.
همیشه خدا دلم گرفته تو این چند سال
حسرت یه زندگی خوب تو این زندگی که باید اسمشو اسم رمان ماریو بارگاس یوسا گذاشت سالهای سگی و پر است از درگیری ذهنی و گرفتاری
وقتی لحظه ای هم راحت میشی و میزنی بیرون اونم تو هوای عالی این روزها که خیلی شهرها حسرتشو میخورن باید قدم بزنی تنهایی، کسی نیست ، نمیتونه باشه که حتی یه قدم بزنه باهات بدون حرف بدون هیچ فقط قدم
وقتی از فشار زندگی دوربینتو برمیداری و میای بیرون میبینی سرسبز چند تا عکس میگیری و بعدش یادت ای دل غافل کسی نیست که تو عکسات باشه و خودتم انگیزه و حالی برات نمونده که حتی عکسی از خودتم به یادگار بگیری که فردا روز که بر اثر خوردن مرغ های سرب دار و برنج های هندی آرسنیک دار و پارازیت های سرطان زا هزار درد و مرظ گرفتی به عکس خودت نگاه کنی و امیدوار باشی که آره منم روزی وضعیتم اینجور بوده برمیگردی خونه حالت بدتر شده از نبودن ها ، از شبانه روز تنهایی ها و تنهایی ها و تنهایی ها
دیدن خیلی ها هست که دیگه آدمو به مرز خفگی میرسونه
دیدن کسی که اگه زندگی مثل یه کشور توسعه یافته جریان داشت و الان نهایتش شغلش دربان یه جایی بود به لطف تبعیض و نابرابری و فساد اقتصادی و نبود جریان صحیح درآمد و با دلال بازی و رانت و رشوه با ماشین بنز یا بی ام و خودش کنارت رد میشه و با گاز دادنش بدون اینکه یادش باشه و یا اهمیت بده تو خیابون کسی هم هست صداش تا اعماق مغزتو میشکافه
دیدن کسانی که تو عمر خودشون 4 کتاب خوب نخوندن و به لطف جیب بابای دلالشون مارک کیف و کفش و لباسشون رو توی چشمات میخوان فرو کنند و گوشی های چند میلیونی خودشون رو مثل تازه به دوران رسیده ها جلوشون میگیرن که هی فلانی این گوشی منه اپل یا سامسونگ یا کوفت و زهر مار هست بیا ببین
دیدن کسانی که دارن از فلان مدرک فوق لیسانس و فلان مدرک دکترا از دانشگاه یالقوز آباد حرف میزنن ولی ازشون بپرسی جهان چند قاره داره بلد نیستن حال آدمو تا سرحد استفراغ میرسونه و کاری میکنن که بری خونه مدرک دانشگاهتو با دستمال توالت سریعا عوض کنی
وقتی نگاه آدمایی میبینی که چنان نگاهت میکنن که یه لحظه فکر میکنی تو اسپانیای قرن 18 هستی و تازه از آفریقا آوردنت و تو بازار برده ها برای فروش گذاشتنت و خیلی هم آشنا باشه با چنان کنایه ای ازت میپرسه تو که کفش نخریدی امسال برا خودت بیا با هم بریم یه کفش سراغ دارم خیلی قشنگه و مدلش جدیده و تو فقط مجبوری بهش یه لبخند مسخره بزنی و سرتو بندازی پایین و با 4 تا تعارف مسخره بهش ره خونه رو بگیری ولی تو دلت بهش بگی لعنتی ارزش آدم اگه به کفش بود که خر هم سُم که کفش طبیعی هست رو داره
دیدن جوونایی که ظاهر رابطشون شبیه به عشقای رمانتیک توی فیلم ها و کتاب های عاشقونه هست ولی اگه لنزی باشه که بشه زوم کرد رو زندگیشون میبینی که هر کی برا خودش چندین شریک .... داره و شوربختانه پیش خودشون دلیلش رو تنوع طلبی آدم ها میدونن ولی لحظه ای فکر نمیکنن که گورخری که تو دشت های آفریقا هم هست اینجور تنوع نداره واقعا زجر آوره
اینا کسی رو که درد فهمیدن داره همیشه عذابش میده و دیوونه میکنه
