلستان وارد شد؛ این اتفاق زمانی روی داد که «Henry Howard» متن لاتین The Aeneid را در سال ۱۵۴۰ به انگلیسی ترجمه کرد. شعر سپید نزد نمایشنامه نویسان بزرگی چون «مارلو» و «شکسپیر» بسیار محبوب شد؛ علت هم این است که این قالب، ضمن حفظ ویژگی های شعری، بسیار به گفتار معمولی نزدیک است. جان میلتون بر این باور بود که تنها شعر سپید می تواند به ادبیات انگلیسی اورنگ و شکوه کلاسیک بدهد. «بهشت گمشده» میلتون یکی از معروف ترین مجموعه ها در غالب شعر سپید است. شعر سپید را در آثاری از Wordsworth, Shelly, Keats, Browning و T.S. Eliot هم می توانیم ببینیم.
مثال: از «بهشت گمشده»، جایی که با وجود حضور شیطان در بهشت، «حوا» می خواهد به تنهایی به دنبال آذوقه برود و «آدم» به او هشدار می دهد…
But God left free the Will, for what obeys
Reason, is free, and Reason he made right,
But bid her well beware, and still erect,
Lest by some fair appearing good surpris’d
She dictate false, and misinform the Will
To do what God expressly hath forbid.
Reason, is free, and Reason he made right,
But bid her well beware, and still erect,
Lest by some fair appearing good surpris’d
She dictate false, and misinform the Will
To do what God expressly hath forbid.
- Cinquain
از میان شاعران معاصر، Adelaide Crapsey (1914 – 1878)، شاعر آمریکایی، الگویی جدید از این قالب را آفرید که در آن مصراع ها به ترتیب، دو، چهار، شش، هشت، و دو سیلاب دارند. شعر او شبیه به «تانکا» در ادبیات ژاپنی است.
مثال یک (جهان، اثر جرج هربرت):
Love built a stately house, where Fortune came,And spinning fancies, she was heard to sayThat her fine cobwebs did support the frame,Whereas they were supported by the same;But Wisdom quickly swept them all away.
مثال دو (به هلن، اثر ادگار آلن پو):Helen, thy beauty is to meLike those Nicean barks of yore,That gently, o’er a perfumed sea,The weary, way-worn wanderer boreTo his own native shore.
مثال سه (اثر آدلاید کراپسی):These be
Three silent things:
The falling snow… the hour
Before the dawn… the mouth of one
Just dead.
Three silent things:
The falling snow… the hour
Before the dawn… the mouth of one
Just dead.
- Elegy
سوگنامه های کلاسیک را می توان به چندین گروه، تقسیم بندی نمود که تعدادی از آنها در پی می آید:
۱) Simple Elegy یا الِگیِ ساده که حاوی نوحه و مرثیه برای فردِ از دست رفته است.
۲) Reflective Elegy ، که بیان کننده حالاتِ شخصیِ شاعر با شیوه ای اندوهگین است. (مانند Elegy Written in a Country Churchyard، اثر Thomas Gray)
3) Encomiastic Elegy یا مرثیه ستایش آمیز که بصورتِ مدح و ستایش و در بزرگداشتِ فردِ از دست رفته، سروده می شود. (مانند Astrophel اثر Spenser)
4) Pastoral Elegy یا «مرثیه شبانی»، که معروفترین نوع سوگنامه در گذشته بوده است. در این شیوه که ریشه در شعر یونان و ایتالیای قرن های دوم و سوم پیش از میلاد دارد، چامه سرا، هم “فرد از دست رفته” و هم “فرد سوگوار” را در غالب چوپان و در فضایی روستایی، در شعر خود می آورد.
بعدها، شاعران با افزودن محتوایی پیچیده به مرثیه، شکل ویژه ای بدان بخشیدند. برای نمونه، به ساختار سوگنامه شبانی Lycidas ،اثر جان میلتون، و به روایت M. H. Abramsتوجه کنید:
۱) فرد سوگوار، با توسل و دعا به درگاه خدایان هنر، سخنان خود را آغاز کرده و با اشاره به سایر شخصیت های اسطوره ای {غرب}، گفتارش را ادامه می دهد.
۲) همه طبیعت به سوگ فرد از دست رفته می نشیند.
۳) فرد سوگوار، پریان و دیگر نگهبانان چوپان فقید را مسوول از دست رفتن وی می شمرد.
۴) گروه بزرگی از سوگواران، حاضرند.
