اشعار و نوشته هایِ طنز‍😀

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
مدلهای مختلف دختر

مدلهای مختلف دختر

[h=2]مدلهای مختلف دختر[/h]


این مطلب فقط جنبه طنز و سرگرمی دارد و قصد توهین به دخترخانم های محترم را ندارد.
1- مدل جنتلمن( از نوع woman): خدا را شکر بین این همه مدلهای عجیب و غریب یه عده از دخترا ( که واقعا معدودن) هم هستن که علاوه بر اینکه مد روز و تحصیل کرده هستند خودشونو گم نکردن و فارغ از سرگرمی های الکی تو زندگی دنبال پیشرفتن!

2- مدل نازنازی: این مدل کار و زندگیشون با دوستا بیرون رفتن و تلفن و چته و تا 50 سالگی تو اتاق عروسک نگه می دارن. فعالیتهاشونم شامل: خریدن هر چیز مد روز و به باد دادن پولای باباجون هست!!

3- مدل اجتماعی: این عده بیشتر شامل دخترای فمینیسته که عاشق شرکت تو فعالیت های اجتماعین. ولی وسط همون کارها هم تا یکم کار جدی بشه دادشون در میاد که بابا ما خانومیم این قدر کار سخت بهمون ندین!

-4مدل مرد ذلیل: این مدل که در حال انقراضن عاشق شوهر کردن و بشور بسابن! (به علت کمیاب بودن این مدل نتونستم اطلاعات بیشتری در موردشون پیدا کنم.

5- مدل مامانم اینا: این مدل دخترای محبوب مادراشونن و همه کاراشونو با نظر مادراشون انجام میدن. خیلیهاشونو میشه تو گروه خرخونا که پایین توضیح میدم هم پیدا کرد.

6- مدل ضد پسر: این مدل یه جورایی همه فکر و ذکرشون اینه که یه پسرو ضایع کنن و تا یک سال این اتفاق خجسته رو واسه دوست و آشنا تعریف کنن.....

7- مدل خرخون: این مدل تو زندگی فقط یه کار بلدن اونم درس خوندنه. تو بحرشونم که بری میبینی از خیاطی بگیر تا گواهینامه زیر دریایی رو گرفتن ولی پای عمل که برسن هیچی بلد نیستن.

8- مدل روشنفکر: این مدل خودشونو عقل کل میدونن و عشق شرکت تو کلاسهای مختلفن. از یوگا بگیر تا مدیتیشن و .......​

 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
طنز:خواستگاری و روشهای آن:

طنز:خواستگاری و روشهای آن:

[h=2]طنز:خواستگاری و روشهای آن:[/h]
خواستگاری و روشهای آن:
1- مثل زمان ناصر الدین شاه ننه جون و بی‌بی صغرا و آبجی‌جون و خاله اقدس و عمه کلثوم رو مثل گروه بازرسین سازمان ملل راهی خونه‌های مردم کنیم تا دختر بیچاره اونارو با ذره بین کنکاش کنن و هزار و یک عیب روش بذارن و چای و میوه‌ای خورده عزم را برای یافتن دختر شاه پریان جزم نمایند.
2- مثل زمان محمدرضاشاه خودتون راه بیفتین توی خیابونای خلوت و تا از یکی خوشتون اومد برید جلو و خیلی مودبانه باهش آشنا بشید و بعد دستش رو بگیرید ببرید توی یک کافی شاپ و بعد از شنیدن ترانه‌ای ازش درخواست ازدواج کنید و اونم یه لبخند شرم گینانه بزنه و بله رو بگه .
3- مثل همین زمان رفتار کنین و برین دانشجو بشین و توی دانشگاه با یکی سر حرف رو باز کنید و بعد کم‌کم ازش خوشتون بیاد و بعد براش نامه بنویسید و یواشکی بهش بدید و دلتون تاپ تاپ کنه و بعد هم بی‌سروصدا عقد بشین و سر کلاس همش به هم نگاه کنید.
4- مثل زمان آینده رفتار کنید و به دوست دخترتون بگین یک نفر براتون پیدا کنه و بعد همراه همون دوست دخترتون یه شاخه گل بخرید و برید خونه طرف و اگه ازش خوشتون اومد چه بهتر و گرنه واسه اینکه دلش نشکنه حداقل باهاش دوست بشید.
5- روش خشن‌تری هم هست که باید یک شیشه اسید بخرید و برید سر راه طرف و تهدیدش کنید که یا زنتون بشه یا شیشه اسیدو روی خودتون می‌ریزید. ویا اصلا میشه هیچکدوم ازین دردسرا رو متحمل نشد و مثل آدم، مسیر عادی زندگی رو طی کرد.