و چقدر بی ارزش شده زندگی ها
زندگی که توش خانواده ها مثل انسان های مست شکم خودشون رو با مواد سرطان زایی به نام فست فود پر میکنن و یادشون رفته که اگه سفره ای بکشن و توش ماست و نون هم بخورن خیلی بهتر هست از اینکه اینکارو بکنن
زندگی که توش جوونای مملکت به جای ورزش و تغذیه سالم قرارشون رو توی قهوه خونه میزارن و چیزی به نام قلیون رو که 4000 ماده سمی و 200 ماده سرطانزا توش هست رو با سم هایی به اسم چیپس و پفک و لواشک و کوفت و زهر مار میخورن تاسف بار هست
زندگی که توش دخترا و زنان یه کشور به نسبت درآمدشون ده ها یا صدها هزار تومان رو خرج ساختن زیبایی مصنوعی میکنن که امروز کشور رو در رده دوم پرمصرف ترین کشور در زمینه مواد آرایشی قرار داده
زندگی که توش خیابونا پر است از صدای بوق های جورواجو ماشین ها با راننده های بی اعصابی که یه جرقه کافیه تا نسل اندر نسلت رو تو کمتر از یک دقیقه جلو چشمات بیارن و از خجالتشون با انواع و اقسام فحش هایی که روز به روز هم بر تعدادشون به لطف اینترنت و ارتباطات گسترده بین آدم های بی فرهنگ اضافه میشه چون فرهنگ نداشته خودشون رو به اشتراک میزارن
زندگی که عشق جوونای مملکت تو خیابون و با چهار متلک شبیه به فحش ایجاد میشه و تو دهنت باز میمونه که این چه سیگنال مثبتی بود که ارسال شد که باعث جذابیت شد
آدم خفه میشه زیر این همه مادیات و یادت نمیمونه که انسانیتی هم هست که به قول بزرگ شاعر ایرانزمین سعدی شیرازی
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
.
همیشه خدا دلم گرفته تو این چند سال
حسرت یه زندگی خوب تو این زندگی که باید اسمشو اسم رمان ماریو بارگاس یوسا گذاشت سالهای سگی و پر است از درگیری ذهنی و گرفتاری
وقتی لحظه ای هم راحت میشی و میزنی بیرون اونم تو هوای عالی این روزها که خیلی شهرها حسرتشو میخورن باید قدم بزنی تنهایی، کسی نیست ، نمیتونه باشه که حتی یه قدم بزنه باهات بدون حرف بدون هیچ فقط قدم
وقتی از فشار زندگی دوربینتو برمیداری و میای بیرون میبینی سرسبز چند تا عکس میگیری و بعدش یادت ای دل غافل کسی نیست که تو عکسات باشه و خودتم انگیزه و حالی برات نمونده که حتی عکسی از خودتم به یادگار بگیری که فردا روز که بر اثر خوردن مرغ های سرب دار و برنج های هندی آرسنیک دار و پارازیت های سرطان زا هزار درد و مرظ گرفتی به عکس خودت نگاه کنی و امیدوار باشی که آره منم روزی وضعیتم اینجور بوده برمیگردی خونه حالت بدتر شده از نبودن ها ، از شبانه روز تنهایی ها و تنهایی ها و تنهایی ها
دیدن خیلی ها هست که دیگه آدمو به مرز خفگی میرسونه
دیدن کسی که اگه زندگی مثل یه کشور توسعه یافته جریان داشت و الان نهایتش شغلش دربان یه جایی بود به لطف تبعیض و نابرابری و فساد اقتصادی و نبود جریان صحیح درآمد و با دلال بازی و رانت و رشوه با ماشین بنز یا بی ام و خودش کنارت رد میشه و با گاز دادنش بدون اینکه یادش باشه و یا اهمیت بده تو خیابون کسی هم هست صداش تا اعماق مغزتو میشکافه