۵) فرد سوگوار، پرسشهایی درباره دادگری سرنوشت و پروردگار مطرح می کند و به تباهی زمانه خویش اشاره می نماید.
۶) گل های زیبایی برای آراستن تابوت آورده می شود. (این قسمت، در شعرهای پس از رنسانس، افزوده شده است)
۷) شعر، با تسلی و دلداری پایان می یابد. (در سروده های مسیحی، در این بخش، شعر با امید و اصمینان به اینکه مرگ در این دنیا، پلی است بسوی زندگی برتر در آخرت، پایان می یابد)
- Epic
۱) شعر، داستانی و بلند و دارای موضوعی جدّی است. (بنابراین، موضوع اصلی حماسه، چون داستانی است، نمی تواند مثلا ابراز احساسات شاعر به معشوقه اش باشد! و چون دارای موضوع جدی است، نمی تواند خنده آور یا comic باشد)
۲) بیانِ داستان، بصورت رسمی و پرشکوه است. (پس، ترانه حماسی اساسا وجود ندارد)
۳) شخصیت اصلیِ داستان، پهلوانی است که سرنوشت یک قوم یا ملت (مثل داستانهای شاهنامه) یا حتی نوعِ بشر (مثل بهشت گمشده “میلتون”) به کارِ وی بستگی دارد.
حماسه ها بطور کلی به دو دسته تقسیم می شوند:
الف. حماسه های محلی یا سنتی (folk or traditional epics): داستانهای محبوب قومی که با دهان به دهان شدن بوسیله رامشگران و چامه سرایان، تکامل یافته و در گذر زمان، بوسیله شاعران گمنام نوشته شده اند. برای نمونه می توان به مهابهاراتا (Mahabharata) که طی ۶۰۰ سال (۳۰۰ ق.م تا ۳۰۰ ب.م) یا به رامایانا (Ramayana) که هر دو به زبان هندی نوشته شده اند اشاره کرد. در زبان انگلوساکسونی هم بیوولف (Beowulf) سروده شده که بزرگترین حماسه ی کهن انگلیسی بشمار می رود.
ب. حماسه های ادبی (literary epics): داستان ها بوسیله شاعری شناخته شده به رشته تحریر درآمده اند. برای مثال: «ایلیاد» و «اودیسه»، هر دو اثر Homer (شاعر یونانی)؛ «انیاد» اثر Virgil؛ «شاهنامه» اثر Firdausi؛ «ملکه پریان» از Edmund Spenser؛ و «بهشت گمشده» کار John Milton.
- Free Verse
شعرِ آزاد، بدلیل نداشتن دشواریهای قواعد وزنی، مورد توجه توده مردمی که دوست داشتند شعر بگویند اما نمی توانستند، قرار گرفت! از میان شاعران سرشناس نیز افرادی چون T. S. Eliot و Ezra Pound ، چامه هایی در این قالب سروده اند.
Robert Frost –شاعر بزرگ آمریکایی- شعر آزاد را به بازی تنیسِ بدونِ تور، تشبیه کرده است!
- Limerick
مزمون لیمریک، گاه به چرندی می گراید! با این وجود Limerick از شعرهای محبوب انگلیسی زبانان است. معروفترین لیمریک سرا، ادوارد لیر(نقاش و طنزپرداز انگلیسی)، است. شعر زیر از کتاب چرند و پرند(منتشر شده در سال ۱۸۴۶)، اثر لیمر، می باشد:
There was an old man of the coastWho placidly sat on a post;But when it was cold,He relinquished his hold,And called for some hot buttered toast
- Ode
Ode های کلاسیک را می توان به سه دسته تقسیم نمود:
یک. Choral Ode: در یونان باستان رواج داشته و برای گروه کُر سروده می شده. Pindar(شاعر یونانی)، معروفترین سراینده این قالب بوده است. اُدهای کُرال، دارای یک بندِ چند بخشی بوده اند:
الف) Strophe: بخش نخست بند بوده و گروه همخوانان، هنگام خواندن آن از یک سوی صحنه به سوی دیگر رقصیده و حرکت می کردند. (معمولا از چپ به راست)
ب) Antisrophe: قسمت دوم بند اُد، و هموزن با بند نخست بوده است. گروه همخانان، هنگام خواندن آن، رقصیده و به طرف عکس، حرکت می کردند. (معمولا از راست به چپ)
پ) Epode: بخش پایانی بند بوده و گروه همخوانان، آنرا بصورت ایستاده (درجا) می خواندند.
