کارهاش خیلی زیباست . به خصوص انتخاب زمینه شهری مناسبش . یک چیز دیگه م هست . اصل این معماری به پیچیدگی ظاهرش نیست ! یعنی چی ؟ یعنی اینکه اونقدر از عناصر جانبی و غیر سازه ای در بنا ( به خصوص در نما ) استفاده میکنه که ممکنه در نگاه اول شک کنی که با یک اثر معماری طرفی یا یک حجم مجسمه سازی ! اما فکر میکنم وقتی داخل اون ساختمونها بشی پیچیده تر از نمونه های دیگه معماری مدرن نباشه ؟! ( اکثر فضاهای داخلیش عادیه . البته برای این سبک معماری . ولی نماهاش با اون احجام خاص و ورقهای مختلف ... )
راستش به نظر من كارهاي گهري شايد خيلي جذاب باشن ولي با معيارهاي معماري خيلي فاصله داره . آيا ما اجازه داريم با هر قيمتي و هر وسيله اي با زير پا گذاشتن همه چيز فضا خلق كنيم ؟ صرفا خلق فضا مهم است ؟ فقط زيبايي شناي در معماري مهمه به هر قيمتي؟
بالماسکه که دیدی ؟ یکی ممکنه کلاهی سرش باشه یا لباسی که خیلی عجیب و غریبه ولی اون فقط ظاهرشه و خودش عادیه !!! این کارهای ژری هم دقیقا همین حس رو بهم میده . یعنی فکر میکنم اگر بری توی اون ساختمونها زیاد جا نخوری . چون فضاهای داخلیش به اندازه ظاهرش نامانوس نیست .
ببین . طراحی براساس زمینه محیطی معمولا دو وجه شاخص داره . طراحی کاملا همخوان با محیط و طراحی کاملا متضاد !
چون بشر در اوج طراحی خودش هرگز نمیتونه لحظه ای با ساده ترین نمونه های آفرینش خداوند برابری کنه ! پس چجوری میخواد باهاش بجنگه ؟ یا چجوری میخواد ثابت کنه که طرحش از محیط پیرامونش باشکوهتره ؟!
بحث کنیم ؟ نه . راجع به چیزهای حسی هرگز نمیشه بحث کرد . باید فقط احساسش کرد !
اون چیزهائیش رو که مسایل فنی بیشتری در اونها دخیله میشه به بحث گذاشت ولی نه اون چیزهای حسی طرح رو !
من اصلا این تئوریهایی رو که گفتی درمورد طراحی و معماری قبول ندارم ! مثل این می مونه که یکی بخواد با بدیع و قافیه و عروض بره و شاعر بشه . نمیشه . اما یک شاعر ممکنه اصلا به این تئوریها کاری نداشته باشه . حتی خیلی جاها اونها رو نقض کنه ولی اونه که داره شعر میگه نه استاد ادبیات . پس بذار اول بحث یک چیزی رو بگم که سالها باعث اختلاف من با خیلی از مهندسین ایرانی بوده . چه سازه ای و چه آرشیتکتها . قشنگ به این چیزی که میگم دقت کن .
به معماری با چشمهای خودت نگاه کن نه تعاریف دیگران
و اون رو با دل خودت احساس کن نه با عقل دیگران
من خیلی به سیر تاریخی شهرسازی و معماری دقت کردم . میخواستم ببینم چی شده که معماری شرقی یا ایرانی یا اسلامی با اون عظمتش و بعد از قرنها سلطه مطلق بر جهان حالا و طی سه چهار قرن اینطور از قافله روز جهان عقب مونده ! و جوابش رو پیدا کردم . توی همون مثلثی که گفتی ! در گذشته طراحی یک بنا و محاسباتش همزمان در ذهن اون استادکاری که اون کار رو انجام میداد شکل میگرفت . و در طرح هر مجموعه ای زیبایی شناسی و عملکرد اون همزمان و بی تقدم و تاخر در ذهن طراح پدید میومد . بابت سالها تجربه ش . بابت حس بی نهایت قوی از کار . مثل اینکه طرح رو ( چه معماری و چه پایداری و چه اجرایی ) با اشل یک به یک در اعماق ذهن و دلش میدید . شاهکارهای شهری و یا ساختمانی جهان در شرق و با همین شیوه به وجود اومده . دفتر مهندسین وجود نداشته . شونصدتا مهندس روی یک طرح کار نمیکردن . یک طراح داشته . همه طرح در ذهن اون بوده و همزمان به ثمر نشسته .
