آقاي <شلينگ>، در پايان عمرش مخالف وحدت وجود شد؛ اما تنها اشتباه او اين است كه ميگويد: «ما، داخل خدا هستيم»؛ آنجا كه از پولس نقل ميكند: <پولس قديس، ما را آگاهانده است كه ما در خدا زيست ميكنيم >.
نقد: نه ما داخل خدا هستيم و نه خدا داخل ما است. خدا نه در مكان است و نه در زمان. چون خدا، خالق زمان و مكان است. در نتيجه فوق زمان و مكان است؛ لذا چون خدا زماني و مكاني نيست، يعني فوق زمان و مكان است، داخل خدا و خارج از خدا هم معني ندارد و معقول نيست؛ زيرا «داخل و خارج»، مربوط به چيزي است كه داخل زمان و مكان باشد و زماني و مكاني است؛ اما خدا داخل زمان و مكان نيست. فوق آنها است. خالق آنها است؛ در نتيجه در مورد خدا، داخل و خارج معني ندارد. اگر خدا خالق جهان وخالق زمان و مكان است كه واقعاً هم چنين است، چگونه ممكن است خودش داخل مخلوق خودش باشد؛ مثل اينكه گفته شود: مادري داخل شكم فرزندش است؟!
كسي از حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام پرسيد: ما داخل خدا هستيم، يا خدا داخل ما است؟ حضرت فرمود: آيا تو داخل آيينه هستي، يا آيينه داخل تو است؟
آنچه از كلام حضرت سيد الموحدين امير المؤمنين علي بن ابي طالب استفاده ميشود، اين است كه ايشان نيز از مخالفان «وحدت وجود»، و نيز مخالف نظر آنان كه مخلوقات را داخل خدا ميدانند، بوده است.
خدا، خالق «جهان و زمان و مكان» است و فوق همه آنها؛ زيرا نميتواند خالق مخلوقات، خودش داخل مخلوقاتش باشد.
خدائي كه از طريق ايجاد صدا با موسي تكلم كرد و با وحي با ساير انبياء، ممکن نيست همان خداي ارسطو باشد. خداي ارسطوئي تنها خالق محرك اول يا تنها خالق صادر اول است. لذا خداي ارسطو، نميتواند با بندگان مستقيما تكلم كند. خداي حقيقي، خداي وحدت وجوديها و اشراقيان و افلاطونيان هم نيست. چرا كه «خداي وحدت وجوديها» در خود، تناقض دارد.
تصور ارسطويي و افلاطوني نسبت به خدا همانقدر، متناقض است كه تصور عوام در خود، متناقض است، وقتي عوام، خدا را به كسي تشبيه ميكنند كه همچون انساني در آسمان بر عرش نشسته و محتاج مكاني است كه خود آن را خلق كرده.
سیدمحمد رضا علوی سرشکی