 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرق دخترها و پسرها براي کشيدن پول از عابر بانک

فرق دخترها و پسرها براي کشيدن پول از عابر بانک

[h=2]فرق دخترها و پسرها براي کشيدن پول از عابر بانک[/h]
پسرها
با ماشين ميرن به بانک، پارک ميکنن، ميرن دم دستگاه عابر بانک
کارت رو داخل دستگاه ميذارن
کد رمز رو ميزنن، مبلغ درخواستي رو وارد ميکنن
پول و کارت رو ميگيرن و ميرن

دخترها

با ماشين ميرن دم بانک
در آينه آرايششون رو چک ميکنن
به خودشون عطر ميزنن
احتمالاً موهاشون رو هم چک ميکنن
در پارک کردن ماشين مشکل پيدا ميکنن
در پارک کردن ماشين خيلي مشکل پيدا ميکنن
بلاخره ماشين رو پارک ميکنن
توي کيفشون دنبال کارتشون ميگردن
کارت رو داخل دستگاه ميذارن، کارت توسط ماشين پذيرفته نميشه
کارت تلفن رو ميندازن توي کيفشون
دنبال کارت عابربانکشون ميگردن
کارت رو وارد دستگاه ميکنن
توي کيفشون دنبال تيکه کاغذي که کد رمز رو روش ياداشت کردن ميگردن
کد رمز رو وارد ميکنن
2دقيقه قسمت راهنماي دستگاه رو ميخونن
کنسل ميکنن
دوباره کد رمز رو ميزنن
کنسل ميکنن
دوست پسرشون رو صدا ميزنن که کد صحيح رو براشون وارد کنه
مبلغ درخواستي رو ميزنن
دستگاه ارور (خطا) ميده
مبلغ بيشتري رو درخواست ميکنن
دستگاه ارور (خطا) ميده
بيشترين مبلغ ممکن در خواست ميکنن
انگشتاشون رو براي شانس رو هم ميذارن
پول رو ميگيرن
برميگردن به ماشين
آرايششون رو توي آينه عقب چک ميکنن
توي کيفشون دنبال سويچ ماشين ميگردن
استارت ميزنن
پنجاه متر ميرن جلو
ماشين رو نگه ميدارن
دوباره برميگردن جلوي بانک
از ماشين پياده ميشن
کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر ميدارن. (حواس نمي ذار براي آدم
سوار ماشين ميشن
کارت رو پرت ميکنن روي صندلي کنار راننده
آرايششون رو توي آينه چک ميکنن
احتمالاً يه نگاهي هم به موهاشون ميندازن
مندازن توي خيابون اشتباه
برميگردن
ميندازن توي خيابون درست
پنج کيلومتر ميرن جلو
ترمز دستي رو آزاد ميکنن. (ميگم چرا انقدر يواش ميره​

 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرسش های چهار گزینه ای درباره رانندگی خانم های ایرانی(طنز

پرسش های چهار گزینه ای درباره رانندگی خانم های ایرانی(طنز

[h=2]پرسش های چهار گزینه ای درباره رانندگی خانم های ایرانی(طنز)[/h]
پرسش : اگر یک خانوم مشغول رانندگی باشد و ناگهان متوجه شود که ترمز خودرو اش بریده و نمی گیرد چکار می کند ؟!

الف ) قبل از اینکه هیچ حادثه ای روی دهد او پشت فرمان سکته کرده و راهی دیار باقی می شود

قاف ) سعی می کند یک ایستگاه اتوبوس پیدا کند و با زدن خودرو اش به مردم داخل ایستگاه آن را نگه دارد

ذال ) در همان حال با همسرش تماس می گیرد و از او کمک می خواهد

نون ) سفره ابوالفضل نذر می کند که زنده بماند



پرسش : هنگامی که یک خانم راهنمای سمت چپ خودرواش را می زند ، این به چه معناست ؟!

الف ) یعنی می خواهد به سمت راست برود

قاف ) یعنی می خواهد شیشه سمت چپ خودرواش را پایین بیاورد

ذال ) یعنی می خواهد پشت فرمان موبایلش را درآورد و با همسرش تماس بگیرد

نون ) یعنی می خواسته برف پاک کن را بزند



پرسش : اگر یک خانوم در حین رانندگی بخواهد از بین دو خودروی در حال حرکت عبور کند چکار می کند ؟!

الف ) بعد از از بیخ کندن آینه بغل جفت خودرو ها از بینشان عبور می کند

قاف ) اول به خودروی سمت راست می کوبد بعد به خودروی سمت چپ سپس با همسرش تماس می گیرد

ذال ) ابتدا جوری به خودروی سمت راست می زند که او منحرف شود و به خودروی سمت چپ برخورد کند سپس از روی دو خودرو عبور می کند

نون ) یک بوق می زند و راننده دو خودرو تا متوجه می شوند او خانوم است سریعا به او راه می دهند که برود



پرسش : زمانیکه یک خانوم در پشت فرمان خودرو نشسته و خودرو اش با سرعتی بیش از ۲۰ کیلومتر در حرکت است این به چه معناست ؟!

الف ) یعنی پاشنه کفشش روی پدال گاز گیر کرده

قاف ) یعنی با همسرش تماس گرفته و فهمیده که او با یک خانوم ناشناس در محل کارش مشغول صحبت است

ذال ) یعنی یادش آمده که بچه اش را داخل ماشین لباسشویی جا گذاشته

نون ) یعنی پشت فرمان خوابش برده



پرسش : معمولا یک خانوم راننده وقتی خودرو اش پنچر می شود چکار می کند ؟!

