زاد و زندگي
ابوعلي احمدبن مسكويه، ملقب به خازن، يكي از بزرگان دانشمندان ايران است كه در حكمت و رياضيات و كلام و اخلاق و طب و لغت و ادب و تاريخ تبحر و اطلاع وسيعي داشته است.
نص صريحي در دست نيست به استناد آن بتوان تاريخ ولادت او را دريافت. وليكن راجح آن است كه حوالي سال 325 هجري از مادر زاده است. از اوايل حيات او اطلاعي دقيق در دست نيست، همين اندازه گفته اند كه: «ابن مسكويه زردشتي بود، بعد اسلام آورد.» وليكن واضح نيست كه آيا خود وي از دين زرتشتي بدين اسلام آمد، يا پدرش كه او را عبداللّه ناميده، اين گام را برداشت.
ابن مسكويه نزد ابوالفضل محمدبن حسن معروف به ابن العميد، منشي بليغ و وزير ركن الدوله ي ديلمي رفت، و تقرب يافت و خازن كتابخانه ي او شد، و هفت سال در اين شغل بماند، و شب و روز ملازم ابن العميد بود. آورده اند كه زمان كتابداري ابن مسكويه، خراسان به خانه ي ابن العميد هجوم كردند، و هر چه بودبردند يا خراب كردند، و خزائن و اصطبلها را غارت كردند؛ تا شب فرا رسيد و بازگشتند، و قضا را به خزانه ي كتب او آسيبي نرسيد و شايد «ابن مسكويه» هم در اين ميان تدبيري كرد. چون «ابن العميد» شبانگاه به خانه باز آمد و حال را بر آن منوال ديد، و حتي كوزه اي نديد تا در آن آبي بخورد پريشان دل گشت، به سراغ نوشته ها و دفاتر و رسايل رفت - كه از جان براي او عزيزتر بود- ابن مسكويه را ديد و از او در باب آنها پرسيد: «ابن مسكويه» پاسخ داد: «دل فارغ دار كه آن نوشته ها همه سالم است و دست كسي به آنها نرسيده است.» ابن العميد گفت: گواهي مي دهم كه تو نديم مبارك پي اي هستي. و از اينجا بود كه لقب خازن يافت.
ابن مسكويه به خدمت صمصام الدوله ي ديلمي نيز رسيد، به طور كلي در دربار «آل بويه» مقام و منزلت او فزوني يافت تا به جايي كه خود را از صاحب بن عباد (در گذشته 385 ه.ق.) وزير دانشمند و اديب معروف كمتر نمي دانست. گويند كه: ابن مسكويه در قصيده اي عميدالملك را مدح كرده و او را به سبب اتفاق دو عيد: أضحي و مهرگان در يك روز، تهنيت گفته است.
تحصيلات و معاصران
درباره ي تحصيلات «ابن مسكويه» و استادان وي اطلاعاتي صحيح در دست نيست آنچه از بررسي تواريخ و مآخذ گوناگون بر مي آيد اين است كه او: تاريخ طبري را پيش ابواحمدعلي بن كامل قاضي (در گذشته 350 ه. ق.) خوانده، و درباره ي حديث از او مبلغي زياد كسب كرده است. اين علي بن كامل دوست ابوجعفرمحمدبن جرير طبري (در گذشته ي 310 ه) و بيشتر اوقات در بازار عبدالصمد بغداد با هم بوده اند و «ابن مسكويه» نيز بيشتر به خدمت آنها مي رسيده است.
