دانلود کتاب ۱۹۸۴ نوشته ی جورج اورول

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
99306.jpg

معرفی کتاب ۱۹۸۴​

کتاب ۱۹۸۴ رمان مشهور جورج اورول و داستانی بر پایه‌‌ی نقد جامعه‌‌ی آینده است. این رمان به همراه «قلعه‌‌ی حیوانات»، باعث شهرت جهانی جورج اورول شدند. اورول این کتاب را در سال ۱۹۴۹ نوشت. این اثر تاکنون به ۶۵ زبان ترجمه شده است. رمان دیستوپیایی اورول، تمام جهان را کمونیستی فرض می‌‌کند که راه فراری از آن نیست و قدرت از بالای حاکمیت و ناعدالتی در جامعه را نشان می‌‌دهد.

خلاصه داستان کتاب 1984​

رمان ۱۹۸۴ چهار سال پس از رمان «قلعه‌‌ی حیوانات» توسط جورج اورول نوشته شد. این دو رمان به‌‌اندازه‌‌ای در تاریخ ادبیات معاصر جهان مطرح هستند که به‌عنوان آیکون و نماد در مطالعات ادبی در نظر گرفته می‌‌شوند. این دو اثر در کنار یکدیگر عنوان پرفروش‌‌ترین آثار یک نویسنده‌‌ در قرن بیستم را به خود اختصاص داده‌‌اند. کتاب 1984 در یک فضای تیره و تارِ خیالی در کشوری به نام اقیانوسیه‌‌ رخ می‌‌دهد. داستان آن، داستانی پیچیده است که نیاز است شرحی کوتاه از آن داده شود.


رمان با مقدمه‌‌ای بر زندگی وینستون اسمیت، شخصیت اصلی کتاب آغاز می‌‌شود. وینستون در وزارت حقیقت کار می‌‌کند و وظیفه‌‌اش ثبت وقایع تاریخی بر اساس نظرات حزب است. وینستون با شغلش دچار مشکل می‌‌شود و رفته‌رفته از ثبت دروغ‌‌های حزب خسته می‌‌شود. پس در دفترچه‌‌ای که از مغازه‌‌ی آقای چارینگتون آن را می‌‌خرد، شروع به نوشتن و بروز افکار ضد حزبی خود می‌‌کند. یک روز، زمانی که او سرِ کار است با دختری با موهای تیره ارتباط می‌‌گیرد، به این نحو که نوشته‌‌ای از او دریافت می‌‌کند. نوشته این است: «دوستت دارم».

وینستون که شوکه شده با صاحب نوشته یعنی جولیا ملاقات می‌‌کند. جولیا مانند وینستون مخالف حزب است. آن‌‌ها در آپارتمان بالای مغازه‌‌ی آقای چارینگتون، قرارهای مخفیانه‌‌ی خود را می‌‌گذارند. پس از گذشت زمانی، نفرت وینستون و جولیا نسبت به حزب شدت پیدا می‌‌کند. بنابراین آن‌‌ها با اُبراین –دوست وینستون- تماس برقرار می‌‌کنند تا در گروه اخوت (گروهی مبارز علیه حزب) عضو شوند. اُبراین رضایت آن‌‌ها را جلب می‌‌کند و کتاب مانیفست انقلاب را به آن‌‌ها می‌‌دهد.

وینستون و جولیا با خواندن کتاب، با افکار گروه اخوت آشنا می‌‌شوند. درست در زمانِ عمل به مانیفست گروه اخوت، خانه‌‌شان توسط پلیس محاصره می‌‌شود. مشخص می‌‌شود که آقای چارینگتون خود عضو پلیس بوده است و آن‌‌ها را لو می‌‌دهد. وینستون و جولیا از هم جدا شده و وینستون را به زندان می‌‌برند. در زندان، بر اثر شکنجه، وینستون زمان را از دست می‌‌دهد و یکباره اُبراین جلوی او ظاهر شده و فاش می‌‌کند که در تمام مدت عضو حزب بوده است. اُبراین شکنجه‌‌ی وینستون را ادامه می‌‌دهد تا نظر او را نسبت به برادر بزرگ (به رئیس حزب، برادر بزرگ گفته می‌‌شود) تغییر دهد. اُبراین حتی فاش می‌‌کند که جولیا به وینستون خیانت کرده است. با این حال، وینستون در مقابل شکنجه‌‌ها، ایستادگی می‌‌کند تا این‌‌که راهی جز بردن او به اتاق ۱۰۱ نمی‌‌ماند. اتاق 101 جایی است که هر کس با ترس‌‌هایش روبرو می‌‌شود. ترس وینستون، موش‌‌ها هستند. پس موش‌‌ها به سمت وی هجوم آورده و می‌‌خواهند از صورتش تغذیه کنند. بالاخره وینستون زیر بار این شکنجه، تاب نمی‌‌آورد و تسلیم می‌‌شود.



