B
B
اصطلاح انگلیسی: | b , galactosidase | اصطلاح فارسی: | بتا گالاکتوزیداز | مفهوم اصطلاح: | آنزیمی که بتا گالاکتان ها را هیدرولیز می کند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | Babcock test | اصطلاح فارسی: | تست بابکوک | مفهوم اصطلاح: | تستی برای اندازه گیری چربی شیر |
|
اصطلاح انگلیسی: | Bacillus cereus | اصطلاح فارسی: | باسیلوس سرئوس | مفهوم اصطلاح: | باکتری اسپورزا در غلات به ویژه برنج که باعث تولید انتروتوکسین می شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bacon | اصطلاح فارسی: | بیکن | مفهوم اصطلاح: | گوشت دودی شده عضله پشت خوک |
|
اصطلاح انگلیسی: | bacterial ring rot | اصطلاح فارسی: | پوسیدگی حلقوی باکتریایی | مفهوم اصطلاح: | نوعی پوسیدگی باکتریایی که در غده های سیب زمینی به ویژه هنگام فروش و پس از آن دیده میشود و عامل آن باکتری های مختلفی میتواند باشد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bacterial soft rot | اصطلاح فارسی: | پوسیدگی نرم باکتریایی | مفهوم اصطلاح: | نوعی فساد میوه و سبزی است که به صورت لزج و نرم شدن همراه با بوی نامطبوع دیده میشود. عامل این نوع فساد Ervinia carotovora و گونه های نزدیک به آن هستند که توانایی تجزیه پکتینها را دارند. Pseudomonas marginalis و انواع مختلفی از Clostridium و Bacillus نیز از این نوع فساد جدا شده اند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bacterial spot | اصطلاح فارسی: | لکه باکتریایی | مفهوم اصطلاح: | نوعی فساد باکتریایی گوجه فرنگی که به صورت لکه روی آن دیده میشود و عامل آن باکتری های مختلفی می توانند باشد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bactericidal | اصطلاح فارسی: | باکتریوسیدال | مفهوم اصطلاح: | ترکیباتی که باعث کشتن باکتری می شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bactericide | اصطلاح فارسی: | باکتری کش | مفهوم اصطلاح: | به ماده شیمیایی گفته میشود که قادر به کشتن و از بین بردن باکتریهاست. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bacteriocin | اصطلاح فارسی: | باکتریوسین | مفهوم اصطلاح: | پپتید های آنتی بیوتیک تولید شده توسط باکتری های اسید لاکتیک که باعث نابودی دیگر میکروارگانیسم ها می شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bacteriophage | اصطلاح فارسی: | باکتریوفاژ | مفهوم اصطلاح: | ویروس هایی که با حمله به باکتری ها باعث مرگ آنها می شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bacteriophage | اصطلاح فارسی: | باکتری خوار | مفهوم اصطلاح: | ویروسی که قادر به ایجاد عفونت در باکتری است یا به بیان دیگر ویروس ویژه باکتریها. ایجاد عفونت با باکتری خوارها کاملا اختصاصی است به طوری که یک باکتری خوار مشخص معمولا گونه و حتی سویه یا سویه های محدودی را مورد تهاجم قرار میدهد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bacteriostatic | اصطلاح فارسی: | باکتری ایستا | مفهوم اصطلاح: | ترکیب یا عاملی که از رشد و نمو باکتریها جلوگیری نموده بدون اینکه آنها را بکشد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bacteriostatic | اصطلاح فارسی: | باکتریواستاتیک | مفهوم اصطلاح: | شرایط یا ترکیباتی که باعث جلوگیری از رشد باکتری ها می شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bacteroid | اصطلاح فارسی: | باکتری واره | مفهوم اصطلاح: | یاخته متورم و تغییر شکل یافته Rizobium که در غده های موجود در ریشه گیاهان تیره Leguminosae دیده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bactoflash | اصطلاح فارسی: | مایه فوری لبنیات | مفهوم اصطلاح: | در صنایع تخمیری لبنیات به مایع لاکتیکی غلیظی گفته میشود که با روش انجماد فوری (نیتروژن مایع) به صورت یخ زده نگهداری و به همین صورت عرضه میشود. میزان 70 میلی لیتر از این مایه ترش برای تخمیر 1000 لیتر شیر در نظر گرفته میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bactofugation | اصطلاح فارسی: | جداسازی مکانیکی باکتریها (باکتوفوگاسیون) | مفهوم اصطلاح: | به حذف باکتری ها از مواد غذایی مایع به ویژه شیر با استفاده از نیروی گریز از مرکز گفته میشود.