فيلسوف ما با «ابن سينا» (وفات 428) معاصر بوده، و چند بار با هم بحث كرده اند. و آورده اند كه: «ابوعلي سينا پيش حكيم ابوعلي مسكويه كه نويسنده كتاب تجارب الامم است و كتاب شوامل، رفت و مجلسي غاص بوده به تلامذه و مستفيدان بسيار، شيخ ابوعلي، جوزي پيش ابوعلي مسكويه انداخت، و گفت: تقدير مساحت اين جوز به شعيرات بكن، ابوعلي جزوي (جزوه هايي ) چند در اخلاق نوشته است، پيش ابوعلي سينا بينداخت،. گفت: اولا اصلاح خلق خود مي كن تا من از استخراج مساحت جوز فارغ شوم؛ چه، تو به اصلاح خود محتاج تري كه من به مساحت جوز» و از اين قصه برمي آيد كه ابوعلي سينا به فضل «ابن مسكويه» هم اعتقاد و وثوق نداشته است.
نقد تند ابوحيان بر ابن مسكويه
شايد از همه ي انتقادها و عيبهايي كه بر «ابن مسكويه» شده، انتقاد «ابوحيان توحيدي» تندتر و گزنده تر باشد، مي گويد: «اما مسكويه فقيري در ميان توانگران و گنگي در ميان زبان آوران است،
زيرا بهره ي او از دانش اندك است». در ضمن از بيانات توحيدي چند مطلب روشن مي گردد:
1- اينكه ابن مسكويه در فلسفه ي نظري پرمايه و استاد نبوده، و چيزي از آن فرانگرفته بود، در حالي كه فرصت زياد داشته، و استادان بزرگي مانند ابوسليمان منطقي و ابوالحسن عامري وجود داشته اند، و اين همه دلالت بر قصور فهم ابن مسكويه مي كند و در نتيجه ي رأي «ابن سينا» را هم كه پيش از اين بيان كرديم، تأييد مي كند.
2- اينكه «ابن مسكويه» بر مال دنيا و جمع آن حريص بوده، و دليل آن اشتغال به كميا است. و نيز بسيار بخيل بوده، و مي خواسته همه ي صلات و عطاياي پادشاهان و وزيران از آن او باشد.
3- اينكه «ابن مسكويه» واعظ غير متعظ بوده، چه همه را به سوي اخلاق پسنديده مي خوانده و درباره ي اخلاق كتاب مي نوشته، وليكن خودگامي در راه اخلاق بر نمي داشته است، سلطان را بد مي گفته، وزير را به اشتباه و خيره سري نسبت مي داده وليكن خود در خدمت آنها چابك بوده است، كرم را ستايش مي كرده وليكن خود كرامت نداشته و بخل را مذموم مي دانسته ولي خود بخيل يوده است.
اما نمي دانيم كه علت اين توضيحات تند ابوحيان چه بوده است ؟ و تا چه حدي اين مطالب با واقع سازگار است ؟ آيا اين سخنان را از روي هم چشمي و غيرت و رشك گفته؛ چون مي ديده كه ابن مسكويه جاه عريض و ثروت زياد دارد، و نزد وزيران و پادشاهان محترم و گرامي است ؟ يا اينكه عامل تعصب مذهبي او را به اين راه كشانده است ؟
همين اندازه بايد گفت كه: اگر اين وقايع هم حقيقت داشته باشد، به اين شدت و حدت نيست كه توحيدي گفته است، و يك نكته را هم بايد فراموش كرد، و آن اين است كه هيچ وقت نبايد ابن مسكويه را در رديف فيلسوفان بزرگي چون ابن سينا و فارابي قرار داد.
آثار ابن مسكويه
ابن مسكويه در علوم و فنون گوناگون كه از آنها آگاه بوده، كتاب نوشته، و اگر برخي آثار او را زياد دانسته اند؛ ولي امروز شايد بيش از ده يا دوازده كتاب يا رساله از او در دست نيست. آنچه اصحاب ترجمه و محققان از آثار او تعداد كرده اند، ذيلا مي آوريم:
1- الفوز الاكبر، در اخلاق.
2- الفوز الاصغر، كه در فلسفه و متعلقات آن، و اصول ديانتها و حقايق نفوس نوشته است. و نيز در اين كتاب رأي خود را درباره ي مخلوقات و نسبت آنها با يكديگر، و اختلاف طبقات آنها از جماد و نبات و حيوان بيان مي كند و مي توان گفت: در اين باب از پيشروان «مذهب نشوء و ارتقاء» است.