درباره‌ جورج اورول
اریک آرتور بلیر با نام مستعار جورج اورول در تاریخ ۲۵ ژوئن سال ۱۹۰۳ میلادی در مونتاهاری هند به دنیا آمد. پس از تولد یک سالگیش، مادرش او را به همراه خواهرش به انگلستان برد. پدر اورول به خاطر شغلی که داشت تا زمان بازنشستگی در هند ماند. جورج هم او را تا آن زمان ندید. دوران کودکی جورج اورول، دوران خوبی نبود چون او به‌‌طور مکرر درگیر بیماری‌‌های ویروسی و حتی عفونت ریه بود. به هر حال او از همان سنین کودکی به نوشتن علاقه نشان داد و گفته شده است که اولین شعرش را در سن چهار سالگی سرود.

جورج اورول به دلیل استعداد و پشتکاری که در طول تحصیل نشان داد، از دانشگاه‌‌های برجسته‌‌ای دعوت‌‌نامه دریافت کرد. با این حال پس از اتمام دوران تحصیلی در دانشگاه، به دلیل تنگدستی خانواده مجبور شد به نیروی پلیس بپیوندد. پس از مدتی کار کردن برای پلیس برمه، به انگلستان بازگشت و فعالیت نویسندگی خود را آغاز کرد. دغدغه‌‌ی او برای نوشتن، زندگی مردم فرودست و قشر کارگر مانند خودش بود.

در دسامبر سال ۱۹۳۶، به اسپانیا رفت و به گروهی که علیه ژنرال فرانکو می‌‌جنگیدند، ملحق شد. از جراحات دوران جنگ نتوانست رهایی یابد و تا آخر عمر درگیری ناراحتی‌‌های این دوران بود. سرانجام در سال ۱۹۵۰ میلادی درحالی‌‌که ۴۶ سال داشت، در بیمارستانی در لندن درگذشت. دو اثر برجسته‌‌ی اورول با نام‌‌های «قلعه‌‌ی حیوانات» و «1984» شهرتی جهانی برای او درست کردند به‌‌طوری که این آثار پس از گذشت نزدیک به هشت دهه، همچنان ترجمه و تجدید چاپ می‌‌شوند.

نظرات افراد و مجله‌‌های مشهور درباره‌‌ی کتاب
رمان جنجالی 1984 اثر جورج اورول از زمان انتشار تاکنون محل بحث افراد و مجلات گوناگون بوده است که گاه با هم در تضاد هستند. خود اورول از این کتاب با عنوان یک هجو و یوتوپیایی به شکل رمان یاد کرده است. دیوید رایزمن –جامعه‌‌شناس و استاد ارتباطات آمریکایی– در میان اندیشمندان آمریکایی نظر متفاوتی نسبت به این رمان دارد. او از این رمان به عنوان یک اثر سادیستی و نشانه‌‌ی بیماری اورول نام می‌‌برد.

روزنامه‌‌ی نیویورک تایمز در آستانه‌‌ی سال 1984 مطلب ویژه‌‌ای درباره‌‌یاین اثر اورول به چاپ رساند که نظری خلاف نظر رایزمن داشت. این روزنامه درباره‌‌ی این اثر نوشت: جورج اورول، رمان‌‌نویس سیاسی انگلیسی، در رمان آینده‌‌نگرش یعنی کتاب ۱۹۸۴ تصویری غم‌‌انگیز از جهان بدون آزادی را نمایان می‌‌سازد. این کتاب یک بیانیه‌‌ی سیاسی است. این رمان، یک هشدار ساده برای بشر است. اورول می‌‌گفت شاید در سال 1984، خطوط اصلی رمان اتفاق بیفتند و شاید هم نه اما آن‌‌چه مسلم است هشداری است که نویسنده با بینش سیاسی خود درباره‌‌ی آینده‌‌ی بشری می‌‌دهد. امروز، در آستانه‌‌ی سال واقعی 1984، از خود می‌‌پرسیم که چقدر از دنیای داستانی اورول به واقعیت تبدیل شده است و چه چشم‌‌اندازهایی برای جهانی معقول‌‌تر وجود دارد؟

در طول تاریخ آن‌‌قدر خوانش‌‌ها از رمان اورول متنوع بوده‌‌اند که حتی برخی از تحلیلگران سراغ مابه‌‌ازای بیرونی رمان رفته‌‌اند. بِن زیمر، زبان‌‌شناس و فرهنگ‌‌نویس در مطلبی به تاریخ سال ۲۰۲۱ میلادی در وال‌‌استریت ژورنال، به تطبیق و مقایسه‌‌ی رمان ۱۹۸۴ با لفاظی‌‌های خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، پرداخته است. این تطبیق بیش‌‌تر به آن‌‌جایی از رمان مربوط می‌‌شود که وینستون در وزارت حقیقت مجبور به از بین بردن اسنادی است که مخالف حزب هستند و بِن زیمر آن را با حذف تاریخی مصاحبه‌‌های سیاستمداران آمریکایی در قبال جنگ افغانستان مقایسه کرده است.