|
|
اصطلاح انگلیسی: | bactogen | اصطلاح فارسی: | باکتوژن | مفهوم اصطلاح: | نوعی دستگاه تخمیر مداوم آزمایشگاهی است که با تغذیه مداوم کشت با محیط کشت جدید عوامل میکروبی تخمیر را در مرحله لگاریتمی نشو و نما حفظ میکند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bagasse | اصطلاح فارسی: | تفاله نیشکر | مفهوم اصطلاح: | پس مانده حاصل از عصاره گیری از نیشکر که حاوی حدود 50 درصد سلولز ، 25 درصد همی سلولز و 25 درصد لیگنین است. برای مصرف حیوانات ، سوخت و ساز مقوا از آن استفاده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | baguette | اصطلاح فارسی: | نان فرانسوی | مفهوم اصطلاح: | نوعی نان فرانسوی است که حدود 60 سانتی متر طول و 250 گرم وزن و پوسته خشک و برشته دارد. معمولا برای تهیه ساندویچ مورد استفاده قرار میگیرد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | baker's yeast | اصطلاح فارسی: | مخمر نانوایی | مفهوم اصطلاح: | واریته ای از Saccharomyces cerevisia که در نانوایی برای ور آوردن خمیر به جای خمیر مایه ترش سنتی مورد استفاده قرار میگیرد و برای این منظور هم انتخاب میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bakey taste | اصطلاح فارسی: | طعم پختگی | مفهوم اصطلاح: | طعمی است که در چای تهیه شده در دماهای بالا حاصل میشود و به آن طعم High fired نیز میگویند. البته طعم سوختگی نیست. |
|
اصطلاح انگلیسی: | baking powder | اصطلاح فارسی: | پودر نانوایی | مفهوم اصطلاح: | ماده ای است که عمدتا بی کربنات سدیم دارد و با ترکیبات دیگری چون اسید های آلی مخلوط شده است. در موقع تولید خمیر و طبخ محصولات نانوایی تولید گاز Co2 کرده باعث ور آمدن خمیر و اسفنجی شدن محصول میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | Baking powder | اصطلاح فارسی: | بیکینگ پودر | مفهوم اصطلاح: | پودر خمیرمایه که جهت ایجاد گاز و افزایش حجم در نان و کیک استفاده می شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | baking soda | اصطلاح فارسی: | جوش شیرین | مفهوم اصطلاح: | پودری است که بر اثر حرارت و ترکیب با اسیدها تولید گاز Co2 میکند و در نانوایی برای اسفنجی شدن محصولات نانوایی مورد استفاده قرار میگیرد. فرمول شیمیایی آن HCO3Na. |
|
اصطلاح انگلیسی: | banana | اصطلاح فارسی: | موز | مفهوم اصطلاح: | میوه درخت موسا |
|
اصطلاح انگلیسی: | bar code | اصطلاح فارسی: | کالا رمز | مفهوم اصطلاح: | خطوطی موازی است که برای محصولات بسته بندی شده مورد استفاده قرار میگیرد. این خطوط شماره کالا را مشخص میکند. که با دستگاه خاصی خوانده میشود و کامپیوتر حسابگر فروشندگان بقیه اطلاعات کالا و از جمله قیمت را به فروشنده میدهد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | barley | اصطلاح فارسی: | جو ، شعیر | مفهوم اصطلاح: | یکی از سخت ترین غلات با نام علمی هوردئوم ولگار |
|
اصطلاح انگلیسی: | Barleysugar | اصطلاح فارسی: | اب نبات | مفهوم اصطلاح: | اب نبات |
|
اصطلاح انگلیسی: | Barleywater | اصطلاح فارسی: | ماشعیر | مفهوم اصطلاح: | ماشعیر |
|
اصطلاح انگلیسی: | barn | اصطلاح فارسی: | انبار مزرعه | مفهوم اصطلاح: | به انبارهایی در مزرعه برای نگهداری محصول اطلاق میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | barophile | اصطلاح فارسی: | فشارگرا | مفهوم اصطلاح: | به موجود زنده ای اطلاق میشود که نشو و نمای بهینه آن در فشارهای بالا صورت میگیرد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | barotolerant | اصطلاح فارسی: | فشارپذیر | مفهوم اصطلاح: | به موجود زنده ای اطلاق میشود که فشارهای بالا را تحمل میکند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | barrier | اصطلاح فارسی: | مانع | مفهوم اصطلاح: | مانع |
|
اصطلاح انگلیسی: | base | اصطلاح فارسی: | باز | مفهوم اصطلاح: | ماده قلیایی که در محلول تولید یون هیدروکسی (OH) ، و با اسیدها تولید نمک میکند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | base box | اصطلاح فارسی: | واحد سطح ورق حلبی | مفهوم اصطلاح: | واحد سطح ورق حلبی مورد استفاده در قوطی سازی کنسروها که معادل 31360 اینچ مربع است. برای مثال ورق شماره 90 بدین معنی است که صفحه ای فلزی با ضخامت مشخص و مساحت ذکر شده بالا بایستی 90 پوند در سیستم انگلیسی وزن داشته باشد. |
|
اصطلاح انگلیسی:
| basidiomycetes | اصطلاح فارسی: | بازیدیومیستها | مفهوم اصطلاح: | به رده ای از قارچها گفته میشود که علاوه بر هاگ غیر جنسی ، هاگ ویژه ای بنام Basidiospore (هاگ جنسی خارجی ، هاگ جنسی آزاد) تولید میکنند. بازیدیو میستها قارچهای خوراکی ، زنگها و سیاهکهای گیاهان را در بر میگیرند
|
|
اصطلاح انگلیسی: | basidiospore | اصطلاح فارسی: | بازیدیوسپور | مفهوم اصطلاح: | نوعی اسپور جنسی است که قارچهای رده بازیدیو میست تولید میکنند. این اسپورها آزادند (در پوشش با کیسه ویژه ای محصور نیستند) و روی عضوی به نام بازیدی تشکیل میشوند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | basidium | اصطلاح فارسی: | بازیدیوم | مفهوم اصطلاح: | عضوی در قارچهای رده بازیدیو میست که روی آن هاگهای جنسی به نام بازیدیو سپور (هاگ جنسی خارجی) تشکیل میشود کلمه بازیدیوم در جمع بازیدیا گفته میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | batch | اصطلاح فارسی: | مقدار نان دریک پخت ، دسته | مفهوم اصطلاح: | مقدار نان دریک پخت ، دسته |
|
اصطلاح انگلیسی: | batter | اصطلاح فارسی: | خمیر رقیق | مفهوم اصطلاح: | خمیری است که برای پوشش محصولاتی چون قطعات ماهی استفاده میشود ، به خمیرهای رقیق که برای محصولاتی چون کیک مور استفاده قرار میگیرد نیز اطلاق میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | baudouin test | اصطلاح فارسی: | آزمایش روغن کنجد | مفهوم اصطلاح: | روغن خام کنجد با اتانول و آمونیاک که به آن محلول ساکاروز اسیدی اضافه شود رنگ صورتی پر رنگ تولید میکند. این آزمایش میتواند مقدار جزیی روغن کنجد در روغنهای دیگر را مشخص کند. در ایتالیا برای تشخیص روغن کنجد در روغن زیتون و در هند برای تشخیص روغن کنجد در روغن حیوانی استفاده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | baume | اصطلاح فارسی: | بومه | مفهوم اصطلاح: | واحد ی است برای اندازه گیری چگالی مایعات. عبارتست است از ثقل ویژه مایعات سنگین تر از آب در دمای 60 درجه فارنهایت (حدود 15 درجه سانتی گراد). برای مثال 66.3 درجه بومه برابر 1.8424 میباشد و این عدد ثقل ویژه مایع در 60 درجه فارنهایت است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | beaded can | اصطلاح فارسی: | قوطی کنگره دار | مفهوم اصطلاح: | قوطی کنسروی که در بدنه آن برجستگیهای قوسی خاصی برای استحکام بیشتر ایجاد شده است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bean | اصطلاح فارسی: | باقلا ، لوبیا ، دانه ، حبه ، چیزکم ارزش وجزئی | مفهوم اصطلاح: | باقلا ، لوبیا ، دانه ، حبه ، چیزکم ارزش وجزئی |
|
اصطلاح انگلیسی: | Beef | اصطلاح فارسی: | گوشت گاو ، پرواری کردن و ذبح | مفهوم اصطلاح: | گوشت تهیه شده از گاو نر |
|
اصطلاح انگلیسی: | beef tea | اصطلاح فارسی: | جوشانده گوشت گاو | مفهوم اصطلاح: | عصاره گوشت جوشانیده شده گوشت گاو. |
|
اصطلاح انگلیسی: beefalo
اصطلاح فارسی: بیفالو
مفهوم اصطلاح: گوشت نژادی بین گاو و بوفالو
اصطلاح انگلیسی: beet root
اصطلاح فارسی: چغندر لبویی
مفهوم اصطلاح: گیاهی است دو ساله از خانواده Chenopediaceae که ریشه بزرگ آن خوراکی است.