3- ادب الدينا والدين، در اين كتاب فرق ميان اسراف و تبذير را بيان مي كند و مي گويد: اسراف عبارت است از جهل به مقادير حقوق؛ و تبذير عبارت است از جهل به مواقع حقوق.
4- أنس الفريد درباره ي اين كتاب گفته اند «اين كتاب بهترين كتابي است درباره ي داستانهاي كوتاه و نكته هاي لطيف نوشته شده است.»
5- جاويدان خرد يا الحكمة الخالدة، در اين كتاب مؤلف نشان مي دهد كه امثال و حكم در همه ي ملتها و زمانها مورد استفاده و اتفاق عقول بوده، و از اين رو امثال و حكم پارسيان و هنديان و تازيان و روميان را در آن گرد آورده است. اين كتاب را به سال 1952 ميلادي عبدالرحمن بدوي چاپ كرد، و مقدمه ي سودمندي در شرح احوال مؤلف كتاب بر آن افزود و در سلسله ي انتشارات دانشگاه تهران چاپ رسيد.
6- احوال الحكماء السلف، رساله اي است كه در احوال حكماء نوشته است. و در ضمن آن برخي از صفات و احوال پيامبر را بيان مي كند، و از مسيح نقل قول مي كند كه گفت: «هر كس خانه ي خود را خراب نكند، و زن خود را بي شوي نگذارد، و فرزندان را بي پدر، به ملكوت آسمانها نتواند رسيد!»
و هم در اين كتاب بر علم واجب و حكمت او اقامه ي برهان مي كند: و در ضمن آن مي گويد «مقدم بر همه ي اشياء حكمت است زيرا اگر مقدم بر حكمت چيزي باشد، هر آينه حكمت باطل مي گردد.»
7- مختار الاشعار، كه همان كتاب المستوفي است در باب اشعار برگزيده، كه ياقوت از آن ياد مي كند ولي درباره ي آن بحثي نمي كند.
8- كتاب الاشربة، كه هبة اللّه بن صاعد حكيم و طبيب معروف به ابن التلميذ نصراني آن را مختصر كرده است.
9- كتاب في تركيب الباجات من الاطعمة، چنان كه ابن القفطي گويد: كتابي نيكوست و در غايب استواري نوشته شده، و بسياري از اصول غريب و پسنديده ي طباخي را شامل است.
10- تجارب الامم و تعاقب الهم، كه در تاريخ عمومي است از خلافت آدم تا سال 372 و اين سالي است كه عضدالدوله، در آن سال وفات يافته است.
مؤلف در اين كتاب تاريخ پارسيان كهن و آنچه از اخبار روم و ترك به آن مربوط بوده، آورده است. و از همه ي كتابهايي كه در اين باب در زمان مؤلف نوشته شده از اين نظر ممتاز است كه: مؤلف هم خود را تنها جمع حوادث قرار نداده، بلكه د رهر واقعه، تأمل و تدبر را پيشواي خويش قرار داده، و در واقع به فلسفه تاريخ
پرداخته است و عليت را همواره مورد نظر داشته است.
از همه بالاتر: «مؤلف با اينكه در كنف حمايت سلاطين و وزراء و امراء به نيكي زندگي مي كرده، و قاعدتاً بايد آنها را مدح مي كرده و عيوب و خلافات آنها ناديده مي انگاشته، برخلاف افعال و اعمال و كردار آنها را انتقاد مي كرده و عيوب و خلافات آنها ناديده مي انگاشته، برخلاف افعال و اعمال و كردار آنها را انتقاد مي كرده و از بيان حق پروا نمي كرده است.» و از اينجا نيز خلاف سخن ابوحيان توحيدي كه وي را به تملق و چاكر منشي عيب مي كند آشكار مي گردد! اين كتاب ميانه ي سالهاي 1917 - 1913 در سه جلد در لايدن چاپ شده است.
