سلام
وقتتون بخیر
دختری 22 ساله هستم.عاشق درس و شاگرد اول بودنم.شده به خاطر درس بارها از تفریحاتم زدم .تلاش زیادی برای برتر بودن میکنم.
برام خواستگاری اومده29ساله لیسانس داره ولی اهل درس خوندن نیست .میگم میخوام برای ارشد ادامه بدم با این موضوع موافقت کردن ولی خودشون علاقه ای به خوندن ندارن.
کارمند ی شرکته که با پارتی استخدام شده 8ساله استخدام رسمیه.پسرخاله ش رئیس شرکته و هرتایمی بخواد مرخصی میگیره. تا 8صبح تا ساعت 15 تایم کاریشونه.ازشون میپرسم بعد ساعت کاریت چیکار میکنی میگن کمی استراحت و بعد میرم بیرون خیابون تفریح اصلا نیتونم تو خونه بمونم.میگم چرا شیفت نمیگیرین میگه نهایت 250 میاد رو حقوقم چرا الکی عذاب بدم خودمو و از کار زده شم!
هر پنج شنبه جمعه دلممیخواد برم کوهنوردی یا جنگل و... دوست دارم همسرم پایه باشه اگ یه هفته نیومد هفته بعدو حتما بیاد وگرنه باید اجازه بده من با دوستانم برم.
و روی این قضیه تاکید داشتن زن و مرد باید همو جذب کنن مثلا هستن افرادی که متاهلند و دوست دختر دارن.زن بایدخیلی زرنگ باشه.(به نظرم راحت درمورد این قضیه صحبت کردن!)
میگن نماز میخونم ولی اکثرا سروقت نیست و اکثرا نماز صبحم قضا میشه.ولی میخونم.
درحالی که من تمام تلاشمو برای اول وقت خوندن میکنم.
تو مجالسی که مختلط باشن شرکت میکنن ولی خودشون همه چیز رو رعایت میکنن و اهل دودو مشروبات نیستن.ولی تو مجالس میرقصن.البته بعد ازدواج اگ خانومم ناراضی باشه دیگ اینکارو نمیکنم.
میگن دوست دارن همسرشون تمام خریدارو با ایشون بره.با دوستایی که شناخت کامل داشته باشه میذاره رفتو آمد کنه.
درمورد دروغ گفتن هم میگن اگ بدونم همسرم ناراحت میشه خب دروغ میگم ولی اگ میخواد راستگو باشم باید قووول بده خیلی ناراحت نشه.
حقوق این آقا خوبه و تو گذروندن زندگی به پدرومادرش کمک مالی میکنه یه مقداری.
خونه دارن ولیتو همون آپارتمان مامانش اینام زندگی میکنن.
خودم لیسانسدارم و تمایل به ادامه تحصیل آدم مذهبی هستم و اصلا دلم نمیخواد همسرم نمازشو دیر بخونه یا تو مجالس برقصه ولی از اینکه شادباشه و اهل ورزش و تیپ امروزی بزنه خوشم میاد.
ایشون این شخصیتو دارن ولی نمیدونم به نظرتون میشه اعتماد کرد که واقعا اهل دود و شراب نبوده درحالی که تو شرایطش قرار گرفته.یااینکه میشه امیدوار بود نمازشبراش مهمتر شه باتوجه به اینکه دنبال خانوم چادری و مذهبیه (البته نه از نوع خشک مذهبی)
و اینکه موضوع مردان متاهل و زنان متاهل مفسد رو بیان کرده قابل اعتماد هست اصن ارزش داره جلسات بعدی برگزار شه . ایشون به ظاهر خیلی اهمیت میدن به طوری که جلسه اول مادرشونو یک ربع زودتر فرستادن تا منو بی حجاب بینن بعد پسرشون اومدن که تیپ محجه من رو ببینن و بعد یک جلسه هم به اتفاق مادرامون بیرون رفتیم که تیپ چادری و بیرونمنو هم ببینن.و تو این دو جلسه فقط من سوال پرسیدم ازبین این سوالام ایشون چن تا سوال پرسید.فقط خواسته های خودشونو بیان کردن و کمتر نظرمنو پرسیدن.تو حرفاشون میگفتن کمی خودرای هستن و ویژگی بدیکه خودشون نام بردن تنبلی بود مثلا میگفتن از سرکارمیام دوستدارم زنم خونه باشه خونه مرتب باشه غذا آماده باشه ولی خودم توکارخونه کمک نمیکنم تا همسرم نخواداگرم بخواد مثلامیگم ای بابا باز این مارو گیرآورد و بعد شروع به کاری که همسرم ازم خواسته میپردازم!
.اصن انگارفقط ظاهر مهمترین ملاکه براشون البته گفتن من الان دیگ به این نتیجه رسیدم که باید کم کم سوالامو ازتون بپرسم.