اصطلاح انگلیسی: beizoic acid
اصطلاح فارسی: اسید بنزوئیک
مفهوم اصطلاح: اسید بنزوئیک
اصطلاح انگلیسی: belt conveyor
اصطلاح فارسی: تسمه نقاله
مفهوم اصطلاح: نقاله ایست که دارای یک تسمه ممتد است. تسمه روی سطح صاف و یا غلتکهایی تکیه دارد و با آن کیسه ها و مواد بسته بندی دیگر را منتقل میکنند. امکان حمل مواد فله ای با آن در شیب کم نیز وجود دارد.
اصطلاح انگلیسی: belt press
اصطلاح فارسی: عصاره گیر تسمه ای
مفهوم اصطلاح: دستگاهی که از دو تسمه نقاله درست شده است و خمیر میوه بین آنها قرار گرفته با رولرهای فشار دهنده پشت تسمه ها ، عصاره از خمیر میوه خارج میشود.
اصطلاح انگلیسی: beneficial effect
اصطلاح فارسی: اثرات سودمند
مفهوم اصطلاح: به مجموعه اثرات مثبت و موثر در راستای هدف اطلاق می شود.
اصطلاح انگلیسی: benign
اصطلاح فارسی: خوش خیم
مفهوم اصطلاح: نوع ملایم و بی خطر بیماری مخصوصا در ارتباط با سرطان.
اصطلاح انگلیسی: bentonite
اصطلاح فارسی: بنتونیت
مفهوم اصطلاح: نوعی خاک رس کلوئیدی است. که جذب کننده رنگیزه است و برای رنگبری مایعات غذایی از آن استفاده میشود.
اصطلاح انگلیسی: benzoic acid
اصطلاح فارسی: بنزوئیک اسید
مفهوم اصطلاح: یک نگهدارنده طبیعی که در آن نمک های سیدیم کلسیم و پتاسیم به کار رفته است و در سوسس ها به کار می رود.
اصطلاح انگلیسی: beri beri
اصطلاح فارسی: بری بری
مفهوم اصطلاح: نوعی بیماری ناشی از کمبود ویتامین ب ، 1 (تیامین) که به دو صورت بری بری خشک و بری بری مرطوب بروز میکند. نوع خشک آن با ضعف شدید ، اختلالات عصبی و لاغری همراه است در حالیکه در نوع مرطوب ، تورم و نارسایی قلبی مشاهده میشود.
اصطلاح انگلیسی: | berry | اصطلاح فارسی: | سته | مفهوم اصطلاح: | به میوه های آبداری که دارای تخمها ی ریز هستند مثل تمشک ، شاه توت و گوجه فرنگی گفته میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | beta particles | اصطلاح فارسی: | ذرات بتا | مفهوم اصطلاح: | ذرات یونیزه منفی که از هسته اتم ماده رادیو اکتیو با سرعت خیلی زیاد منتشر و در واقع به صورت الکترون در پرتو تابی یونیزه برای میکروب کشی استفاده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | beta rays | اصطلاح فارسی: | اشعه بتا | مفهوم اصطلاح: | جریانی از ذرات بتا که از اتم رادیو اکتیو با بار منفی و سرعت زیاد منتشر میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | BHA | اصطلاح فارسی: | هیدروکسی آنیزول بوتیلیت شده | مفهوم اصطلاح: | نوعی آنتی اکسیدان که در غذاهای چرب به کار می رود و مقاومت دمایی بالایی دارد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | BHT | اصطلاح فارسی: | هیدروکسی تولوئن بوتیلیت شده | مفهوم اصطلاح: | نوعی آنتی اکسیدان که در غذاهای چرب به کار می رود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bifid | اصطلاح فارسی: | منشعب | مفهوم اصطلاح: | به باکتری میله ای با یک یا هر دو انتهای منشعب گفته میشود. انشعابات مذکور ممکن است کوتاه و گرزی شکل و یا کوتاه و مدور با قطری بزرگتر از قطر بدنه اصلی سلول باشند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bifidobacteria | اصطلاح فارسی: | بیفیدوباکتریا | مفهوم اصطلاح: | نوعی باکتری که جزء پروبیوتیک ها است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | Bifidobacterium spp. | اصطلاح فارسی: | بیفیدوباکتریوم | مفهوم اصطلاح: | باکتری های خانواده بیفیدوباتریوم که جزء پروبیوتیک ها طبقه بندی میشوند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bin | اصطلاح فارسی: | کندو | مفهوم اصطلاح: | در صنایع غلات به هر یک از واحد های سیلو که برای نگهداری محصولاتی چون گندم استفاده میشود گفته میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | binding agent | اصطلاح فارسی: | ماده چسباننده | مفهوم اصطلاح: | ماده ای است که برای چسبانیدن ذرات مواد غذایی به هم و ایجاد گرانول استفاده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bio , autographic method | اصطلاح فارسی: | روش بیو اتوگرافیک | مفهوم اصطلاح: | روشی است آزمایشگاهی که از آن به منظور جست و جو و جدا کردن میکروبهای مولد عوامل رشد یا آنتی بیوتیکها استفاده میشود. در این روش ، سویه حساس یا مورد نظر را که به منظور پیدا کردن میکروب مولد عوامل رشد و یا آنتی بیوتیک مورد استفاده قرار میگیرد در تشک پتری حاوی محیط آگار دار مناسبی کشت میدهند. در تشک پتری دیگری رقت مناسبی از خاک را در سطح محیط ژلوز دار مناسب کشت میکنند تا تعدادی پرگنه مجزا در سطح آن تشکیل شود. سپس محیط ژلوز دار دوم را روی محیط اول منتقل میکنند. نفوذ عوامل رشد از کشت دوم به کشت اول که در زیر آن قرار گرفته است باعث نشو و نمای سویه حساس میشود (در صورتی که عوامل رشد نفوذ میکنند) و یا در صورت نفوذ آنتی بیوتیک نشو و نما صورت نمیگیرد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bio , electerical impedance | اصطلاح فارسی: | مقاومت الکتریکی زیستی | مفهوم اصطلاح: | روشی است که با استفاده از مقاومت الکتریکی گوشت ، به مقدار چربی آن پی میبرند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bioconvertion | اصطلاح فارسی: | زیست تبدیلی | مفهوم اصطلاح: | به تغییر ساختمان شیمیایی مواد به وسیله میکروبها و یه آنزیمهای آنها گفته میشود. به عنوان نمونه تبدیل گلوکز را به فروکتوز میتوان مثال آورد که در واقع نوعی ایزومر سازی است ، ولی این تغییرات همیشه ساده نیست و ممکن است هر نوع تغییر شیمیایی را شامل شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | biodegradable | اصطلاح فارسی: | تجزیه پذیر زیستی | مفهوم اصطلاح: | قابل تجزیه به وسیله موجودات زنده. این اصطلاح معمولا در مورد ترکیبات آلی مصنوعی مثل حشره کشها ، مواد تمیز کننده و غیره به کار میرود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | biological availability | اصطلاح فارسی: | ارزش زیستی غذا | مفهوم اصطلاح: | مقدار ماده مغذی که قابل استفاده برای بدن است. زیرا برخی از ترکیبات جذب نمیشوند و اثر زیستی ندارند. مثلا Avidin سفیده تخم مرغ میتواند از جذب بیوتین جلوگیری کند و Lysine میتواند از طریق ایجاد واکنش میلارد غیر قابل جذب شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | biological oxidation | اصطلاح فارسی: | اکسیداسیون زیستی | مفهوم اصطلاح: | اکسید شدن مواد آلی بر اثر فعالیت میکروارگانیسم های هوازی در محیطی حاوی مواد آلی که در آن ماده ای به ماده با ثبات تر تبدیل شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | biological value | اصطلاح فارسی: | ارزش زیستی غذا | مفهوم اصطلاح: | یکی از معیارهای ارزیابی کیفیت پروتئین ها که عبارتست از نسبت نیتروژن قابل استفاده در بدن به نیتروژن جذب شده از یک پروتئین بر حسب درصد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bioluminescence | اصطلاح فارسی: | نورتابی حیاتی | مفهوم اصطلاح: | نورزایی که موجودات زنده (مثل کرم شب تاب و بعضی میکرو ارگانیسمها) صورت میدهند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bioreactor | اصطلاح فارسی: | واکنش گر زیستی | مفهوم اصطلاح: | دستگاهی است که در آن مواد اولیه بر اثر میکروبها و یا آنزیمها به ترکیبات مورد نظر تبدیل میشوند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | biotic phase | اصطلاح فارسی: | بخش زنده | مفهوم اصطلاح: | در دستگاه واکنش گر زیستی ، به توده میکروبی اطلاق میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | biotin | اصطلاح فارسی: | بیوتین ، ویتامین H | مفهوم اصطلاح: | یکی از ویتامینهای ب ، کمپلکس که در تثبیت گاز کربنیک برای سنتز اسیدهای چرب دخالت میکند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | biovar | اصطلاح فارسی: | بیووار ، زیمونه | مفهوم اصطلاح: | به واریته های سرولوژیک گفته میشود که تشخیص آنها بر اساس تخمیر قندهای مختلف استوار است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | biscuit | اصطلاح فارسی: | بیسکوئیت | مفهوم اصطلاح: | محصول تهیه شده از آرد غلات که در دمای بالا پخته می شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bitter | اصطلاح فارسی: | تلخ | مفهوم اصطلاح: | طعم تلخ که در وسط و عقب زبان حس میشود. مانند طعم تلخ سولفات کوئینین. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bitty cream | اصطلاح فارسی: | خامه بریده | مفهوم اصطلاح: | قشر چربی که به صورت ذرات ریز روی شیر ظاهر میشود و علت آن خوب پاستوریزه نشدن شیر است. عامل آن آنزیم لسیتیناز است که از میکروارگانیسم Bacillus cereus تولید میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bitty cream | اصطلاح فارسی: | انعقاد شیرین | مفهوم اصطلاح: | پدیده ای که در اثر فعالیت باکتری باسیلوس سرئوس در شیر ایجاد می شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bixin | اصطلاح فارسی: | بیکسین | مفهوم اصطلاح: | یک پیگمان رنگی که در گیاه آناتو وجود دارد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | black mold rot | اصطلاح فارسی: | پوسیدگی کپکی سیاه | مفهوم اصطلاح: | نوعی پوسیدگی یا فساد بعضی از میوه ها و سبزیجات که عامل آن Aspergillus niger است. وجه تسمیه این نوع پوسیدگی وجود توده های اسپور قهوه ای تیره یا سیاه کپک مذکور است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | black olive | اصطلاح فارسی: | زیتون سیاه | مفهوم اصطلاح: | زیتون سیاه |
|
اصطلاح انگلیسی: | black plate | اصطلاح فارسی: | ورق سیاه | مفهوم اصطلاح: | ورق فولاد دارای کربن بسیار کم جهت ساختن ورق های قلع دار قوطیهای حلبی کنسرو. |
|
اصطلاح انگلیسی: | black rot | اصطلاح فارسی: | پوسیدگی سیاه | مفهوم اصطلاح: | نوعی فساد یا پوسیدگی سیاه رنگ میوه و سبزی که عوامل آن انواعی از کپک Alternaria و گاهی Ceratostomella ، Physalospora و سایر جنسهای کپکی هستند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | black spot | اصطلاح فارسی: | نقطه سیاه | مفهوم اصطلاح: | نوعی لکه سیاه رنگ که بر اثر Cladosporium herbarum و بعضی دیگر از کپکهای سیاه رنگ روی گوشت به وجود می آید. |
|
اصطلاح انگلیسی: | black spots | اصطلاح فارسی: | لکه سیاه ، نقاط سیاه | مفهوم اصطلاح: | لکه سیاه ، نقاط سیاه |
|