11- آداب العرب و الفرس، در اين كتاب چون يك فيلسوف اديب جلوه گر مي شود، از آداب تا زيان و پارسيان و هندوان و يونان صحبت مي كند، نسخه هاي خطي اين كتاب در لايدن واكسفورد و پاريس موجود است.
ترجمه ي فارسي اين كتاب در زمان جهانگير پادشاه گورگاني هند به دست محمدبن محمدالارجاني صورت گرفت، و در سال 1246 در هند چاپ شد.
12- تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق، مهم ترين تصنيف فلسفي و اخلاقي ابن مسكويه، كه نام او را در مشرق زمين شناسانده، همين كتاب است: و آن مجموعه اي است از آراء اخلاقي افلاطون و ارسطو و جالينوس؛ و احكام شريعت اسلامي، جز اينكه در اين ميانه تأثير ارسطو بيشتر است.
در اين كتاب ابن مسكويه آراء خويش را در باب نفس و قوي و ماهيت و افعال آن بسط مي دهد، و آن را به روشي تقسيم و تبويت مي كند. و در خلق و استواري آن بحث مي كند و آن را تعريف مي كند و مراتب مردم را در پذيرش آن بيان مي كند، و در باب سعادت و اصول اخلاقي بحثي دقيق و فلسفي مي كند و امراض نفس و اسباب علاج آنها را نشان مي دهد، و اين همه را در نهايت بي نظري و استواري بيان باز مي گويد. ما خلاصه اي از اين كتاب را در بخش پنجم خواهيم آورد.
13- ترتيب السعادات و منازل العلوم، كه در كتاب «تهذيب اخلاقي» از آن نام مي برد.
14- الرسالة المسعدة، كه از آن نيز در تهذيب الاخلاق ياد مي كند. در اين كتاب كمال خاص هر جوهر را بيان مي كند، و آن گاه كمال ويژه آدمي را به تفصيل باز مي نمايد.
ابوعلي احمدبن مسكويه، ملقب به خازن، يكي از بزرگان دانشمندان ايران است كه در حكمت و رياضيات و كلام و اخلاق و طب و لغت و ادب و تاريخ تبحر و اطلاع وسيعي داشته است.
نص صريحي در دست نيست به استناد آن بتوان تاريخ ولادت او را دريافت. وليكن راجح آن است كه حوالي سال 325 هجري از مادر زاده است. از اوايل حيات او اطلاعي دقيق در دست نيست، همين اندازه گفته اند كه: «ابن مسكويه زردشتي بود، بعد اسلام آورد.» وليكن واضح نيست كه آيا خود وي از دين زرتشتي بدين اسلام آمد، يا پدرش كه او را عبداللّه ناميده، اين گام را برداشت.
ابن مسكويه نزد ابوالفضل محمدبن حسن معروف به ابن العميد، منشي بليغ و وزير ركن الدوله ي ديلمي رفت، و تقرب يافت و خازن كتابخانه ي او شد، و هفت سال در اين شغل بماند، و شب و روز ملازم ابن العميد بود. آورده اند كه زمان كتابداري ابن مسكويه، خراسان به خانه ي ابن العميد هجوم كردند، و هر چه بودبردند يا خراب كردند، و خزائن و اصطبلها را غارت كردند؛ تا شب فرا رسيد و بازگشتند، و قضا را به خزانه ي كتب او آسيبي نرسيد و شايد «ابن مسكويه» هم در اين ميان تدبيري كرد. چون «ابن العميد» شبانگاه به خانه باز آمد و حال را بر آن منوال ديد، و حتي كوزه اي نديد تا در آن آبي بخورد پريشان دل گشت، به سراغ نوشته ها و دفاتر و رسايل رفت - كه از جان براي او عزيزتر بود- ابن مسكويه را ديد و از او در باب آنها پرسيد: «ابن مسكويه» پاسخ داد: «دل فارغ دار كه آن نوشته ها همه سالم است و دست كسي به آنها نرسيده است.» ابن العميد گفت: گواهي مي دهم كه تو نديم مبارك پي اي هستي. و از اينجا بود كه لقب خازن يافت.