دو. Pindaric Ode: این نام از اسم Pindar، بزرگترین شاعر سراینده choral ode در یونان باستان برداشته شده است. این شعر معمولا دارای strophe و antistrophe است و گاهی هم با یک epode پایان می یابد. خوانندگان در هنگام خواندن استروفی از یک سوی صحنه به سوی دیگر می رقصیدند و در هنگام خواندن antistrophe همان مسیر را رقص کنان باز می گشتند. Epode بصورت ایستاده درجا خوانده می شد. این سبک معمولا در بزرگداشت ورزشکاران یونانی و المپیک باستانی اجرا می شد.
سه. Horatian Ode: این نام از اسم شاعر رومی (Horace) برداشته شده است. او شعر غنایی تک صدایی می سرود. این سبک به اندازه مدل یونانی، خودمانی و شورانگیز نیست و موضوع هایی چون پرهیزگاری، یک فرد یا یک موقعیت در طبیعت را ممکن است دربر گیرد. قالب شعر هم معمولا کوتاه و چهارسطری است.
مثال: Ode to a Nightingale by John Keats
چهار. Irregular Ode: شعر بزمی نامنظم توسط Abraham Cowley و به تقلید از نوع Pindaric در سال ۱۶۵۶ وارد شعر انگلیسی شد. شعر او مقید به بخش های سگانه نیست و مصراع های هر قطعه درازای متفاوت و چینش متفاوت قافیه ها است.- Sonnet
سانِت ایتالیایی زمانی پایه گذاری شد که Petrarch ، شاعر قرن ۱۴ ایتالیا (۱۳۷۴-۱۳۰۴)، سیصد و هفده غزل را در یک قالبِ مشخص، برای معشوقه اش “لورا” سرود. قافیه بندیِ این قالب، به صورت abba, abba, cde, cde است. بنابر این، سانِت ایتالیایی از یک اُکتاو (شاملِ دو کواترین) و یک سِستِت تشکیل می شود. شاعر سنتی، معمولا در کواترینِ اول به بیانِ موضوع و در کواترینِ دوم به گسترش آن می پردازد. سانِت، بویژه از قرن ۱۶ در کشورهای فرانسه و پرتقال و نیز در کشورهای اسکاندیناوی از محبوبیت ویژه ای برخوردار می شود.
Sir Thomas Wyatt و Henry Howard این قالب را با ترجمه آثارِ شاعران ایتالیایی، وارد زبان انگلیسی کردند. سانِت، خیلی زود مورد استقبال شاعران انگلیسی (بویژه شکسپیر) قرار گرفت، اما چون در این زبان یافتنِ واژه های هم-قافیه، نسبت به زبان ایتالیایی، دشوارتر است قالبِ نوینی به تدریج شکل گرفت که ما آنرا بعنوان سانِت انگلیسی می شناسیم. در این قالب، چینش قافیه ها به صورتِ abab, cdcd, efef, gg است. بنابراین، سانِتِ انگلیسی از سه quatrain و یک couplet تشکیل شده است.
نوع دیگرِ سانِت که توسط Edmund Spenser ابداع شد و به نام خود وی Spenserian Sonnet معروف گردید، اندکی از نظر چینش قافیه با سانت انگلیسی اختلاف دارد. اینکه چرا اسپنسر این قالب را برای سانت هایش برگزیده نمی دانم، اما شاید بدلیل آشنایی ذهنی اش با سبکی است که پیشتر خود او ابداع کرده و در مجموعه «شاه پریان» استفاده کرده بود. آن ابداع بنام Spenserian Stanza معروف شد. چینش قافیه ها در این سبک abab bcbc c است.
از نظر محتوا، سانت در آغاز شعری صرفا عاشقانه و گاه ***y بود. تا اینکه John Donne (1631 – 1576) در مجموعه Holy Sonnets محتوایی عارفانه را در این قالب ارایه کرد. جان میلتون (۱۶۷۶ – ۱۶۰۸) اولین کسی بود که از سانت (هم انگلیسی و هم پترارکی) برای بیان موضوع های گوناگون استفاده کرد.
- Triolet
مثال: “Song” اثر “Adelide Crapsy”
I make my shroud, but no one knows
So shimmering fine it is and fair
With stitches set in even rows
I make my shroud, but no one knows
In door-way where the lilac blows
Humming a little wandering air
I make my shroud and no one knows
So shimmering fine it is and fair
So shimmering fine it is and fair
With stitches set in even rows
I make my shroud, but no one knows
In door-way where the lilac blows
Humming a little wandering air
I make my shroud and no one knows
So shimmering fine it is and fair