اصطلاح انگلیسی: | blackberry | اصطلاح فارسی: | تمشک | مفهوم اصطلاح: | میوه یک گیاه بوته ای از جنس rubus است که سیاه رنگ بوده و خوراکی است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | blancher | اصطلاح فارسی: | دستگاه آنزیم بری | مفهوم اصطلاح: | دستگاهی است که با استفاده از آب یا بخار داغ به منظور آنزیم بری در کارخانه های مواد غذایی به ویژه کنسرو سازی مورد استفاده قرار میگیرد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | blanching | اصطلاح فارسی: | آنزیم بری | مفهوم اصطلاح: | حرارت دادن تا حدود 95 درجه سانتی گراد که معمولا با آب یا بخار داغ جهت غیر فعال کردن آنزیمهای طبیعی موجود در سبزیها و میوه ها انجام میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | blast freezing | اصطلاح فارسی: | انجماد هوایی | مفهوم اصطلاح: | روشی از یخ زدن مواد غذایی است. در این روش با فرستادن هوای 10-تا 40-درجه سانتی گراد به اطراف بسته غذا و یا قطعه غذا باعث یخ زدن آن میشوند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | blastospore | اصطلاح فارسی: | بلاستوسپور | مفهوم اصطلاح: | هاگ غیر جنسی در قارچها که به روش بلاستیک و با تشکیل جوانه هایی روی یاخته رویشی یا اسپور قبلی به وجود می آید. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bleaching | اصطلاح فارسی: | رنگ بری | مفهوم اصطلاح: | حذف رنگ در مواد غذایی به ویژه در آرد ها و روغن ها |
|
اصطلاح انگلیسی: | bleaching agent | اصطلاح فارسی: | بی رنگ کننده | مفهوم اصطلاح: | ماده ای برای سفید کردن یا پروراندن آرد نان برای به وجود آوردن ویژگیهای لازم رنگ و الاستیسیته بافت خمیر. گاهی در رنگ بری مواد غذایی نظیر روغن نیز به کار میرود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bleeder | اصطلاح فارسی: | شیر خروج هوا | مفهوم اصطلاح: | سوراخهای شیر داری که روی دستگاه های اتو کلاو و یا دستگاه های حرارتی دو جداره تعبیه میشودتا هوای داخل اتوکلاو را در ابتدای شروع خارج کند ، برای خارج کردن آب تقطیر شده بین دو جداره دستگاه حرارتی هم به کار برده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | blue milk | اصطلاح فارسی: | شیر لکه آبی | مفهوم اصطلاح: | نوعی آلودگی میکروبی در شیرکه به صورت لکه هایی به رنگ آبی یا متمایل به آبی در سطح شیر تظاهر میکند. نشو و نمای peseudomonas syncyanea به صورت کشت خالص در شیر باعث به وجود آمدن رنگ آبی ، خاکستری تا متمایل به قهوه ای میشود. ولی همراه با یک باکتری مولد اسید مثل Streptococcus lactis رنگ آبی سیر به وجود می آورند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | blue mold rot | اصطلاح فارسی: | پوسیدگی کپکی آبی | مفهوم اصطلاح: | نوعی فساد میوه و سبزی که عامل آن penicillium digitatum و برخی دیگر از انواع پنیسلیوم هستند. رنگ سبز مایل به آبی هاگهای این کپکها وجه تسمیه این نوع پوسیدگی است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | BOD | اصطلاح فارسی: | بی. او. دی | مفهوم اصطلاح: | biological oxygen demend |
|
اصطلاح انگلیسی: | body | اصطلاح فارسی: | قوام | مفهوم اصطلاح: | حالتی از طعم است که در دهان باعت احساس پر بودن و بافت داشتن میکند. این حالت نشانه کیفیت خوب است. یکی از خصوصیات خوب قهوه هم همین است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | body flange | اصطلاح فارسی: | لبه بدنه قوطی | مفهوم اصطلاح: | خمیدگی لبه بدنه قوطیهای فلزی که لبه سر قوطی در آن قفل میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | body hook | اصطلاح فارسی: | قلاب بدنه | مفهوم اصطلاح: | لبه خم شده (فلنج) قوطی کمپوت که در درز آن وارد میشود را قلاب بدنه میگویند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | boil , in , bag | اصطلاح فارسی: | کیسه مقاوم به حرارت | مفهوم اصطلاح: | کیسه ای از جنس پلی استر است که به حرارت مقاوم است و مواد غذایی را در آن بسته بندی میکنند و قبل از مصرف ، آن را در آب جوش حرارت میدهند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | boiled sweet | اصطلاح فارسی: | خمیر پولکی | مفهوم اصطلاح: | از حرارت دادن محلول شکر با کرم تار تار در دمای 155-149 درجه سانتی گراد شیره ای به وجود می آید که حدود 97 درصد ماده جامد دارد. این شیره دارای ساکاروز ، دکستروز و فروکتوز است و می توان آنرا به صورت پولکی در آورد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | boiler scale | اصطلاح فارسی: | رسوب دیگ بخار | مفهوم اصطلاح: | رسوباتی هستند که در اثر تبخیر آب در دیگ بخار بر سطح داخلی بدنه آن میچسبند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | boiling point | اصطلاح فارسی: | نقطه جوش | مفهوم اصطلاح: | دمایی که در آن مایع در فشار اتمسفر یک به جوش می آید. |
|
اصطلاح انگلیسی: | boiling water | اصطلاح فارسی: | آب در حال جوشش | مفهوم اصطلاح: |
|
|
اصطلاح انگلیسی: | bolting | اصطلاح فارسی: | الک کردن | مفهوم اصطلاح: | جدا کردن ذرات درشت از ذرات ریز موادی چون آرد به وسیله الک یا پارچه |
|
اصطلاح انگلیسی: | Bond | اصطلاح فارسی: | قید ، بند ، زنجیر ، (مج.) قرارداد الزاماور ، عهد | مفهوم اصطلاح: | قید ، بند ، زنجیر ، (مج.) قرارداد الزاماور ، عهد |
|
اصطلاح انگلیسی: | bone charcoale | اصطلاح فارسی: | زغال حیوانی | مفهوم اصطلاح: | از حرارت دادن استخوان به نحوی که تمام مواد آلی آن بسوزد و فقط کربن باقی بماند تولید و برای تصفیه شربتها و مایعات استفاده میشود. ذغال حیوانی مواد رنگی و بعضی دیگر از ناخالصیها را جذب میکند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bone meal | اصطلاح فارسی: | پودر استخوان | مفهوم اصطلاح: | استخوان چربی گرفته است که پس از آسیاب شدن به عنوان منبع کلسیم و فسفر در غذای انسان و حیوانات و حتی به عنوان کود برای گیاهان مورد استفاده قرار میگیرد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | boost | اصطلاح فارسی: | ترقی ، بالارفتن ، ترقی دادن ، جلوبردن ، بالابردن | مفهوم اصطلاح: | ترقی ، بالارفتن ، ترقی دادن ، جلوبردن ، بالابردن |
|
