سلام خوبی. بهتر بود حرکت شیخ بهایی انتخاب مبکردی. من یه کتاب میشناسم زندگی ملا صدرا نوشته ولی حرفی از معماری نیاورده شاید به دردت بخوره بیشتر فلسفیه . ملاصدرا (صدر المتاهلین) نوشته ذبیح ال... منصوری
سلام
این فایلی که گذاشتم خلاصه ای از این طرز فکرشه
ولی کلا:
ملاصدرا با تکیه بر اصل حرکت جوهری نفس را جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا دانسته و وجود پیشین نفوس انسانی تنها به معنای وجود ان در مبادی شان در علم الهی ان هم به لحاظ وجود مفارقی شان پذیرفتنیست نه به لحاظ وجود تعلق
شاید برای پیدا کردن رابطه ی این دوتا باید به معماری قدوسی والهی پیش بروی ونشانه های انرا پیدا کنی
برای ان هم حسین بلخاری حسن نصر نادر اردلان ....کلا یه گشتی باید تو اینا بزنی
کاش کمی در این باره ساده تر بحث و صحبت بشه....این بیان ساده ای از این نظریه است...
کاش کمی در این باره ساده تر بحث و صحبت بشه....این بیان ساده ای از این نظریه است...
حرکت جوهري یعنی حرکت در نهاد وحقیقت و اصل شیء ..... مراد از حرکت جوهری این است که همان طور که اعراض تغییر و حرکت دارند، ذات و جوهر هر چیزی نیز حرکت دارد؛ یعنی جواهر لحظه به لحظه در حال حرکت هستند و حرکت جوهری عین وجود جوهر است. ملاصدرا که مبتکر این نظریه است دلایل محکمی در اثبات آن بیان کرده از جمله؛ این که می گوید حرکت در اعراض را همه قبول دارند و پذیرفته شده است و می دانیم که اعراض وجودی جدای از وجود جواهر ندارند و لذا چون حرکت عرض معلول حرکت جوهر است، پس در خود جوهر هم حرکت انجام می شود.بعضی از مفسران آیاتی از قرآن، هم مانند: "وَ تَرَى الجِْبَالَ تحَْسَبهَُا جَامِدَةً وَ هِىَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ"،http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa7225# را بر حرکت جوهری حمل کرده اند؛ یعنی کوه ها هم در حرکت جوهری در حال تبدیل و تغییر هستند.دیدگاه برخاسته از حرکت جوهری نسبت به عالم می تواند از جنبه های مختلفی بر حیات بشری تأثیر گذار، و منشأ الهام و انگیزش باشد. تأثیر این نظریه زنده و متعالی را نمی توان به علایق و گرایش های خاصی محدود کرد و در این جا تنها به بخشی از ثمرات حرکت جوهری که از طریق عمیق تر شدن در ابعاد مختلف این نظریه قابل برداشت است اشاره می شود:با قبول حرکت جوهری باید پذیرفت که کلیت جهان، به طور یک پارچه به سوی کمال در حرکت است. از این دیدگاه، حرکت به سوی کمال جزو فطرت عالم طبیعت بوده و شخصی که این حقیقت را دریافته باشد، به سادگی خود را در هماهنگی با این فطرت اصلی عالم خواهد یافت، اما کسی که نسبت به این حقیقت معرفتی حاصل نکرده است، کل جهان طبیعت را مجموعه ای فاقد جان و حرکت و سمت و سویی مشخص می داند و چه بسا در مورد مسیر تکاملی خود نیز به تبع این دیدگاه غلط دچار نسیان و غفلت خواهد شد.همچنین طبق این نظریه جهان طبیعت لحظه به لحظه در خَلع و لُبس است و وجودش آن به آن از بین می رود و بار دیگر موجود می گردد و فیض وجود از جانب حق تعالی آن به آن است که صادر می شود. کسی که نسبت به این حقیقت واقف باشد حضور هستی بخش را در هر چیزی خواهد دید و آن را به عنوان علتی فرضی که فقط یک بار عالم را آفریده است عملاً راهی دیار عدم نخواهد کرد، بلکه خدای این فرد، خدایی است که فاعلیت او آن به آن و به طور مستمر در دل مخلوقاتش و در جنبش ذات طبیعت آشکار است.
منبع:http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa7225