شنيدن صداي دل!

گلبرگ نقره ای

کاربر فعال تالار زبان انگلیسی ,
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]شنيدن صداي دل![/FONT]
[FONT=&quot]باران خوبي باريده بود و مردم دهكده شيوانا به شكرانه نعمت باران و حاصلخيزي مزارع، عصر يك روز آفتابي در مقابل مدرسه شيوانا جمع شدند و به شادي پرداختند. تعدادي از شاگران مدرسه شيوانا هم در كنار او به مردم پراكنده در دشت خيره شده بودند . در گوشه اي دو زوج جوان كنار درختي نشسته بودند و آهسته با يكديگر صحبت مي كردندو آنقدر آهسته كه فقط خودشان دوتايي صداي خود را مي شنيدند. در گوشه اي ديگر دو زوج پير كنار هم نشسته بودند و در سكوت به هم خيره شده بودن و مشغو ل نوشيدن چاي بودند. در دوردست نيز زن و شوهري ميان سال با صداي بلند با يكديگر گفتگو مي كردند و حتي بعضي اوقات صدايشان آنقدر بلند و لحن صدايشان به حدي ناپسند بود كه موجب آزار اطرافيان مي شد.[/FONT]
[FONT=&quot]يكي از شاگردان از شيوانا پرسيد: " آن دو نفر چرا با وجود اينكه فاصله بينشان كم است سر هم دادا مي زنند؟ "[/FONT]
[FONT=&quot]شيوانا پاسخ داد: " وقتي دل هاي آدم ها از يكديگر دور مي شود آنها براي اينكه حرف خود را به ديگري ثابت كنند مجبودند عصباني شوند و سر هم داد بزنند. هرچه دل ها از هم دورتر باشد و روابط بين انسانها سردتر باشد، ميزان داد و فرياد آنها روي سر هم بيشتر و بلندتر است. وقتي دل ها به هم نزديك باشد فقط با يك پچ پچ آهسته هم مي توان هزاران جمله ناگفته را بيان كرد. درست مانند آن زوج جوان كه كنار درخت با هم نجوا مي كنند. اما وقتي دل ها با يكديگر يكي مي شود و هر دو نفر سمت نگاهشان يكي مي شود، همين كه به هم نگاه مي كنند يك دنيا جمله و عبارت محبت آميز رد و بدل مي شود و هيچ كس هم خبردار نمي شود. درست مثل آن دو زوج پير كه در سكوت از كنار هم بودن لذت مي برند. هر وقت ديديد دو نفر سر هم داد مي زنند بدانيد كه دلهايشان از هم دور شده است و بين خودشان فاصله زيادي مي بينند كه مجبور شده اند به داد و فرياد متوصل شوند."[/FONT]
 
بالا