اصطلاح انگلیسی: | borax | اصطلاح فارسی: | بوراکس | مفهوم اصطلاح: | نمک سدیم بورات است که همراه با نمکهای دیگر از معادن بیابانهای کالیفرنیا استخراج میشود. تولید محلول قلیایی میکند. از این ماده برای سختی گیری آب به عنوا ن نگهدارنده مواد غذایی و ساخت شیشه آلات استفاده میشود. فرمول آن Na2B4O7 است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | boric acid | اصطلاح فارسی: | اسید بوریک | مفهوم اصطلاح: | اسید آلی که برای نگهداری بیکن و مارگارین استفاده می شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | boron | اصطلاح فارسی: | بور | مفهوم اصطلاح: | در فارسی سفید رنگ معنی شده است. به صورت پودر یا بلورهای سفید رنگ است. اسید بوریک H3BO3 از آن ساخته میشود. ترکیبات نمکی این عنصر در سختی گیری آب ، صابون سازی و رنگبری استفاه میشود. |
اصطلاح انگلیسی: | Bottle | اصطلاح فارسی: | بطری ، شیشه ، محتوی یک بطری ، دربطری ریختن | مفهوم اصطلاح: | بطری ، شیشه ، محتوی یک بطری ، دربطری ریختن |
|
اصطلاح انگلیسی: | bottled tea | اصطلاح فارسی: | نوشابه چای | مفهوم اصطلاح: | نوعی نوشیدنی است که ماده اصلی آن چای است و مورد علاقه برخی اقوام است که به صورت بطری شده و آماده تولید میشود. کشور اندونزی نوعی نوشابه از چای سبز به صورت بطری شده آماده تولید میکند که 20 درصد از نوشابه آن کشور را تشکیل میدهد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bottom seam | اصطلاح فارسی: | درز کف قوطی | مفهوم اصطلاح: | درز دو کف قوطی کنسرو که کارخانه سازنده تعبیه میکند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bottom yeast | اصطلاح فارسی: | مخمر کف زی | مفهوم اصطلاح: | به سویه هایی از Saccharomyces cervisiae گفته میشود که دمای تخمیر هنگام استفاده از آنها 5 تا 10 درجه سانتی گراد است و ضمن تخمیر در ته ظرف رسوب میکنند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | botulinum cook | اصطلاح فارسی: | پخت بوتولینم | مفهوم اصطلاح: | حرارت لازم برای از بین بردن کامل Clostridium botulinum که هاگ آن به حرارت مقاوم است. باکتری یاد شده تولید سم خطرناکی میکند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | botulism | اصطلاح فارسی: | مسمومیت بوتولیک ، بوتولیسم | مفهوم اصطلاح: | نوعی مسمومیت غذایی است که زهرابه Clostridium botulinum به وجو می آورد. زهرابه این باکتری اگر مدت 10 دقیقه در دمای 80 درجه سانتی گراد قرار گیرد غیر فعال میشود. ولی در مواد غذایی مقاوم تر است و برای از بین بردن آن باید مواد غذایی را جوشانید و یا زمان بیشتری حرارت داد. اسپور میکروب فوق به حرارت بسیار مقاوم بوده و بایستی در 121 درجه و یا بیشتر از بین برود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bound water | اصطلاح فارسی: | آب مقید | مفهوم اصطلاح: | لایه هایی از مولکولهای آب که به شدت به آب تک لایه متصل هستند و قابل حرکت یا یخ زدن نیستند و همچنین ممکن است به صورت آب متبلور در شبکه بلورهای هیدراته وجود داشته باشند. مقدار این آب کمتر از آب چند لایه ای است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bowel | اصطلاح فارسی: | روده بزرگ | مفهوم اصطلاح: | آخرین قسمت دستگاه گوارش به روده بزرگ معروف است. در این قسمت مقدار کمی مواد غذایی ولی مقدار زیادی آب جذب خون میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | braise | اصطلاح فارسی: | بخارپز کردن | مفهوم اصطلاح: | fricassee |
|
اصطلاح انگلیسی: | bran | اصطلاح فارسی: | سبوس | مفهوم اصطلاح: | لایه خارجی گندم که پس از آسیاب کردن آن را از آرد جدا میکنند |
|
اصطلاح انگلیسی: | Bread | اصطلاح فارسی: | نان ، قوت ، نان زدن به | مفهوم اصطلاح: | نان ، قوت ، نان زدن به |
|
اصطلاح انگلیسی: | bread improver | اصطلاح فارسی: | بهبود دهنده نان | مفهوم اصطلاح: | ماده یا مخلوطی از مواد است که به آرد اضافه میکنند تا کیفیت نان بهبود یابد. این ماده شامل ترکیباتی چون آسکوربیک اسید ، امولسیون کننده و آلفا آمیلاز است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bread molds | اصطلاح فارسی: | کپکهای نان | مفهوم اصطلاح: | به کپکهایی گفته میشود که در صورت وجود شرایط مساعد باعث فساد نان میگردند. از آن جمله میتوان از Rhizopus stolonifer (مترادف R.nigricans ) با میسلیوم سفید پنبه ای و هاگ دانهای سیاه نام برد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | break point chlorination | اصطلاح فارسی: | نقطه عطف کلر زنی آب | مفهوم اصطلاح: | نقطه ای از منحنی کلر زنی آب که بیش از آن کلر به صورت آزاد و موثر وجود دارد و پایین تر از آن نقطه ، کلر موجود در آب به صورت ترکیبی یا ترکیب شده با مواد آلی است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | breather | اصطلاح فارسی: | روزنه دار | مفهوم اصطلاح: | در صنایع غذایی معمولا به کنسروهایی گفته میشود که دارای سوراخهای بسیار ریزی هستند به طوری که هوا از آنها عبور میکند ولی ممکن است میکروبها از آنها عبور نکنند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | breathing package | اصطلاح فارسی: | بسته بندی تهویه ای | مفهوم اصطلاح: | نوعی بسته بندی که به منظور تبادل یا خروج و ورود حرارت یا هوا ، در آن سوراخهایی ریز تعبیه میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | breeding | اصطلاح فارسی: | پرورش ، تولید مثل | مفهوم اصطلاح: | پرورش ، تولید مثل |
|
