ادب از كه آموختي گفت از بي ادبان !! (طنز )

fayazbahram

عضو جدید
کاربر ممتاز
لقمان را گفتند ادب از که آموختی: گفت از بی ادبان که هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از آن دوری جستم .
مرا گفتند ادب از که آموختی:گفتم در کودکی ز چوب پدر و گریهای مادر
در نو نهالی از درس معلم وتنبیه مدیر و در نوجوانی از عشق به یار و سیاست رخنه در افکار . ولی در دوره کاری فهمیدم که هر چه رشته بودم پنبه گشت و هر آن چه آموختم باد هوا چو هر چه از ادب در انبان داشتم به پشیزی نمی ارزید .
چون ادب را در هرجایگاهی تعریف خاص و در هر مکانی خواستگاه خویش
پس در هر شرکتی ادبی باید و درجایی دگر بی ادبی حاکم و هر آنچه ریست
و میگفت وحی منزل و اطاعتش صد البته واجب حتی اگر شروور گفتند و تو شنیدی.
پس اگر در خط رییس بودی و سود به شرکت رساندی هرچه میخواهی میگویی
و هر اراجیفی گفتی حکم ادب ولا غیر.
پس جای بسی رشک بود بر لقمان که خوش در روزگارانی می زیسته که مرز سره و ناسره از هم کاملا" معلوم و خط ادب و بی ادبی کاملا" واضح که چون
در این زمانه میزیسته به او میگفتند چرا ادب نمی آموزی که میگفت نمیدانم
ادب چیست و چه تعریفی دارد و بی ادب که میباشد چون کسی پولدار باشد
هر چه کند ادب است و چون بی پول همان رفتار بی ادبی .چنان است بی ادب دیروز فرهیخته امروز. و اسوه امروز بی ادب فردا

حکایت کرده اند که لقمان در روزگاران جدید در شرکتی مشغول کار نزد رییس مشرف شد رییس را حال خوشی بوده و بر سر کیف پس برای رعیت خوش طبی
مینمود و برای به دست آوردن دلشان که مواجب نگرفته بودند جوک می فرمودند
لقمان چو آن جوکهای مشمعز کننده بشنید با صدای بلند بخندید .رییس را از آن
وضع خوشش آمد و لقمان را جاه و مقام داد و جوکهای خویش به کس نگفتی الا وی از آن پس هر که به لقمان رسیدی بدو گفتا ادب از که آموختی که ما را بیاموز
تا مرتبتی یابیم و از وضع فلاکت خلاصی اما عجل مهلتش نداد و جان به جان آفرین داد و بر مزارش بنوشتند ادب اداب دارد.
 

Similar threads

بالا