الف ) ابتدا سعی می کند با پوف آن را باد کند و سپس با چسب زخم محل سوراخ را بپوشاند

قاف ) تا اولین آپاراتی با پنچری راه می رود تا پدر لاستیک و تیوپ و رینگ در بیاید

ذال ) به آتش نشانی زنگ می زند

نون ) ماشین را وسط خیابان رها می کند و با همسرش تماس می گیرد



پرسش : خانوم های راننده به کدام قسمت خودرو بیش از بقیه علاقه مند می باشند ؟!

الف ) آینه ها ؛ چون اگر در هنگام رانندگی کوچکترین خدشه ای در میکاپ آن ها بوجود آید آن ها را آگاه می کند

قاف ) پخش سی دی ؛ چون آهنگ های ملایم آن استرس آن ها را در هنگام رانندگی کاهش می دهد

ذال ) برف پاک کن ؛ چون خودش شیشه را تمیز می کند و نیازی نیست که برای تمیز کردن شیشه هم با همسرشان تماس بگیرند

نون ) داشبور ؛ چون رژ لب ، پنکک ، موچین ، ریمل ، کرم سفید کننده ، مداد چشم ، بیگودی و کلی چیزهای دیگر داخل آن جا می شود



پرسش : هنگامی که یک خانوم راننده از داخل آینه مشاهده کند که یک آمبولانس در پشت سرش در حرکت است چکار می کند ؟!

الف ) هول می شود و پایش را می گذارد روی ترمز و آمبولانس هم از عقب به شدت با خودرو او برخورد می کند

قاف ) جیغ می کشد و کنترل خودرو از دستش خارج شده و بعد از برخورد با خودروهای دیگر به داخل جوی آب می افتد و بعد با همسرش تماس می گیرد

ذال ) خودرو خودش و آمبولانس را وسط خیابان متوقف می کند تا بتواند بیمار داخل آمبولانس را ویزیت کند و یکسری دارو گیاهی و دار و دوای خانگی برایش تجویز کند

نون ) در حال حرکت فرمان را ول می کند و برای بهبودی بیمار داخل آمبولانس دست به دعا بر می دارد



پرسش : اگر یک خانوم راننده بخواهد خودرو اش را بین دو خودروی پارک شده پارک نماید ( پارک دوبل ) چکار می کند ؟!

الف ) پس از شکستن چراغ عقب خودروی جلویی و چراغ جلوی خودروی عقبی بوسیله سپر ماشینش ، با همسرش تماس می گیرد

قاف ) آنقدر منتظر می ماند تا راننده یکی از دو خودرو بیاید و ماشینش را بردارد

ذال ) به مخترع ماشین فحش می دهد که چرا ماشین را طوری اختراع نکرد که از بغل هم راه برود تا بشود با آن بین دو خودرو به راحتی پارک کرد

نون ) از یک عابر مذکر می خواهد که خودرو را برایش پارک کند



پرسش : اولین اقدامی که یک خانوم راننده بعد از تصادف انجام می دهد چیست ؟!

الف ) جیغ کشیده و بیهوش می شود

قاف ) با شوهرش تماس می گیرد

ذال ) می گوید : « آخ ببخشید می خواستم ترمز بگیرم اشتباهی گاز دادم »

نون ) اول به خاطر سالم ماندنش یک دیگ شله زرد نذر می کند بعد هم عهد می کند که دیگر پشت رل ننشیند



پرسش آخر : شما بعنوان یک مرد اگر خانومتان گواهینامه رانندگی اش را بگیرد و بخواهد که با خودروی شما رانندگی کند چکار می کنید ؟!

الف ) وقتی که او سوار خودرو می شود گوشی موبایلتان را خاموش می کنید

قاف ) کلا برای همیشه گوشی موبایلتان را خاموش می کنید

ذال ) اصلا گوشی و سیم کارتتان را با هم می برید می فروشید

نون ) گوشی و سیم کارت و خودرو تان را یکجا می فروشید و بعد هم خانومتان را طلاق می دهید​

 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
ضربال مثل هاي تهراني

ضربال مثل هاي تهراني

[h=2]ضربال مثل هاي تهراني[/h]
اگر تو سه ساله كالسكه چي شده اي، من سي ساله كالسكه سوار ميشم.
حرف كهنه كار به تازه كار پر مدعا

با آب حموم مهمون مي گيره
به كسي كه به غذا، يا سفره ي ديگري تعارف بكند.

برادر خورده شيشه م باشه بايد قورتش داد.
نظر خواهر نسبت به برادر در اجبار به قبولي او اگر چه آزارنده ترين باشد.

به شل گفتن چرا بد مي رخصي؟ گفت اتاق كجه.
عذر نامربوط، مشابه عذر بدتر از گناه.

پيش قاضي و معلق بازي؟!
پيش همه فن حريف ادعاي زيركي كردن.

تا پارسال تاپاله رو عوض نون تافتون مي گرفت و اه تفو عوض شاهي سفيد.
كنايه به تازه بدوران رسيده.

تا كاسه آب نشكنه آب ازش نمي چكه.
تا دلت نشكست اشكت رونقي پيدا نكرد.

جلوي زبون مردمو نمي توني بگيري در گوشتو بگير.
بي اعتنايي به حرف مردم.