ابن مسكويه به خدمت صمصام الدوله ي ديلمي نيز رسيد، به طور كلي در دربار «آل بويه» مقام و منزلت او فزوني يافت تا به جايي كه خود را از صاحب بن عباد (در گذشته 385 ه.ق.) وزير دانشمند و اديب معروف كمتر نمي دانست. گويند كه: ابن مسكويه در قصيده اي عميدالملك را مدح كرده و او را به سبب اتفاق دو عيد: أضحي و مهرگان در يك روز، تهنيت گفته است.
تحصيلات و معاصران
درباره ي تحصيلات «ابن مسكويه» و استادان وي اطلاعاتي صحيح در دست نيست آنچه از بررسي تواريخ و مآخذ گوناگون بر مي آيد اين است كه او: تاريخ طبري را پيش ابواحمدعلي بن كامل قاضي (در گذشته 350 ه. ق.) خوانده، و درباره ي حديث از او مبلغي زياد كسب كرده است. اين علي بن كامل دوست ابوجعفرمحمدبن جرير طبري (در گذشته ي 310 ه) و بيشتر اوقات در بازار عبدالصمد بغداد با هم بوده اند و «ابن مسكويه» نيز بيشتر به خدمت آنها مي رسيده است.
فيلسوف ما با «ابن سينا» (وفات 428) معاصر بوده، و چند بار با هم بحث كرده اند. و آورده اند كه: «ابوعلي سينا پيش حكيم ابوعلي مسكويه كه نويسنده كتاب تجارب الامم است و كتاب شوامل، رفت و مجلسي غاص بوده به تلامذه و مستفيدان بسيار، شيخ ابوعلي، جوزي پيش ابوعلي مسكويه انداخت، و گفت: تقدير مساحت اين جوز به شعيرات بكن، ابوعلي جزوي (جزوه هايي ) چند در اخلاق نوشته است، پيش ابوعلي سينا بينداخت،. گفت: اولا اصلاح خلق خود مي كن تا من از استخراج مساحت جوز فارغ شوم؛ چه، تو به اصلاح خود محتاج تري كه من به مساحت جوز» و از اين قصه برمي آيد كه ابوعلي سينا به فضل «ابن مسكويه» هم اعتقاد و وثوق نداشته است.
نقد تند ابوحيان بر ابن مسكويه
شايد از همه ي انتقادها و عيبهايي كه بر «ابن مسكويه» شده، انتقاد «ابوحيان توحيدي» تندتر و گزنده تر باشد، مي گويد: «اما مسكويه فقيري در ميان توانگران و گنگي در ميان زبان آوران است،
زيرا بهره ي او از دانش اندك است». در ضمن از بيانات توحيدي چند مطلب روشن مي گردد:
1- اينكه ابن مسكويه در فلسفه ي نظري پرمايه و استاد نبوده، و چيزي از آن فرانگرفته بود، در حالي كه فرصت زياد داشته، و استادان بزرگي مانند ابوسليمان منطقي و ابوالحسن عامري وجود داشته اند، و اين همه دلالت بر قصور فهم ابن مسكويه مي كند و در نتيجه ي رأي «ابن سينا» را هم كه پيش از اين بيان كرديم، تأييد مي كند.
2- اينكه «ابن مسكويه» بر مال دنيا و جمع آن حريص بوده، و دليل آن اشتغال به كميا است. و نيز بسيار بخيل بوده، و مي خواسته همه ي صلات و عطاياي پادشاهان و وزيران از آن او باشد.
