پیشینهٔ نام
این واژه در زبان اوستایی و پارسی هخامنشی «خشتر» و به معنی سرزمین و کشور است که در فارسی نو شهر شده و بجای بلدهٔ عربی به کار میرود یعنی از جملهٔ واژگانی است در فارسی که دایرهٔ مفهوم پارینهٔ آنها تنگتر شدهاست، همچون دیه یا ده که در پارسی هخامنشی «دهیو» و در اوستا «دخیو» به معنی کشور یا مملکت است. نام ایران در دورهٔ هخامنشیان نیز «آریانام خشتهرام» بوده به معنی «سرزمین و پادشاهی آریاییان».این که از واژهٔ خشتهره، در فارسی نو «خ» افتاده و «شهر» شده نظیر بسیار دارد چون خشنا = شناختن، خشب = شب، آوخشتی = آشتی و جز آن. گاهی آن «خ» اصلی ماقبل شین همچنان در فارسی بجا مانده چون خشنو = خشنود. هرچند امروزه از مفهوم واژهٔ شهر کاسته شده اما وسعت دیرین آن از واژههای ایرانشهر و شهریار هویداست. خشتهر = شهر از مصدر «خشی» درآمده که بمعنی شاهی کردن و فرمان راندن و توانستن و یارستن است.
منبع:
• فرهنگ ایران باستان
• یشتا
• دانشنامه رشد
این واژه در زبان اوستایی و پارسی هخامنشی «خشتر» و به معنی سرزمین و کشور است که در فارسی نو شهر شده و بجای بلدهٔ عربی به کار میرود یعنی از جملهٔ واژگانی است در فارسی که دایرهٔ مفهوم پارینهٔ آنها تنگتر شدهاست، همچون دیه یا ده که در پارسی هخامنشی «دهیو» و در اوستا «دخیو» به معنی کشور یا مملکت است. نام ایران در دورهٔ هخامنشیان نیز «آریانام خشتهرام» بوده به معنی «سرزمین و پادشاهی آریاییان».این که از واژهٔ خشتهره، در فارسی نو «خ» افتاده و «شهر» شده نظیر بسیار دارد چون خشنا = شناختن، خشب = شب، آوخشتی = آشتی و جز آن. گاهی آن «خ» اصلی ماقبل شین همچنان در فارسی بجا مانده چون خشنو = خشنود. هرچند امروزه از مفهوم واژهٔ شهر کاسته شده اما وسعت دیرین آن از واژههای ایرانشهر و شهریار هویداست. خشتهر = شهر از مصدر «خشی» درآمده که بمعنی شاهی کردن و فرمان راندن و توانستن و یارستن است.
منبع:
• فرهنگ ایران باستان
• یشتا
• دانشنامه رشد