شاهکار این قصه که نهایت زیبایی و نهایت محاسبات حرفه ای و نهایت پیچیدگی اجرایی و نهایت کاربرد رو داشته سی و سه پل اصفهانه . ( این رو مثال میزنم به خاطر اینکه همونقدر که از لحاظ معماری ارزشمنده از لحاظ پلسازی و محاسباتی در زمان خودش پیچیده بوده ) . هرگز این طرح شکل نمیگرفت اگر طراحش یک دل و یک ذهن واحد نبود . معماری شرقی و از اون کاملتر معماری ایرانی و در اوجش معماری اسلامی نتیجه این وحدت طراحیه ! جالبه . مثل عرفانش می مونه ! اون مثلث در معماری ما فقط یک نقطه بوده . یک خط منطبق بر هم . یک مفهوم واحد . یک احساس کامل . پایداری بنا جدای از زیبایی اون و زیبایی بنا جدای از کارکردش شکل نمیگرفته . اینها به هم منطبق شده بود . چون طراح اون اثر به درجه ای از زیبایی شناسی و درعین حال به دیدی از رفتار سازه و نحوه پایداری اون رسیده بوده که احتیاج به ارائه دو تیپ نقشه جداگانه نداشته !!! سازه اون اثر عین معماریش و معماری اون اثر عین سازه اون بوده . و هردو زیبا . زیبا . و دقیق .
گنبد معروف سلطانیه رو ببین . اکثر بچه های معماری اون رو میشناسن . اما برات جالبه بدونی این اثر بیش از اونکه شاهکار معماری باشه شاهکار محاسباتیه ! میدونهای قدیمی شهرهای بزرگ ایران رو ببین . خیلی از اونها بیش از اونکه از لحاظ شهرسازی مورد توجه باشن از لحاظ شیوه طراحی ترافیکی شهر و نوع قرارگیریشون در شبکه کلی حمل و نقل محلی بی نظیر بودن . این حتی به مواردی کشیده میشه که هنوز که هنوزه مهندسین رو مات و مبهوت نگه داشته .
خیلی خیلی خیلی طولانی شد . معذرت میخوام
به نظر من نمونه فوق العاده ترش پل خواجو . كامل تر و حتي زيبا تر
مرسی بچه ها واقعا بحث قشنگی بود من که فقط شنونده بودم خیلی لذت بردم و خیلی استفاده کردم.
میدونین منم همیشه یکی از موضوعاتی که ذهنم رو به خودش مشغول میکنه همینه که چرا برای رشته ی معماری دروس محاسباتی نمیذارن یا چرا عمران اینقدر فقط به محاسبات توجه داره!من واقعا تو طرحام مشکل دارم و همیشه این کمبود و تو خودم میبینم که ایا واقعآ این طرحی که دادم و میشه اجرا کرد؟اگه اره چه جوری؟دلم میخواد منم اونها رو یاد بگیرم که حداقل اگه طرحم رو یه مهندس عمران خواست تایید کنه و ازش ایراد گرفت بدونم ایرادش چیه و درستش کنم و یا در صورت لزوم از طرحم دفاع کنم و همیشه از اینکه نمیتونم از چیزهای فنیش سر در بیارم ناراحتم و عذاب میکشم دلم میخواد یه راهی پیدا کنم که منم مسائل فنی رو یاد بگیرم ولی هنوز به راهی نرسیدم و شاید کمی میترسم!
ولی خوشحالم که کسانی هستن که دغدغه شون همینه و برای برطرف کردنش تلاش میکنن.
ممنون که اینجا چنین بحثهایی رو میکنین
میدونین منم همیشه یکی از موضوعاتی که ذهنم رو به خودش مشغول میکنه همینه که چرا برای رشته ی معماری دروس محاسباتی نمیذارن یا چرا عمران اینقدر فقط به محاسبات توجه داره!من واقعا تو طرحام مشکل دارم و همیشه این کمبود و تو خودم میبینم که ایا واقعآ این طرحی که دادم و میشه اجرا کرد؟اگه اره چه جوری؟دلم میخواد منم اونها رو یاد بگیرم که حداقل اگه طرحم رو یه مهندس عمران خواست تایید کنه و ازش ایراد گرفت بدونم ایرادش چیه و درستش کنم و یا در صورت لزوم از طرحم دفاع کنم و همیشه از اینکه نمیتونم از چیزهای فنیش سر در بیارم ناراحتم و عذاب میکشم دلم میخواد یه راهی پیدا کنم که منم مسائل فنی رو یاد بگیرم ولی هنوز به راهی نرسیدم و شاید کمی میترسم!