3- اينكه «ابن مسكويه» واعظ غير متعظ بوده، چه همه را به سوي اخلاق پسنديده مي خوانده و درباره ي اخلاق كتاب مي نوشته، وليكن خودگامي در راه اخلاق بر نمي داشته است، سلطان را بد مي گفته، وزير را به اشتباه و خيره سري نسبت مي داده وليكن خود در خدمت آنها چابك بوده است، كرم را ستايش مي كرده وليكن خود كرامت نداشته و بخل را مذموم مي دانسته ولي خود بخيل يوده است.
اما نمي دانيم كه علت اين توضيحات تند ابوحيان چه بوده است ؟ و تا چه حدي اين مطالب با واقع سازگار است ؟ آيا اين سخنان را از روي هم چشمي و غيرت و رشك گفته؛ چون مي ديده كه ابن مسكويه جاه عريض و ثروت زياد دارد، و نزد وزيران و پادشاهان محترم و گرامي است ؟ يا اينكه عامل تعصب مذهبي او را به اين راه كشانده است ؟
همين اندازه بايد گفت كه: اگر اين وقايع هم حقيقت داشته باشد، به اين شدت و حدت نيست كه توحيدي گفته است، و يك نكته را هم بايد فراموش كرد، و آن اين است كه هيچ وقت نبايد ابن مسكويه را در رديف فيلسوفان بزرگي چون ابن سينا و فارابي قرار داد.
آثار ابن مسكويه
ابن مسكويه در علوم و فنون گوناگون كه از آنها آگاه بوده، كتاب نوشته، و اگر برخي آثار او را زياد دانسته اند؛ ولي امروز شايد بيش از ده يا دوازده كتاب يا رساله از او در دست نيست. آنچه اصحاب ترجمه و محققان از آثار او تعداد كرده اند، ذيلا مي آوريم:
1- الفوز الاكبر، در اخلاق.
2- الفوز الاصغر، كه در فلسفه و متعلقات آن، و اصول ديانتها و حقايق نفوس نوشته است. و نيز در اين كتاب رأي خود را درباره ي مخلوقات و نسبت آنها با يكديگر، و اختلاف طبقات آنها از جماد و نبات و حيوان بيان مي كند و مي توان گفت: در اين باب از پيشروان «مذهب نشوء و ارتقاء» است.
3- ادب الدينا والدين، در اين كتاب فرق ميان اسراف و تبذير را بيان مي كند و مي گويد: اسراف عبارت است از جهل به مقادير حقوق؛ و تبذير عبارت است از جهل به مواقع حقوق.
4- أنس الفريد درباره ي اين كتاب گفته اند «اين كتاب بهترين كتابي است درباره ي داستانهاي كوتاه و نكته هاي لطيف نوشته شده است.»
5- جاويدان خرد يا الحكمة الخالدة، در اين كتاب مؤلف نشان مي دهد كه امثال و حكم در همه ي ملتها و زمانها مورد استفاده و اتفاق عقول بوده، و از اين رو امثال و حكم پارسيان و هنديان و تازيان و روميان را در آن گرد آورده است. اين كتاب را به سال 1952 ميلادي عبدالرحمن بدوي چاپ كرد، و مقدمه ي سودمندي در شرح احوال مؤلف كتاب بر آن افزود و در سلسله ي انتشارات دانشگاه تهران چاپ رسيد.
6- احوال الحكماء السلف، رساله اي است كه در احوال حكماء نوشته است. و در ضمن آن برخي از صفات و احوال پيامبر را بيان مي كند، و از مسيح نقل قول مي كند كه گفت: «هر كس خانه ي خود را خراب نكند، و زن خود را بي شوي نگذارد، و فرزندان را بي پدر، به ملكوت آسمانها نتواند رسيد!»
و هم در اين كتاب بر علم واجب و حكمت او اقامه ي برهان مي كند: و در ضمن آن مي گويد «مقدم بر همه ي اشياء حكمت است زيرا اگر مقدم بر حكمت چيزي باشد، هر آينه حكمت باطل مي گردد.»
7- مختار الاشعار، كه همان كتاب المستوفي است در باب اشعار برگزيده، كه ياقوت از آن ياد مي كند ولي درباره ي آن بحثي نمي كند.