اصطلاح انگلیسی: | bright tea | اصطلاح فارسی: | چای خوشرنگ | مفهوم اصطلاح: | به چایی که در فنجان رنگ خوب و شفاف دارد گفته میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | brine | اصطلاح فارسی: | آب نمک | مفهوم اصطلاح: | محلول آب و نمک که ممکن است درصدی شکر نیز به همراه داشته باشد و برای قوطی کردن سبزیها از آن استفاده میشود. به عبارت دیکر به عنوان ماده پرکننده فضای خالی بین قطعات سبزی داخل قوطی از آن استفاده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | brisk tea | اصطلاح فارسی: | چای غلیظ | مفهوم اصطلاح: | چای غلیظی که بتواند طعم تند چای را مشخص کند. این خصوصیت در اثر تخمیر و فرآیند خوب حاصل میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | brix | اصطلاح فارسی: | بریکس ، درجه بریکس | مفهوم اصطلاح: | مقدار کل مواد جامد محلول در آب که با دستگاه رفراکتومتر تعیین میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | Brix | اصطلاح فارسی: | غلظت مواد جامد | مفهوم اصطلاح: | غلظت مواد جامد |
|
اصطلاح انگلیسی: | brix , acid ratio | اصطلاح فارسی: | نسبت بریکس ، اسید | مفهوم اصطلاح: | نسبت درجه بریکس به مقدار اسید در 100 گرم عصاره میوه یا شربت. |
|
اصطلاح انگلیسی: | brix hydrometer | اصطلاح فارسی: | چگالی سنج بریکس | مفهوم اصطلاح: | چگالی سنج شیشه ای مدرج برای اندازه گیری درصد ساکاروز در آب خالص در 20 درجه سانتی گراد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | broad bean | اصطلاح فارسی: | باقلا | مفهوم اصطلاح: | گیاهی است یکساله از خانواده Leguminosae با نام علمی vicia faba. از دانه های آن به صورت طبخ شده و یا مخلوط با مواد غذایی دیگر استفاده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | broasting | اصطلاح فارسی: | سرخ کردن فشاری | مفهوم اصطلاح: | سرخ کردن مواد غذایی تحت فشار در داخل روغن. این روش ماده غذایی را نسبت به روش معمول سریعتر سرخ میکند. در این روش فشار باعث میشود دمای روغن افزایش یابد بدون اینکه پاشش روغن شروع شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | broasting | اصطلاح فارسی: | براستینگ | مفهوم اصطلاح: | یک روش حرارت دادن تحت فشار |
|
اصطلاح انگلیسی: | broccoil | اصطلاح فارسی: | کلم گل سبز ، بروکلی | مفهوم اصطلاح: | گیاهی است دو ساله از خانواده Cruciferar ، که دارای ساقه و جوانه های خوراکی است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | broil | اصطلاح فارسی: | کباب کردن | مفهوم اصطلاح: | حرارت دادن مواد غذایی با شعله یا هوای بسیار داغ که منجر به سرخ شدن سطح آن و به اصطلاح کباب شدن میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | broiling | اصطلاح فارسی: | برویلینگ | مفهوم اصطلاح: | نوعی روش حرارت دهی مستقیم زیر فشار |
|
اصطلاح انگلیسی: | bromelin | اصطلاح فارسی: | بروملین | مفهوم اصطلاح: | نوعی آنزیم تجزیه کننده پروتینهاست که در آب آناناس یافت میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | broth medium | اصطلاح فارسی: | محیط کشت مایع | مفهوم اصطلاح: | محیطی است آبکی برای کشت میکروارگانیسمها. |
|
اصطلاح انگلیسی: | browing reaction | اصطلاح فارسی: | واکنش قهوه ای شدن | مفهوم اصطلاح: | چنانچه بر اثر فعالیت آنزیم پلی فنول اکسیداز انجام شود آنرا قهوه ای شدن آنزیمی گویند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | brown flour | اصطلاح فارسی: | آرد قهوه ای | مفهوم اصطلاح: | آردی است حاوی قسمتهای مختلف گندم شامل سبوس و جوانه و رنگ آن متمایل به قهوه ای است. |
|
اصطلاح انگلیسی: | brown rot | اصطلاح فارسی: | پوسیدگی قهوه ای | مفهوم اصطلاح: | نوعی بیماری که باعث فساد میوه ها و سبزیها میشود و معمولا بر اثر گونه هایی ازجنس Monilia به وجود می آید. |
|
اصطلاح انگلیسی: | brown sugar | اصطلاح فارسی: | شکر قهوه ای | مفهوم اصطلاح: | از شربت درجه دو کارخانه تولید شکر درست میشود. میتوان از مخلوط کردن شکر سفید ملاس نیز به وجود آورد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | brownian movement | اصطلاح فارسی: | حرکت براونی | مفهوم اصطلاح: | حرکت زیکزاکی هیدروکلوئیدها در محلول به سبب نیروهای متنوع سطحی. |
|
اصطلاح انگلیسی: | browning reactions | اصطلاح فارسی: | واکنش قهوه ای شدن | مفهوم اصطلاح: | واکنش شیمیایی که باعث قهوه ای شدن ماده غذایی می شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | brucellosis | اصطلاح فارسی: | تب مالت | مفهوم اصطلاح: | undulant fever |
|
اصطلاح انگلیسی: | brussels sprouts | اصطلاح فارسی: | کلم تکمه ای | مفهوم اصطلاح: | گیاهی است دو ساله از خانواده Cruciferae و با نام علمی Brassica oleracea که دارای جوانه های گرد و خوراکی است. |
| |