چاله نكنده منارشو دزديده.
كار بي محاسبه انجام دادن.

حالا قلقلكش كني سال ديگه خبر مي شه
كنايه ازتنبلي و بي حالي زياد از حد است.

دنيا همين صد سال اولش سخته.
در دنيا آسودگي نمي باشد.

صفاي هر چمن از روي باغبان پيداست.
نظر به برخورد صاحبخانه با مهمان.

كالسكه يدكم بالاي قر يار
جمله اي در تلف آخرين سكه يا ته مانه ي جيب

سلمونيا كه بيكار ميشن سر همو ميتراشن
به كسي كه از بيكاري سر خود به بيگاري گرم بكند.

سبزي آش همسايه, گوشواره گوشاشه همسايه
دستور قناعت و دور و بر زندگي را گرفتن به زن
در خانه اي زني از باقيمانه هاي سبزي همسايه كه از شلخته گي بيشتر سبزي ها را در پاك كردن دور مي ريخت و او سبزي خود را از آنها تامين نموده از پس انداز پولشان گوشواره خريده بود, روزي آنها را به گوش كرده وسط حياط به خواندن و رقصيدن بر آمد كه: سبزي آش ....

نذر مي كنم نذر سرم, خودم مي خورم با پسرم
نذوري كه ميان خود و اقارب پخش بشود

نعل پيدا كرده پي اسبش مي گرده
طماع, خام طمع

نفهم تر از گوساله پرس ( پرست) مرده پرس!
به كس يا كساني كه حيات افراد را توجه نداشته, در مماتشان زاري و اشك نثار نموده بزرگ و چنين و چنانش بكنند!

نه كلاگيس, گيس ميشه, نه مرد بي قباله شوور
بي اعتباري معاملات پا در هوا

نه دو بند انگشت, نه صد من منت!
رد محبت و عنايت منت گذار

عسل در باغ هست و غوره هم هست // زليخا هست و فاطمه كوره هم هست
نظر به خوب و بد و زشت و زيبا با هم بودن
خوب و راحت مطلق وجود نداشتن, دوري جستن از انتظار دوست و همسر و روزگار بدون نقصان و عيب.

توي اين قبر كه بالاش زار مي زني مرده نيس
متوجه كردن كسي كه اميد به شخص و جا و وعده هاي پوچ بسته, يا خيال و نظر توقع تمنا داشته باشد.

آب داشتي, تخم داشتي, تو بودي كه نكاشتي؟!
افسوس و شمات, حيرت به حال كسي كه فرصتي بس مناسب از كف نهاده باشد!

آب به آب بخوره زور ور ميداره
مثل: دو دست كه به هم بخوره از توش صدا در مياد
منظور فايده اتحاد

آبرووِ, آب كه نيس از جوب گرفته باشم.
حرف كسي كه بخواهند در كاري خلاف يا به وساطت, ميان دو بي‌منطق دخالتش بدهند.

آتيش كي بوده كه دود نداشته باشه!!
كدام خانه‌اي بوده كه تويش حرف و سخني نبوده, كدام دعوايي بوده كه فحش نداشته؟!

هر كي خر شه ما پالون, هر كي در شه ما دالون
حرف بي‌طرف‌ها و سر به‌كار خودها و كناره‌جوهاي از سياست و مانند آن

بودم بودمو ولش كن, هسم هسمو حساب كن
به لاف زن, به گزافه‌گو به كس كه به راست يا دروغ, وصف چنين و چنان بودن خود بكند.

نه سرمو بشكن, نه گردو تو جيبم بكن
نه آزارم بده, نه قربان صدقه ام برو

هر كي بايد دسشو به زانوي خودش بيگيره
دستور به قطع اميد از ديگران و متكي به خود بودن

پاكيزگي تو يقه چركيناس
راستي و درستي نزد فقراست

همه مي‌ترقن, ما وا مي‌ ترقيم!
همه ترقي مي كنند, ما ترق معكوس مي‌كنيم!

تهرون جاييه كه رستم توش گرزشو گرو يه نون سنگك گذاش
دامن‌گيري خاك تهران و گرفتارشدن در آن.​

 

ata1335

عضو جدید
به به چه نمازی

به به چه نمازی

[h=5]به به، چه نمازی !
فکرم همه‌جا هست، ولی پیش خدا نیست
سجاده زردوز که محراب دعا نیست
گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟!
از شدت اخلاص من عالم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست!
از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
یک‌ذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعتِ من حائز عنوان جهانی‌ست!
این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟
چندی‌ست که این حافظه در خدمت ما نیست
ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
بی‌دغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقب‌مانده جدا نیست
هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکی‌ست، ربا نیست!
از بس‌که پی نیم‌وجب نان حلالیم
در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست
به به، چه نمازی‌ست! همین است که گویند!
[/h]



 

bayan.

عضو جدید
شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند.. شهر دزدها

شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند.. شهر دزدها

شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند..
شهر دزدها
..............................
طنزی از ایتالو کالوینو


شب‌ها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمی‌داشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه !

حوالی سحر با دست پر به خانه برمی‌گشت، به خانه خودش که آن را هم دزد زده بود !!!
به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند؛ چون هرکس از دیگری می دزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی می دزدید...

داد و ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم در این شهر به همین منوال صورت می‌گرفت؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده ها دولت هم به سهم خود سعی می‌کرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنها را تیغ بزند و اهالی هم به سهم خود نهایت سعی و کوشش خودشان را می‌کردند که سر دولت را شیره بمالند و نم پس ندهند و چیزی از آن را بالا بکشند؛ به این ترتیب در این شهر زندگی به آرامی سپری می‌شد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر و درمانده...!
روزی، چطورش را نمی‌دانیم؛ مرد درستکاری گذرش به شهر افتاد و آنجا را برای اقامت انتخاب کرد و شبها به جای اینکه با دسته کلید و فانوس دور کوچه ها راه بیفتد برای دزدی، شامش را که می‌خورد، سیگاری دود می‌کرد و شروع می‌کرد به خواندن رمان...

دزدها می‌آمدند؛ چراغ خانه را روشن می‌دیدند و راهشان را کج می‌کردند و می‌رفتند...
اوضاع از این قرار بود تا اینکه اهالی، احساس وظیفه کردند که به این تازه وارد توضیح بدهند که گرچه خودش اهل این کارها نیست، ولی حق ندارد مزاحم کار دیگران بشود و هرشبی که در خانه می‌ماند، معنیش این بود که خانواده ای سر بی شام زمین می‌گذارد و روزبعدهم چیزی برای خوردن ندارد !!!

بدین ترتیب، مرد درستکار در برابر چنین استدلالی چه حرفی برای گفتن می‌توانست داشته باشد؟ بنابراین پس از غروب آفتاب، او هم از خانه بیرون میزد و همانطور که از او خواسته بودند، حوالی صبح برمی‌گشت؛ ولی دست به دزدی نمی‌زد ، آخر او فردی بود درستکار و اهل اینکارها نبود.
می‌رفت روی پل شهر می‌ایستاد و مدتها به جریان آب رودخانه نگاه می‌کرد و بعد به خانه برمی‌گشت و می‌دید که خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته است...

در کمتر از یک هفته، مرد درستکار دار و ندارد خود را از دست داد؛ چیزی برای خوردن نداشت و خانه اش هم که لخت شده بود. ولی مشکل این نبود !

چرا که این وضعیت البته تقصیر خود او بود. نه! مشکل چیز دیگری بود. قضیه از این قرار بود که این آدم با این رفتارش، حال همه را گرفته بود!
او اجازه داده بود دار و ندارش را بدزدند بی آنکه خودش دست به مال کسی دراز کند. به این ترتیب، هر شب یک نفر بود که پس از سرقت شبانه از خانه دیگری، وقتی صبح به خانه خودش وارد می‌شد، می‌دید خانه و اموالش دست نخورده است؛ خانه‌ای که مرد درستکار باید به آن دستبرد می‌زد.

به هر حال بعد از مدتی به تدریج، آنهایی که شبهای بیشتری خانه شان را دزد نمی‌زد رفته رفته اوضاعشان از بقیه بهتر شد و مال و منالی به هم می‌زدند و برعکس، کسانی که دفعات بیشتری به خانه مرد درستکار (که حالا دیگر البته از هر چیز به‌دردنخوری خالی شده بود) دستبرد می‌زدند، دست خالی به خانه برمی‌گشتند و وضعشان روز به روز بدتر می‌شد و خود را فقیرتر مي‌یافتند...
به این ترتیب، آن عده ای که موقعیت مالیشان بهتر شده بود، مانند مرد درستکار، این عادت را پیشه کردند که شبها پس از صرف شام، بروند روی پل چوبی و جریان آب رودخانه را تماشا کنند. این ماجرا، وضعیت آشفته شهر را آشفته تر می‌کرد؛ چون معنیش این بود که باز افراد بیشتری از اهالی ثروتمندتر و بقیه فقیرتر می‌شدند.
به تدریج، آنهایی که وضعشان خوب شده بود و به گردش و تفریح روی پل روی آوردند، متوجه شدند که اگر به این وضع ادامه بدهند، به زودی ثروتشان ته می‌کشد و به این فکر افتادند که چطور است به عده ای از این فقیرها پول بدهیم که شبها به جای ما هم بروند دزدی ؟!!!
قراردادها بسته شد، دستمزدها تعیین و پورسانت‌های هر طرف را هم مشخص کردند: آنها البته هنوز دزد بودند و در همین قرار و مدارها هم سعی می‌کردند سر هم کلاه بگذارند و هرکدام از طرفین به نحوی از دیگری چیزی بالا می‌کشید و آن دیگری هم از ...

اما همانطور که رسم اینگونه قراردادهاست، آنها که پولدارتر بودند و ثروتمندتر و تهیدست‌ها عموماً فقیرتر می‌شدند. عده ای هم آنقدر ثروتمند شدند که دیگر برای ثروتمند ماندن، نه نیاز به دزدی مستقیم داشتند و نه اینکه کسی برایشان دزدی کند ولی مشکل اینجا بود که اگر دست از دزدی می‌کشیدند، فقیر می‌شدند؛ چون فقیرها در هر حال از آنها می‌دزدیدند.