8- كتاب الاشربة، كه هبة اللّه بن صاعد حكيم و طبيب معروف به ابن التلميذ نصراني آن را مختصر كرده است.
9- كتاب في تركيب الباجات من الاطعمة، چنان كه ابن القفطي گويد: كتابي نيكوست و در غايب استواري نوشته شده، و بسياري از اصول غريب و پسنديده ي طباخي را شامل است.
10- تجارب الامم و تعاقب الهم، كه در تاريخ عمومي است از خلافت آدم تا سال 372 و اين سالي است كه عضدالدوله، در آن سال وفات يافته است.
مؤلف در اين كتاب تاريخ پارسيان كهن و آنچه از اخبار روم و ترك به آن مربوط بوده، آورده است. و از همه ي كتابهايي كه در اين باب در زمان مؤلف نوشته شده از اين نظر ممتاز است كه: مؤلف هم خود را تنها جمع حوادث قرار نداده، بلكه د رهر واقعه، تأمل و تدبر را پيشواي خويش قرار داده، و در واقع به فلسفه تاريخ
پرداخته است و عليت را همواره مورد نظر داشته است.
از همه بالاتر: «مؤلف با اينكه در كنف حمايت سلاطين و وزراء و امراء به نيكي زندگي مي كرده، و قاعدتاً بايد آنها را مدح مي كرده و عيوب و خلافات آنها ناديده مي انگاشته، برخلاف افعال و اعمال و كردار آنها را انتقاد مي كرده و عيوب و خلافات آنها ناديده مي انگاشته، برخلاف افعال و اعمال و كردار آنها را انتقاد مي كرده و از بيان حق پروا نمي كرده است.» و از اينجا نيز خلاف سخن ابوحيان توحيدي كه وي را به تملق و چاكر منشي عيب مي كند آشكار مي گردد! اين كتاب ميانه ي سالهاي 1917 - 1913 در سه جلد در لايدن چاپ شده است.
11- آداب العرب و الفرس، در اين كتاب چون يك فيلسوف اديب جلوه گر مي شود، از آداب تا زيان و پارسيان و هندوان و يونان صحبت مي كند، نسخه هاي خطي اين كتاب در لايدن واكسفورد و پاريس موجود است.
ترجمه ي فارسي اين كتاب در زمان جهانگير پادشاه گورگاني هند به دست محمدبن محمدالارجاني صورت گرفت، و در سال 1246 در هند چاپ شد.
12- تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق، مهم ترين تصنيف فلسفي و اخلاقي ابن مسكويه، كه نام او را در مشرق زمين شناسانده، همين كتاب است: و آن مجموعه اي است از آراء اخلاقي افلاطون و ارسطو و جالينوس؛ و احكام شريعت اسلامي، جز اينكه در اين ميانه تأثير ارسطو بيشتر است.
در اين كتاب ابن مسكويه آراء خويش را در باب نفس و قوي و ماهيت و افعال آن بسط مي دهد، و آن را به روشي تقسيم و تبويت مي كند. و در خلق و استواري آن بحث مي كند و آن را تعريف مي كند و مراتب مردم را در پذيرش آن بيان مي كند، و در باب سعادت و اصول اخلاقي بحثي دقيق و فلسفي مي كند و امراض نفس و اسباب علاج آنها را نشان مي دهد، و اين همه را در نهايت بي نظري و استواري بيان باز مي گويد. ما خلاصه اي از اين كتاب را در بخش پنجم خواهيم آورد.
13- ترتيب السعادات و منازل العلوم، كه در كتاب «تهذيب اخلاقي» از آن نام مي برد.
14- الرسالة المسعدة، كه از آن نيز در تهذيب الاخلاق ياد مي كند. در اين كتاب كمال خاص هر جوهر را بيان مي كند، و آن گاه كمال ويژه آدمي را به تفصيل باز مي نمايد.