نه دیگه . برای همین گفتم که فضاسازیهاش خیلی غیر عادی نیست ! اونی که توی ذوقت میخوره و حس میکنی از یک اثر معماری فاصله گرفتی حجم منفک از سازه اصلیه ! یعنی فضاهای اصلی و کاربری اونها و ترکیبشون حتی سیرکولاسیون فضاها با این چیزی که من میبینم به نظرم متعارفه . اونی که کار رو پیچیده جلوه میده ( و مطمئنا نظر طراح هم همین بوده . یعنی پیچیده جلوه دادن نمای شهری بنا ) یک سری ترکیبات سطحی و حجمی از سازه های فضاکار و عناصر نگهدارنده اونهاست .
بالماسکه که دیدی ؟ یکی ممکنه کلاهی سرش باشه یا لباسی که خیلی عجیب و غریبه ولی اون فقط ظاهرشه و خودش عادیه !!! این کارهای ژری هم دقیقا همین حس رو بهم میده . یعنی فکر میکنم اگر بری توی اون ساختمونها زیاد جا نخوری . چون فضاهای داخلیش به اندازه ظاهرش نامانوس نیست .
سی و سه پل رو مثال زدم برای اینکه در یک دوره اختصاصی دکترای مهندسی سازه در گرایش پلسازی در انگلیس ( با بحث بسیار مهم معماری پل ) توسط یکی از بزرگترین مهندسین پلسازی جهان به عنوان زیباترین پلهای تاریخ معرفی شده بود و اونها هنوز هم در محاسبات سازه ای این اثر گیج و حیرون مونده ن که چطور در چند قرن قبل همچین پلی طراحی و اجرا شده !
( میتونی این پلها رو با نمونه های خنده دار الان مقایسه کنی تا ببینی چقدر مهندسی ما - نمیگم معماری یا سازه . میگم مجموعه مهندسی ما ! - پسرفت داشته . تازه من مثلا یکی از محاسبین حرفه ای سازه های صنعتی و پلها تشریف دارم و این رو میگم !!! )
اتفاقا موضوع همينه كه من مي گم باطنش هم عادي نيست يه نگاه به اون عكس سازه هتل ماركز بنداز به نظرت عاديه ! همه چيزو زير پا ميذاره تا به فرم دلخواهش برسه البته گهري كاري رو كه كارفرماهاش ميخوان يعني نشان دادن قدرت و ثروت و جلب نظر و تبليغات رو به خوبي اجرا مي كنه . معماري در خدمت قدرت ، سوء استفاده از معماري !
در همه چيز ( سازه ، فرم ،مصالح ،.... )افراط maximalism[/quote
حالا باز این هتل که خوبه در سایت اختصاصی EMP یا والت دیسنی برید و ببینید
چه هزینه صرف ساختش شده!!
سوال من از آقای گهری اگر یه روز بهش برخورد کنم اینکه آیا به عنوام یه هنرمند جهانی اگر این همه تکنولوژی عظیم کامژیوتری و نرم افزار های پیچیده هواپیما سازی رو ازی بگیرن آیا بزا هم میتونه کاری موفق ارائه بده؟
خلاقیت بسیار خوبه اما خلاقیتی برنده است که با صرف کمتریم هزینه وزحمت به دست بیاد
انتقاد به معماری گهری در روزنامه ها و مجلات و همه جا زیاده سوالی که برای خود من پیش اومده اینکه واقعا چرا والت دیسنی شده نماد LA اگر شد پس چرا نماد LA با سیاتل و بیلبئو یکی شده؟
شما یه نگاه به عکس های خارجی موزه والت بندازین و با بیلبائو مقایسه کنید به زحمت متوجه میشید کدوم کدومه!
بحث کنیم ؟ نه . راجع به چیزهای حسی هرگز نمیشه بحث کرد . باید فقط احساسش کرد !
اون چیزهائیش رو که مسایل فنی بیشتری در اونها دخیله میشه به بحث گذاشت ولی نه اون چیزهای حسی طرح رو !
من اصلا این تئوریهایی رو که گفتی درمورد طراحی و معماری قبول ندارم ! مثل این می مونه که یکی بخواد با بدیع و قافیه و عروض بره و شاعر بشه . نمیشه . اما یک شاعر ممکنه اصلا به این تئوریها کاری نداشته باشه . حتی خیلی جاها اونها رو نقض کنه ولی اونه که داره شعر میگه نه استاد ادبیات . پس بذار اول بحث یک چیزی رو بگم که سالها باعث اختلاف من با خیلی از مهندسین ایرانی بوده . چه سازه ای و چه آرشیتکتها . قشنگ به این چیزی که میگم دقت کن . تمام نظر من راجع به معماریه :
ما یک متخصص معماری داریم که صرفا مورخ معماریه . تئوریسینه . منتقده . ولی طراح نیست !
و یک طراح داریم که لزوما تئوریسین یا مورخ نیست اما اونه که طراحه !