اساسا دلیل ماندگاری این رمان، همین نکته است که می‌‌توان آن را به اتفاقات مختلفی که در تاریخ رخ داده است، نسبت داد.

ورود به بازار کتاب ایران و بهترین ترجمه
کتاب 1984 از آن دست رمان‌‌هایی است که با ترجمه‌‌های گوناگونی در بازار کتاب ایران یافت می‌‌شود. با این حال اولین ترجمه‌‌ی این کتاب به سال ۱۳۵۹ بازمی‌‌گردد که ژیلا سازگار برای نشر اطاق آن را ترجمه کرده است. پس از سازگار، صالح حسینی این رمان را برای انتشارات نیلوفر در سال ۱۳۶۱ ترجمه کرد که این ترجمه بارها در بازار، به چاپ مجدد رسید. در میان ترجمه‌‌های متأخر، ترجمه‌‌ی کاوه میرعباسی از این رمان که در سال ۱۳۹۷ توسط نشر چشمه به بازار روانه شد، از استقبال بیشتری نزد خوانندگان برخوردار بوده است. ترجمه‌‌ی روان و خوشخوان میرعباسی و فاصله گرفتن آن از ادبیات خشک و ماشینی باعث شده که تاکنون بیش از سی و هفت بار این ترجمه به چاپ مجدد برسد.

نقد کوتاهی بر رمان 1984
آن‌‌گونه که از کتاب ۱۹۸۴ برمی‌‌آید، انسان سیاسی در آن به دو قطب تقسیم می‌‌شوند: قطب حاکم و قطب محکوم. افرادی از جامعه، انسان‌‌هایی حاکم هستند که در شاخه‌‌ای به نام حزب درونی فعالیت می‌‌کنند و بقیه‌‌ی اعضای جامعه یا در حزب بیرونی قرار دارند و یا در زمره‌‌ی کارگران جامعه قرار می‌‌گیرند. این رمان، کشف نوعی اقتدارگرایی است که طبقه‌‌ی متوسط درون رمان آن را تجربه کرده و به‌‌واسطه‌‌ی سوژه‌‌های سیاسی محکومینی چون وینستون و جولیا را به وجود آورده است. همه‌‌چیز در این جامعه تحت کنترل و مراقبت حزب قرار دارد.

در حقیقت، در کتاب 1984 انسان سیاسی مدرن به فرجام خود می‌‌رسد؛ انسانی که در نهایت با تسلیم قهرمان و پذیرش شکست به پایان کار خود می‌‌رسد. رمان اورول به قول جان توماس –نظریه‌‌پرداز ایدئولوژی- هشداری تمثیلی درباره‌‌ی بدترین نتیجه‌‌ی ممکن است. رمان، ماجرایی را در آینده تعریف می‌‌کند که در آن بخشی از ویژگی‌‌های مرتبط با حکومت‌‌های اقتدارگرا (توتالیتر) مخدوش گشته است. همین مخدوش بودن به نویسنده امکان مبالغه کردن درباره‌‌ی ابعاد قدرت حاکم را داده است تا بتواند مسیر داستانی خود را نه به یک چیز که به همه چیز اطلاق کند. مقصود نهایی جورج اورول در این رمان، توصیف خواری انسان در برابر سیاست اقتدارگرا است که در نهایت منجر به شکست و فروپاشی آدمی می‌‌گردد.



جملاتی از کتاب ۱۹۸۴
سرسرا بوی کلم پخته و پادری کهنه می‌داد. یک سرش پوستری رنگی به دیوار میخ‌کوب شده بود که به درد نمی‌خورد در داخل به معرض تماشا گذاشته شود چون زیادی بزرگ بود. چیزی را نشان نمی‌داد جز چهره‌ای عظیم، با پهنای بیش از یک متر. سیمای مردی حدوداً چهل و پنج‌ساله، با سبیلِ مشکی و خطوط چهرهٔ خشن و خوش‌ترکیب.

وینستون به طرف پلکان رفت. فایده نداشت آسانسور را امتحان کند. در بهترین ایام هم اغلب کار نمی‌کرد، و فعلاً برق طی روز قطع بود. این هم یکی از صرفه‌جویی‌ها برای تدارکِ «هفتهٔ نفرت» بود.

آپارتمانش طبقهٔ هفتم بود و وینستون، که سی و نُه سال را رد کرده بود و قوزکِ راستش بر اثر واریس زخم بود، آهسته بالا می‌رفت و تا برسد چند نوبت به خود استراحت داد. در هر پاگرد، مقابل اتاقکِ آسانسور، پوستری که چهرهٔ عظیم را نشان می‌داد از روی دیوار به آدم زُل می‌زد. با ترفندی نقاشی شده بود که به نظرمی‌رسید چشم‌ها به هر طرف که بروی دنبالت می‌کنند. نوشته‌ای زیرش خودنمایی می‌کرد، «برادرِ بزرگ شما را می‌پاید.»
 

پیوست ها

  • 1984.pdf
    7.3 مگایابت · بازدیدها: 0
بالا