اصطلاح انگلیسی: | bucket elevator | اصطلاح فارسی: | بالابر سطلی | مفهوم اصطلاح: | بالابری است دارای دو بال بالابر و پاییین تر که مواد داخل ظرفهایی قرار میگیرد و در داخل کانالی به بالا کشیده میشود. از این نوع نقاله در سیلوهای گندم و آسیابها استفاده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | buckling of cans | اصطلاح فارسی: | کج شدگی درز قوطی ، پیچیدگی درز قوطی | مفهوم اصطلاح: | حالتی در قوطیهای حلبی که در اثر فشار داخلی و در جهت درز در ، کج شدگی به وجود می آیدو خسارت دایمی پیدا میکند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | budding | اصطلاح فارسی: | جوانه زدن | مفهوم اصطلاح: | در میکروب شناسی به نوعی تقسیم یاخته ای گفته میشود که در آن یاخته مادر همچنان هویت خود را حفظ میکند و یاخته جدید روی آن تشکیل میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | buffer | اصطلاح فارسی: | بافر | مفهوم اصطلاح: | محلولی متشکل از یک اسید و نمک بازی همان اسید که قادر است از تغییرات شدید PH جلوگیری کند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bulb | اصطلاح فارسی: | پیاز | مفهوم اصطلاح: | تعداد زیادی برگهای ضخیم که روی هم قرار گرفته و ساقه کوچکی را احاطه کرده اند. در بسیاری از گیاهان در زیر خاک قرار میگیرد. مثل سیر و پیاز خوراکی. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bulgarian buttermilk | اصطلاح فارسی: | دوغ بلغاری | مفهوم اصطلاح: | acid butter milk |
|
اصطلاح انگلیسی: | Bulgarian milk | اصطلاح فارسی: | شیر بلغاری | مفهوم اصطلاح: | فراورده شیری تخمیر شده و خیلی ترش که اغلب با لاکتوباسیلوس بولگاریکوس و یا همراه استرپتوکوکوس ترموفیلوس تهیه می شود و بیشتر در کشور بلغارستان یافت می شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bulgur wheat | اصطلاح فارسی: | بلغور گندم | مفهوم اصطلاح: | گندم پخته و پوست گرفته ای که خشک شده باشد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bulk | اصطلاح فارسی: | جسم ، توده ، انباشته کردن | مفهوم اصطلاح: | جسم ، توده ، انباشته کردن |
|
اصطلاح انگلیسی: | bulk culture | اصطلاح فارسی: | کشت حجیم (مایه ترش) | مفهوم اصطلاح: | به کشت باکتریهای لاکتیک با حجم 50 لیتر گفته میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bulk density | اصطلاح فارسی: | دانسیته توده | مفهوم اصطلاح: | دانسیته توده |
|
اصطلاح انگلیسی: | bulking agent | اصطلاح فارسی: | ماده حجم دهنده | مفهوم اصطلاح: | ماده ای است که باعث ایجاد حجم در مواد غذایی میشود و اثر تغذیه ای زیادی ندارد ، مثل سلولز و ترکیباتی از آن. |
|
اصطلاح انگلیسی: | buni | اصطلاح فارسی: | قهوه زیر درختی | مفهوم اصطلاح: | قهوه ای است که روی درخت میماند و یا زیر درخت میریزد و در همان جا خشک میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | burger | اصطلاح فارسی: | کباب تابه ای | مفهوم اصطلاح: | در انگلستان به تکه هایی از گوشت که درصد چربی آن کم باشد گفته میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | burnt | اصطلاح فارسی: | طعم سوختگی | مفهوم اصطلاح: | طعمی است که در اثر سوختگی مواد غذایی در اثر حرارت دیدن بیش از حد در فرایند چای به وجود می آید. |
|
اصطلاح انگلیسی: | bursting stenght | اصطلاح فارسی: | مقاومت در مقابل ترکیدن | مفهوم اصطلاح: | قدرت یا مقاومت ماده در مقابل فشار بر حسب PSI که با دستگاه آزمون Mullen اندازه گیری میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | butanediole | اصطلاح فارسی: | بوتاندیول | مفهوم اصطلاح: | ماده ای شیمیایی موجود در کره است طعم و بوی کره را باعث میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | butter | اصطلاح فارسی: | کره ، روغن ، روغن زرد ، کره مالیدن روی ، چاپلوسی کردن | مفهوم اصطلاح: | جزء نا محلول در آب شیر یا مواد غذایی چرب را گویند. |
|
اصطلاح انگلیسی: | butter cake | اصطلاح فارسی: | کیک روغنی | مفهوم اصطلاح: | نوعی کیک است که دارای خواص نرمی و لطافت بر اثر جزء چربی می باشد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | butter fat | اصطلاح فارسی: | چربی شیر | مفهوم اصطلاح: | Milk fat |
| |
اصطلاح انگلیسی: | butter milk | اصطلاح فارسی: | دوغ کره | مفهوم اصطلاح: | سرم یا مایعی که پس از تشکیل کره از خامه شیرین یا ترش جدا میشود و در روشهای سنتی از زدن ماست رقیق شده با آب و جدا کردن چربی حاصل میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | butter spread | اصطلاح فارسی: | کره نرم | مفهوم اصطلاح: | کره ای که از نظر بافت به صورت خمیر نرمی تهیه و معمولا در کاسه های پلاستیکی بسته بندی میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | buttermatic | اصطلاح فارسی: | کره زن مداوم | مفهوم اصطلاح: | دستگاهی است که در مدت کوتاهی خامه 30 تا 50 درصد چربی را به کره تبدیل میسازد. |
|
اصطلاح انگلیسی: | button colony | اصطلاح فارسی: | پرگنه دکمه ای | مفهوم اصطلاح: | به پرگنه کپکهایی گفته میشود که در سطح شیر غلیظ قند دار بسته بندی شده در قوطیهای کنسرو تشکیل میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | butylated hydroxy anisole(BHA) | اصطلاح فارسی: | بی. اچ. ا | مفهوم اصطلاح: | ماده ضد اکسیداسیون است که در بسیاری از مواد غذایی استفاده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | butylated hydroxy toluene(BHT) | اصطلاح فارسی: | بی. اچ. تی | مفهوم اصطلاح: | ماده ضد اکسیداسیون است که در برخی مواد غذایی به عنوان نگهدارنده نیز از آن استفاده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: | butyric acid | اصطلاح فارسی: | اسید بوتیریک | مفهوم اصطلاح: | اسید چرب غیراشباع کوتاه زنجیر |
|
اصطلاح انگلیسی: | butyric acid bacteria | اصطلاح فارسی: | باکتریهای بوتیریکی | مفهوم اصطلاح: | به باکتری هایی گفته میشود که ترکیب اصلی و نهایی تخمیر آنها اسید بوتیریک است |
|
اصطلاح انگلیسی: | butyrics | اصطلاح فارسی: | باکتریهای بوتیریکی | مفهوم اصطلاح: | butyric acid bacteria |
|
اصطلاح انگلیسی: | BV | اصطلاح فارسی: | مقدار بیولوژیک | مفهوم اصطلاح: | مقدار کیفیت پروتئین |
|
|
|