متاسفانه معماری ما دچار سکون شده بابت اینکه از اون نوع اول خیلی داریم اما از دومی نه . سور کلی نمیزنم . دارم نرمالش رو میگم . هزاران تئوری معماری وجود داره . کتابهای مختلف . قوانین مختلف . کدهای مختلف . اما هیچکدوم اینها معماری نیست . اینها فقط قوانین بیروحه . حتی تضمین کننده صحت یک طرح هم نمیتونه باشه چه برسه به باقی قضایا .
ببین . یک طراح میاد و طراحی میکنه . قالبها رو میشکنه . در بی نظمی کارش ( که نسبت به مکاتب قبلی سنجیده میشه ) باز هم یک نظم ناگفته وجود داره ( که میشه پایه مکاتب جدید ) . سالها میگذره و تئوریسینهای معماری میان و برای اسلوب کار اون یک تعریفهایی میارن و سبکی خلق میشه و ... . اما همه اینها حاشیه ست . کتابها حاشیه ست . قوانین حاشیه ست . اونی که اصله طرح اون طراحه . و هیچ طراحی در لحظه خلق اثرش به این قوانین فکر نمیکنه . مثل شاعری که شعر میگه نه نظم !
مسلما اون مثلثی که گفتی ( و من فکر میکنم اضلاعش یک کمی زیادیه ! ) توی هرکاری به جواب میرسه اما نسبتش فرق میکنه . اون طرحها هم از لحاظ عملکردی جواب داده ( داره استفاده میشه به همون عنوانی که طرح شده و مسلما اگر مخالف داره موافق هم داره ) و هم از لحاظ زیبایی شناسی ( که البته نسبیه ) . ایستایی اونها هم که معلومه . برای تاثیر یک اثر بر روی مخاطب یا استفاده کننده ش هم لازم نیست تعاریف مکتوب سامانه ها رو به کار ببری . فقط کافیه یک لحظه در اون فضا قرار بگیری تا با بدیهی ترین حس انسانی خودت به ضعف یا قدرت طرح پی ببری .
من هم منظورم از محیط و زمینه طرح تمام عوامل طبیعی یا مصنوعی یا زنده یا مرده یا ... محیط اثره . اما اون چهارتا زمینه ای رو که گفتی اصلا قبول ندارم ! توی اون بحث قبل هم از این اصطلاحات استفاده کرده بودم چون خودت استفاده کرده بودی وگرنه هیچ جوری این تقسیم بندی رو قبول ندارم .
برای زیبایی شناسی میشه صدها جلد کتاب خوند اما آخرش با دل خودت زیبایی رو حس میکنی و میفهمی و احساس میکنی ...
بحث ما دونفره شد . اونهم وقتی زیاد در اصولش با هم توافق نداریم . ولی مهم نیست . من معماری رو جور دیگه ای میشناسم و تو جور دیگه ای . لازم نیست شناخت یا تعریفمون رو کالیبره کنیم . چون به جوابی نمیرسیم . فکر کنم بهتره روی نمونه های مختلف صحبت کنیم تا اینکه روی اصول اولیه کلاسیک .
به معماری با چشمهای خودت نگاه کن نه تعاریف دیگران
و اون رو با دل خودت احساس کن نه با عقل دیگران
بگذریم میگم که پست مدرن تو مطمئنی وقتی داخل فضا بشیم زیاد جا نمی خوریم؟
درسته قبول دارم که اون وسط لابی فقط یه دستشویی فرنگی بزرگ نذاشته ولی هر کار دیگه که بگی تو طراحی داخلیش کرده از المان غول پیکر گیتار گرفته تا پاکت سیب زمینی بزرگ
البته من خودم همیشه عاشق چیز های نامانوس و غیر طبیعی هستم ولی در حین بررسی مفصل روی چند تا از کارای مهم گهری از بعضی فضاها و المان ها خوشم نیومد بعضی فضاها خوب بودن ولی بعضی به نظرم بی اندازه زیاد روشون تاکید شده بود و غیر طبیعی بودن.
داخل اون فضا نشدم ولی مطمئنم خیلی کمتر از ظاهرش جا میخورم .
من فکر میکنم باید به افرادی که از اون فضاها استفاده میکنن هم نگاه کرد . شاید برای کاربران اون اثر این فضاها اصلا غیرطبیعی و نامانوس نباشن ؟! ( که من فکر میکنم نیستن ! چون اگر بودن کارهایی با این هزینه های هنگفت به ایشون ارجاع نمیشد ! )
مگر اینکه شما اعتقاد داشته باشی طراحی داخلی کلا یه علم نیست و صرفا هنره
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
فرانک لوید رایت Frank Lloyd Wright | مشاهیر معماری | 35 |