فکری به خاطرشان رسید؛ آمدند و فقیرترین آدمها را استخدام کردند تا اموالشان را در مقابل دیگر فقیرها حفاظت کنند، اداره پلیس برپا شد و زندانها ساخته شد...!

به این ترتیب، چند سالی از آمدن مرد درستکار به شهر نگذشته بود که مردم دیگر از دزدیدن و دزدیده شدن حرفی به میان نمی‌آوردند، صحبت‌ها حالا دیگر فقط از دارا و ندار بود؛ اما در واقع هنوز همه دزد بودند...
.....................................................
ایتالو کالوینو (۱۵ اکتبر ۱۹۲۳ - ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۵) یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ایتالیایی قرن بیستم است. بسیاری از آثار وی به زبان فارسی ترجمه شده‌است. او نویسنده، خبرنگار، منتقد و نظریه‌پرداز ایتالیایی است که فضای انتقادی آثارش باعث شده او را یکی از مهم‌ترین داستان نویس‌های ایتالیا در قرن بیستم بدانند.
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میلیـونـر شـدم ...

میلیـونـر شـدم ...

شعر طنز اجتماعی از محمد جاوید








پریشب همسرم با داد و فریاد
زجا بر خاست و آواز سرداد:

كه پیدا كرده ام گمگشته ام را
همانی را كه گم كردم فلان جا

همان كه بیست سال پیش لابد
كادو دادی به من روز تولد

همان كه بابت گم كردن آن
قسم خوردم برای تو به قرآن

همان كه بابتش با آه و زاری
زجیبت رفت ده تا یك هزاری

همان دُری كه صد تایش اگر بود
دل من با تو از غم بی خبر بود

خدا را شكر بعد از این همه سال
به ما بیچاره ها رو كرده اقبال

اگر فردا بری آن را به بازار
یقینن می دهندت پول بسیار

و یك میلیون و اندی پول رایج
رود در جیب تو بهر حوائج

شوی میلیونر از الطاف دولت
خدا را شكر از این ناز ونعمت

بگیر این سكه را ای مرد خوشبخت
كه تا گردد خیالت كاملن تخت

به خنده گفتمش كه خوش خیالی
تو هم مانند او حالی به حالی

برای روغن و گوشت و حبوبات
سه كیلو پسته، یك جعبه شكولات

برای روسری و كیف و شلوار
وآن چه هست مایحتاج سركار

گمانت سكه ی گمگشته كافی است؟
و یا این كه نه ،خیلی هم اضافی است؟!

به جان حضرت آقای "جاوید"
نكن در این قضیه هیچ تردید

كه ده تا از همین زرد قرشمال
اگر پیدا كنی باری به هر حال

ندارد ارزش آن ده هزاری
كه دادم بابتش با آه و زاری

بخوان یك فاتحه یا جزء قرآن
برای پول ملی از دل و جان

 

atefe717

عضو جدید
[h=3]شعر طنز دانشجویی | شعر طنز دانشجو[/h] من به یک نمره ناقابل ده خشنودم


و به لیسانس قناعت دارم



من نمی خندم اگر دوست من می افتد


من در این دانشگاه در سراشیب کسالت هستم



خوب می دانم کی استاد کوئیز می گیرد


اتوبوس کی می آید

خوب می دانم برگه حذف کجاست



هر کجا هستم باشم

تریا ، نقلیه و دانشکده از آن من است



چه اهمیت دارد، گاه می روید خار بی نظمی ها

رخت ها را بکنیم ، پی ورزش برویم

توپ در یک قدمی است



و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است

و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست



و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم



و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم

و بدانیم اگر نقلیه نبود همگی می مانیم


و نترسیم از حذف و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم

و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم


و نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نیست

و اگر هست چرا یخ زده است



بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم


کار ما نیست شناسایی مسئول غذا



کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی پیوسته شناور باشیم
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبِ عید است و یار از من چغندر پخته می خواهد

خیالش می رسد من گنج قارون زیرِ سر دارم !!!!!!
 

