خداشناسي، مقدمه ای برای شناخت دین واقعا، کاملا الهی

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار


پیشفرض سوم اثبات خدا
فلسفه دین



مقدمه
خداشناسي، مقدمه ای برای شناخت دین واقعا، کاملا الهی
عمده نتيجه عملي خداشناسی برای استفاده از «دین الهی» است پس در واقع عملاً نتيجه خداشناسی به «شناخت دین واقعاً الهی» برميگردد که «آیا بشر اصلا به دین واقعاً الهی، نیازی دارد یا ندارد».
البته اخیراً در قرن بیستم فیلسوفاني همچون اگزیستانسیالیست‌ها برای شناخت خدا، فایده هائی قائل شدند چه اگزیستانسیالیست های خداشناس همچون «کی يرکه گورد»، یاسپرس و مارسل و چه اگزیستانسیالیست های ملحد همچون ژان پل سارتر لکن ملحدین، موضوع را منتفی می دانند باینکه وجود خدا، محال است یا آنکه لااقل خدا، عقلاً قابل اثبات نیست اما در هر حال، قبول دارند که اعتقاد بخدا می تواند زندگی را با معنی و انسان معتقد به «خدای دانا و مهربان و مختار» را در کارهایش امیدوار و تقویت کند و اینکه الحاد در نتيجه، انسان را در جهان، بی پناه و تنها می گذارد و به وادی پوچی و در شرائطی به ناامیدی و حتی خودکشی، سوق می دهد.
«راسل و بسیاری از فیلسوفان قرن بیستم»، به این باور رسیدند که تکنولوژی و علوم تجربی، مفید است اما برای سعادت بشر، کافی نیست و بشر علاوه بر آنکه به علوم تجربی و تکنولوژی، نیاز دارد به اخلاق و دین هم نیاز دارد زیرا علوم تجربی و تکنولوژی، رسیدن به هدف را آسان می کنند اما در باره خوبی و بدی هدف، هیچ بما نمی گویند و در قسمت هدف، تنها «اخلاق و دین» است، که هدف نیک را از هدف بد، مشخص می کند و انسان را از خودخواهی به نوع دوستی و خیرخواهی و حق خواهی، سوق مي‌دهد و اگر نه، چه بسا بشر با استفاده از تکنولوژی و پیشرفت، به نابودی یکدیگر و حتی به نابود نسل خود، اقدام می کند همچنانکه در جنگ های جهانی اول و دوم که بشر به علوم تجربی بیشتر و تکنولوژی پیشرفته تر، مجهز شده بود، میزان بسیار زیادی نسبت به جنگ های قبل از آنها، به خسارات مالی و جانی رسید و حتی در سال 1961 – میلادی میرفت که نسل خود را نابود کنيد.
خلاصه اینکه خداشناسی، چنانچه فلسفه اگزیستانسیالیسم، میگوید برای تقویت روحیه فرد و سلامت روان فرد، لازم است همچنانکه طبق اعتراف فیلسوفان قرن بیستم، برای اصلاح اخلاق بشر و جامعه بشری نیز «اخلاق و دین» که تضمین کننده درونی اجرای اخلاق اند، لازم و مفید می باشند.
اما اینکه علاوه بر مفید بودن خداشناسی و دین الهی «آیا بشر واقعاً به دین الهی نیازمند است» مطلبی است که پس از شناخت کامل «مشخصات انسان» در میان جانداران روشن می شود که چرا در میان جانداران، تنها انسان دیندار، سیاستمدار و. .. است و به این‌ها نیازمند است که درصفحات آینده به آن می پردازیم


سید محمد رضا علوی سرشکی
 

RaminPSLP

عضو جدید
کاربر ممتاز
علوم تجربی و تکنولوژی، رسیدن به هدف را آسان می کنند اما در باره خوبی و بدی هدف، هیچ بما نمی گویند و در قسمت هدف، تنها «اخلاق و دین» است، که هدف نیک را از هدف بد، مشخص می کند و انسان را از خودخواهی به نوع دوستی و خیرخواهی و حق خواهی، سوق مي‌دهد
چرا دو واژه اخلاق و دین باید در کنار هم اورده بشن؟
به عقیده من، گفتار بالا فقط در ارتباط با اخلاق میتونه صادق باشه، چرا که اخلاق از وجدان بشر سرچشمه میگیره و صحتش بر پایه تجربیات و الگو پذیری گمارده شده، از اونجا که هدف نیک و هدف بد تعاریف نسبی هستن ، پس اخلاق هم میتونه متناسب با اون ها تغییر کنه و بارور بشه
ولی درمورد ادیان، به نظرم هیچ منشا و سرچشمه ای براشون نمیشه پیدا کرد، بیشتر به نظریه و وهم شبیه هستن و چون ابعاد نظریه های ادیان کاملا بر مطلقیات محدود شده به نظرم نمیتونه با توجه به تغییرات زمانی و مکانی کارساز باشه
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار

چرا دو واژه اخلاق و دین باید در کنار هم اورده بشن؟
به عقیده من، گفتار بالا فقط در ارتباط با اخلاق میتونه صادق باشه، چرا که اخلاق از وجدان بشر سرچشمه میگیره و صحتش بر پایه تجربیات و الگو پذیری گمارده شده، از اونجا که هدف نیک و هدف بد تعاریف نسبی هستن ، پس اخلاق هم میتونه متناسب با اون ها تغییر کنه و بارور بشه
ولی درمورد ادیان، به نظرم هیچ منشا و سرچشمه ای براشون نمیشه پیدا کرد، بیشتر به نظریه و وهم شبیه هستن و چون ابعاد نظریه های ادیان کاملا بر مطلقیات محدود شده به نظرم نمیتونه با توجه به تغییرات زمانی و مکانی کارساز باشه
به نظر من اخلاق ربطی به دین خاصی نداره.....
یعنی هرکس هر دینی که داشته باشه و یا اگر دین نداشته باشه میتونه فردی با اخلاق باشه.....
البته اخلاق در دین کاملا" الهی با دینی که تحریف شده فرق داره و تعاریف خاص خودش رو داره.....
اما اصل قضیه و زیربنای مطلب یکی هست.....
بخاطر همین اخلاق و دین جدا از هم اومده.....
و نتیجتا" اخلاق و دین هست که خوبی یا بدی هدف رو برای ما مشخص میکنه......
و البته این خوبی و بدی بنابه تعاریفی که از دین و اخلاق داریم میتونه نسبی باشه،اما اگه مرجع ما کامل و برپایه ی اخلاق و دین کاملا" الهی بنا شده باشه،این نسبیت میتونه به مطلق بودن سوق پیدا کنه......
و یا یک نسبیت واضح و روشن تری داشته باشیم......
 

RaminPSLP

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من اخلاق ربطی به دین خاصی نداره.....
یعنی هرکس هر دینی که داشته باشه و یا اگر دین نداشته باشه میتونه فردی با اخلاق باشه.....
البته اخلاق در دین کاملا" الهی با دینی که تحریف شده فرق داره و تعاریف خاص خودش رو داره.....
اما اصل قضیه و زیربنای مطلب یکی هست.....
بخاطر همین اخلاق و دین جدا از هم اومده.....
و نتیجتا" اخلاق و دین هست که خوبی یا بدی هدف رو برای ما مشخص میکنه......
و البته این خوبی و بدی بنابه تعاریفی که از دین و اخلاق داریم میتونه نسبی باشه،اما اگه مرجع ما کامل و برپایه ی اخلاق و دین کاملا" الهی بنا شده باشه،این نسبیت میتونه به مطلق بودن سوق پیدا کنه......
و یا یک نسبیت واضح و روشن تری داشته باشیم......
راستش توضیحاتی که دادین بیشتر تکرار جملات قبلتون بودن ، ولی توضیح یا جوابی در خصوص سوال من نیوردید
میخواستم بپرسم که استدلال شما برای این نتیجه گیری
و نتیجتا" اخلاق و دین هست که خوبی یا بدی هدف رو برای ما مشخص میکنه
چی هست
البته در خصوص دین، چون در زمینه اخلاق همونطور که توضیح دادم میشه نتیجه گیری کرد
یعنی به چه ضمانتی ادیان میتونن خوبی و بدی هدف رو برای ما مشخص کنن؟ در حالی که نه منشا و زیستگاهشون برای ما مشخصه و نه ذاتشون با جنس بشر "که در وهله اول تغییر کردن هست" سنخیتی داره!
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
راستش توضیحاتی که دادین بیشتر تکرار جملات قبلتون بودن ، ولی توضیح یا جوابی در خصوص سوال من نیوردید
میخواستم بپرسم که استدلال شما برای این نتیجه گیری چی هست
البته در خصوص دین، چون در زمینه اخلاق همونطور که توضیح دادم میشه نتیجه گیری کرد
یعنی به چه ضمانتی ادیان میتونن خوبی و بدی هدف رو برای ما مشخص کنن؟ در حالی که نه منشا و زیستگاهشون برای ما مشخصه و نه ذاتشون با جنس بشر "که در وهله اول تغییر کردن هست" سنخیتی داره!
من فکر میکنم دقیقا توضیح دادم که چرا دین رو در کنار اخلاق آورده و همینطور چطور این دو معیار میتونه خوبی و بدی هدف رو مشخص کنه.....
ببینین ما یه معیار و خط کشی واسه اینکه کارهای خوب و بدمون رو از هم تمییز بدیم نیاز داریم.....
درسته؟؟
حالا به نظرتون این معیار که مرجع هم باشه چی میتونه باشه؟؟؟
قاعدتا" دین بهترین مرجع هست.....
چرا؟؟چون منشاء دستورات مشخص هست.....
اما چه دینی؟؟؟
دینی که تحریف شده یا دینی که منطبق با دستورات الهی هست؟؟؟
با اینهمه دینی که تحریف شده هم میتونه خطکشی برای کارهای خوب و بد ما باشه،ولی فقط دستورات دینی که منطبق بر فرامین الهی هست و خدشه ای به اونها وارد نشده.....
مرجع دومی که میتونیم داشته باشیم اخلاق هست.....
اخلاق به فطرت انسانها برمیگرده و منشاء فطرت هم مشخص هست......
مثلا همه میدونیم دروغ،نامردی،دو رویی و...... بد هست.....
اینا نیاز به آموزه های دینی نداره.....
کسی هم که دین نداره به این اصول عقیده داره.......
بنابراین توی اموری که داریم اخلاق و دین مرجع های مشخص کننده و راهنما میتونن باشن.....
پس برای رسیدن به اهداف و یا ممیزی کردن اونها میتونیم از این دو مرجع استفاده کنیم.....

من منظورتونو از این صحبتتون متوجه نشدم:
به چه ضمانتی ادیان میتونن خوبی و بدی هدف رو برای ما مشخص کنن؟ در حالی که نه منشا و زیستگاهشون برای ما مشخصه و نه ذاتشون با جنس بشر "که در وهله اول تغییر کردن هست" سنخیتی داره!

منشاء ادیان برای ما مشخص نیست؟؟؟
چرا ذاتشون با جنس بشر مغایرت داره؟؟؟
انسان فطرتا" خواستگاه و تمایلات الهی داره،دین هم منشاء ش الهی هست....
پس از یه جنس هستن......
 

Similar threads

بالا