دیدن کسانی که تو عمر خودشون 4 کتاب خوب نخوندن و به لطف جیب بابای دلالشون مارک کیف و کفش و لباسشون رو توی چشمات میخوان فرو کنند و گوشی های چند میلیونی خودشون رو مثل تازه به دوران رسیده ها جلوشون میگیرن که هی فلانی این گوشی منه اپل یا سامسونگ یا کوفت و زهر مار هست بیا ببین
دیدن کسانی که دارن از فلان مدرک فوق لیسانس و فلان مدرک دکترا از دانشگاه یالقوز آباد حرف میزنن ولی ازشون بپرسی جهان چند قاره داره بلد نیستن حال آدمو تا سرحد استفراغ میرسونه و کاری میکنن که بری خونه مدرک دانشگاهتو با دستمال توالت سریعا عوض کنی
وقتی نگاه آدمایی میبینی که چنان نگاهت میکنن که یه لحظه فکر میکنی تو اسپانیای قرن 18 هستی و تازه از آفریقا آوردنت و تو بازار برده ها برای فروش گذاشتنت و خیلی هم آشنا باشه با چنان کنایه ای ازت میپرسه تو که کفش نخریدی امسال برا خودت بیا با هم بریم یه کفش سراغ دارم خیلی قشنگه و مدلش جدیده و تو فقط مجبوری بهش یه لبخند مسخره بزنی و سرتو بندازی پایین و با 4 تا تعارف مسخره بهش ره خونه رو بگیری ولی تو دلت بهش بگی لعنتی ارزش آدم اگه به کفش بود که خر هم سُم که کفش طبیعی هست رو داره
دیدن جوونایی که ظاهر رابطشون شبیه به عشقای رمانتیک توی فیلم ها و کتاب های عاشقونه هست ولی اگه لنزی باشه که بشه زوم کرد رو زندگیشون میبینی که هر کی برا خودش چندین شریک .... داره و شوربختانه پیش خودشون دلیلش رو تنوع طلبی آدم ها میدونن ولی لحظه ای فکر نمیکنن که گورخری که تو دشت های آفریقا هم هست اینجور تنوع نداره واقعا زجر آوره
اینا کسی رو که درد فهمیدن داره همیشه عذابش میده و دیوونه میکنه
و چقدر بی ارزش شده زندگی ها
زندگی که توش خانواده ها مثل انسان های مست شکم خودشون رو با مواد سرطان زایی به نام فست فود پر میکنن و یادشون رفته که اگه سفره ای بکشن و توش ماست و نون هم بخورن خیلی بهتر هست از اینکه اینکارو بکنن
زندگی که توش جوونای مملکت به جای ورزش و تغذیه سالم قرارشون رو توی قهوه خونه میزارن و چیزی به نام قلیون رو که 4000 ماده سمی و 200 ماده سرطانزا توش هست رو با سم هایی به اسم چیپس و پفک و لواشک و کوفت و زهر مار میخورن تاسف بار هست
زندگی که توش دخترا و زنان یه کشور به نسبت درآمدشون ده ها یا صدها هزار تومان رو خرج ساختن زیبایی مصنوعی میکنن که امروز کشور رو در رده دوم پرمصرف ترین کشور در زمینه مواد آرایشی قرار داده
زندگی که توش خیابونا پر است از صدای بوق های جورواجو ماشین ها با راننده های بی اعصابی که یه جرقه کافیه تا نسل اندر نسلت رو تو کمتر از یک دقیقه جلو چشمات بیارن و از خجالتشون با انواع و اقسام فحش هایی که روز به روز هم بر تعدادشون به لطف اینترنت و ارتباطات گسترده بین آدم های بی فرهنگ اضافه میشه چون فرهنگ نداشته خودشون رو به اشتراک میزارن
زندگی که عشق جوونای مملکت تو خیابون و با چهار متلک شبیه به فحش ایجاد میشه و تو دهنت باز میمونه که این چه سیگنال مثبتی بود که ارسال شد که باعث جذابیت شد
آدم خفه میشه زیر این همه مادیات و یادت نمیمونه که انسانیتی هم هست که به قول بزرگ شاعر ایرانزمین سعدی شیرازی
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
.