jamnaj

عضو
از قول يه بچه سوسول تازه تهرونی شده

از قول يه بچه سوسول تازه تهرونی شده

بچه ناف تهرونم
هرچي بدن مي-لونبونم
ماشين بابام، پول مامان
هر چي دارن واسه-مان
هر چي ميدن بازم ميخوام
انگاري سلطان-ه بابام
بازم دارم نق ميزنم
چيكار كنم ،اينجوريم!
بابام ميگه كار ميكنم
مامان نگو وكيل من!
بچه بودم با بابام
ميرفتيم گاري سازان
حالا ديگه بزرگ شديم
ميريم به سكه سازان
مامان مي گه قربونتم
نكنه بري قربوني-شم
يه عمريه مف ميخورم
بابام ميگه كوفت بخورن
راستش بضي وقتا منم
يك جورايي قاط ميزنم
خسته ميشم داد ميزم
يك كمي كمتر بخورن
بقيه هم آدمي-ين
اماديگه عادتي ام
فكر خود و دور و برم!
حيووني اون دهاتيا
راستي اونام ماشين دارن؟
خوب مي خورن، خوب ميخوابن؟
گندم-و با چي ميكارن؟
بابام ميگه :ولش بكن!
دنده بده، گمش نكن!
چك كشيده فراريه
رو ندي-ها! دهاتيه
ميگم بابا چه كاريه؟!
چند تا رو هم ثوابي-يه
آخ!!گوشمو ولش كن
فرمونو راست وريست كن
نذار بگم مامان چي گفت
پشت سرت چي داشت مي پخت
دختره!! منشي رو ميگفت
آش جدايي رو مي پخت
بسته ديگه حرف نزنم
هد فونم-و در بيارم
خوابم ميياد چرت ميزنم
انگاري جدول ميزنم
آخ كه ديگه ور افتاد
بابام ديگه شل افتاد
فردا بيا خونمون
باهم بريم تو ايوون
كاش كي بابام زنده بود
اون آخرا ذله بود
تقصير مادرم بود
بس كه تو مهموني بود
منم كه قرصي شدم
زنم ميگه خوب ميشم
خوب شدن ازمن گذشت
فكر بر وبچه ام
آخه تو راهي داريم
چند ماهي-يه كار داريم
زنم ميگه عزيزم
تو نباشي مي ميرم
ميگم نگو دل من
تو باش و زندگي كن
با خدا بندگي كن
نكنه بري بد بشي
باعث لعنت بشي
منم ديگه پاك شدم
حيف كه زود خاك شدم
اميدمن خدا! است
رسول و اوليا است
كاشكي همش خوب بودم
تو راه اون مي-موندم
باز خدا رو شكر كه
به لطف اون ذكر كه
توبه كرده ،ميرم
بهشتش-و،ميبينم
دارن ميان انگاري
خدافظ يادگاري
 

jamnaj

عضو
"مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی"
گرچه عوام بر نهد بر سر خود مهندسی
...
البته این مربوط به بیست سال پیش بود اکنون
مشکل درد عشق را حل که نکرد مهندسی
مشکل دیگری شدست این جزوات هندسی
 

z_davari

کاربر فعال
شب چله زمستان

شب چله زمستان


شام یلدا شوهری با صد تعب رفت منزل و پنج بعد از نصف شب
دربزد دق دق زنش بیدار شد از غضب مثل سگان هار شد
پشت در آمد به غرغر گفت كیست شوی گفتا باز كن مشدی زكیست
گفت تا این وقت شب بودی كجا هر كجا بودی برو ای بیحیا
مثل تو هرگز نخواهم شوهری هرزه گرد و خودسر و خیره سری
هستم از دست تو در رنج و ملال می كنم شب تا سحر سیصد خیال
تو روی هرشب به بزم و عیش و نوش دل مرا چون سیر و سركه پر ز جوش
گاه گویم رفته در زیر اتول یا كه دعوا كرده با مشدی ابول
گاه گویم كرده دعوا با پلیس در كمیسر گشته مهمان بر رئیس
شوی گفتا در برویم باز كن بعد با من در دل آغاز كن
من دو ساعت زیر باران گشته تر تا بكی غر غر كنی از پشت در
در چو وا شد شو زبیم انتقام سرفرود آورد و گفتا السلام
زن بگفتا السلام و زهرمار آمدی این وقت شب منزل چه كار
می ندانستی شب یلدا بود اولین شب از شب سرما بود
امشب است آن شب كه مرد خانه دار روی كرسی را كند پر از انار
امشب است آن شب كه در هر انجمن هندوانه می خورند از مرد وزن
شربت و آجیر و آچار تو كو پسته ترش و نمكدار تو كو
هندوانه كو چه شد نارنگیت حال حق دارم زنم اردنگیت
هر كه امشب را كند چون مقبلش لك زند در فصل تابستان دلش
شوی گفت اینگونه دل را پرمكن اینقدر نق نق مزن غرغر مكن
شام یلدا حكم پیغمبر(ص) نبود از نماز و روزه واجبتر نبود
گر نماز و روزه هم گردد قضا می توان آری قضایش را بجا
گر نشد امشب شب دیگر بگیر هر شب این هنگامه را از سربگیر
 

z_davari

کاربر فعال
آخرین ورژن دعای آخر ترم برای حل مشکلات

آخرین ورژن دعای آخر ترم برای حل مشکلات

الهی! باخاطری خسته، دل به کَرم تو بسته
دست از اساتید شسته و در انتظار نمرات نشسته ام.
پاس شوند کریمی
پاس نشوند حکیمی
نیفتم شاکرم، بیفتم صابرم
الهی شهریه ها بالاست که میدانی ، وجیبم خالیست که میبینی
نه پای گریز از امتحان دارم ونه زبان ستیز با استاد،
الهی دانشجویی راچه شاید و از او چه باید!؟
 

love eternal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زن سالاری+شعرطنز

زن سالاری+شعرطنز

شعر بسیار خنده دار و بامزه از زن سالاری و مظلومیت مردهای امروزی در خانه شعری طنز فقط محض خنده بخونید و بخندید. نه مرد سالاری و نه زن سالاری بلکه باید عشق سالاری در خانه ها باشه تا یک زندگی شیرین و مملو از محبت به هم هدیه کنیم.




«همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد»
موقـع بحث هوو- لیک هیاهـــــو می کرد!

بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید
نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!

وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم
زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد

طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-
معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد

بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب
داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!

آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد
باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد

فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود
زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد

دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز
خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو می کرد

گـــــر نمی دادم بــــــا اشک سر مژگانش
آب می زد بــــــــــه ته جیبم و جارو می کرد

زندگی خواهــــر خود را می خورد
کاو بــــه مچ - تـــا سرآرنج- النگو می کرد

نظـــــــــــر مادرش از هر نظری حجت بود
هر چــــــــه می کرد فقط با نظر او می کرد

بر خلافش اگـــــر آن دم نظری می دادم
لنگــــــه ی کفش نثــــار من هالو می کرد

کاشکی دست بزن داشتم امــا چه کنم
که خدا قسمت او شوهـــــر مظلومی کرد!
 

بانوی باران

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طنز خونه ..........

طنز خونه ..........

اعتصاب در خانه


سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه كارای خونه رو نكنن تا

شوهراشون ادب بشن و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگن


بعد از یه هفته:


زن فرانسوي گفت : به شوهرم گفتم كه ديگه خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه ...

خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم. خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم! روز بعد خبري نشد ،

روز بعدش هم همينطور، روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و آورد تو رختحواب

من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود



زن انگليسي گفت : من هم مثل فرانسوي همونا را گفتم و رفتم كنار. روز اول و دوم خبري نشد ولي روز

سوم ديدم شوهرم ليست خريد رو كاملا تهيه كرده بود ، خونه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم منو

بوسيد و رفت



زن ایرانی گفت : من هم عين شما همونا رو به شوهرم گفتم اما روز اول چيزي نديدم روز دوم هم چيزي

نديدم روز سوم هم چيزي نديدم شكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لال

لال

یارو نوار خالی گوش میکرد و گریه میکرد، بهش میگن :
حالا چرا گریه میکنی؟ میگه حیف نیست خواننده به این خوبی لال باشه !؟
 

manasaki

عضو جدید
آدمی میشناسم از دوزخ
خوف وتشویش دارد ومن نه
بس ک میترسد از عذاب خدا
هول از آتیش داردو من نه
دایمان ذکر گوید و تسبیح
درکف خویش داردومن نه
قلبی آکنده از خداوسری
باطل اندیش داردومن نه
بس عجول است در رکوع وسجود
گویی او جیش داردومن نه
تا رسد ز آسمان ب او الهام
دو سه تا دیش داردو من نه
گویا با خدا بود فامیل
او ک این کیش داردومن نه
بهر ماموریت ز بیت المال
هی سفر پیش داردو من نه
توی هرشهر از بلاد فرنگ
قوم وخویش داردومن نه
برنگشته ز انگلیس هنوز
سفرکیش داردو من نه
بهرحج تمتع و عمره
کوپن وفیش داردومن نه
پانزده تا مغازه یک پاساژ
توی تجریش داردومن نه
در دزاشیب باغ ودر قلهک
خانه ازخویش داردومن نه
یازده تا عیال صیغه وعقد
بی کم وبیش داردومن نه
دانی اواین همه چرادارد؟
چون ک او ریش داردومن نه
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گفتمش نقاش را نقشی بکش از جاریم
بی ادب عکس هیولا در دل صحرا کشید 😁

گفتمش‌ نقشی ز خواهرشوهرم ترسیم کن
عکس گرگی با نقاب بره ای زیبا کشید 😁

گفتم از فامیل شوهر بر ورق نقشی بزن
دسته ای کوسه میان بستر دریا کشید 😁

گفتم امشب خانه ی اقوام شوهر دعوتم
در میان خارها شاخه گلی تنها کشید 😁

گفتمش من یکه و آنها همه پشت همند
نخبه ای را در میان جمله اسکل ها کشید 😁

گفتم از اوصاف مادرشوهران چیزی بگو
جام زهر آوردو نالان دست از این دنیا کشید



جرات داری بفرست واسه خونواده همسرت
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
IMG_20240331_164555_389.jpg

- پسره اولین بار با دختره رفته بیرون بعد که رفتن خونه اینو بهش گفته:
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‏یسری گوشیمو زدن افتادم دنبال یارو طرف انقدر گنده بود که من اصلا برنامه‌ای برا بعد رسیدن بهش نداشتم همش دعا دعا میکردم تندتر بره که بهش نرسم.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
تلگرام مثل مادر بزرگه،
بی منت مهربونیاشو در اختیارت قرار میده
اینستاگرام مثل جاریه،
همش میخواد یه چی رو بکنه تو چشت
واتساپ هم مثل شوهر عمه‌س،
رو مخه کلا.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
❗️‏رفتم یه جا خرید کنم به یارو گفتم تخفیف بده، گفت بزرگترین تخفیف ما صداقت ماست، یهو با هم چشم تو چشم شدیم ریدم از خنده ، تخفیف داد گفت گمشو بیرون.
 

Similar threads

بالا