به نظرم یکم بیخیالاومدن زندگی رو کلاخوشی میبینن.شایدم من بد برداشت کردم مثلادرمورد اینک اختلافاتی ممکنه بین منومادرتون پیشبیاد عکسالعملتون چیه؟میگفتن چرا اصن باید اختلافی باشه ؟ من اصلا به این سوالاتی که شماپرسیدین فکر نکرده بودم.البته حق باشماست ولی من اینارو اصلا تو ذهنم نبوده.
آها اینم جاموند ایشون اهل غذانو من کمی بدغذام تاکید روی آشپزیه خوشمزه داشتن.البته به شوخیمیگفتن ولی تو هر شوخی یک حرف جدی نهفته س.
یک برادر بزرگتر دارن که میگن وقتی به دنیا اومده از دست پرستارافتاده و دچار معلولیت ذهنی شده.نمیدونم واقعا قضیه همینه یا واسه اینکه بگن خونواده ما مشکل خاصی نداره این قضیه رو اینطور بیان کردن. دوتا فرزند بعد این برادر معلول سالم دنیا اومدن بنظرتون آزمایش ژنتیک لازم ندارن؟
موندم چیکارکنم؟ادامه بدمصحبتمو یا همینجا بااین برداشتایی که کردم تموم کنم قضیه رو.
(امیدوارم خوب توضیح داده باشم)
پیشاپیش ممنونم از پاسختون.
وقتتون بخیر
دختری 22 ساله هستم.عاشق درس و شاگرد اول بودنم.شده به خاطر درس بارها از تفریحاتم زدم .تلاش زیادی برای برتر بودن میکنم.
برام خواستگاری اومده29ساله لیسانس داره ولی اهل درس خوندن نیست .میگم میخوام برای ارشد ادامه بدم با این موضوع موافقت کردن ولی خودشون علاقه ای به خوندن ندارن.
کارمند ی شرکته که با پارتی استخدام شده 8ساله استخدام رسمیه.پسرخاله ش رئیس شرکته و هرتایمی بخواد مرخصی میگیره. تا 8صبح تا ساعت 15 تایم کاریشونه.ازشون میپرسم بعد ساعت کاریت چیکار میکنی میگن کمی استراحت و بعد میرم بیرون خیابون تفریح اصلا نیتونم تو خونه بمونم.میگم چرا شیفت نمیگیرین میگه نهایت 250 میاد رو حقوقم چرا الکی عذاب بدم خودمو و از کار زده شم!
هر پنج شنبه جمعه دلممیخواد برم کوهنوردی یا جنگل و... دوست دارم همسرم پایه باشه اگ یه هفته نیومد هفته بعدو حتما بیاد وگرنه باید اجازه بده من با دوستانم برم.
و روی این قضیه تاکید داشتن زن و مرد باید همو جذب کنن مثلا هستن افرادی که متاهلند و دوست دختر دارن.زن بایدخیلی زرنگ باشه.(به نظرم راحت درمورد این قضیه صحبت کردن!)
میگن نماز میخونم ولی اکثرا سروقت نیست و اکثرا نماز صبحم قضا میشه.ولی میخونم.
درحالی که من تمام تلاشمو برای اول وقت خوندن میکنم.
تو مجالسی که مختلط باشن شرکت میکنن ولی خودشون همه چیز رو رعایت میکنن و اهل دودو مشروبات نیستن.ولی تو مجالس میرقصن.البته بعد ازدواج اگ خانومم ناراضی باشه دیگ اینکارو نمیکنم.
میگن دوست دارن همسرشون تمام خریدارو با ایشون بره.با دوستایی که شناخت کامل داشته باشه میذاره رفتو آمد کنه.
درمورد دروغ گفتن هم میگن اگ بدونم همسرم ناراحت میشه خب دروغ میگم ولی اگ میخواد راستگو باشم باید قووول بده خیلی ناراحت نشه.
حقوق این آقا خوبه و تو گذروندن زندگی به پدرومادرش کمک مالی میکنه یه مقداری.
خونه دارن ولیتو همون آپارتمان مامانش اینام زندگی میکنن.
خودم لیسانسدارم و تمایل به ادامه تحصیل آدم مذهبی هستم و اصلا دلم نمیخواد همسرم نمازشو دیر بخونه یا تو مجالس برقصه ولی از اینکه شادباشه و اهل ورزش و تیپ امروزی بزنه خوشم میاد.
ایشون این شخصیتو دارن ولی نمیدونم به نظرتون میشه اعتماد کرد که واقعا اهل دود و شراب نبوده درحالی که تو شرایطش قرار گرفته.یااینکه میشه امیدوار بود نمازشبراش مهمتر شه باتوجه به اینکه دنبال خانوم چادری و مذهبیه (البته نه از نوع خشک مذهبی)
و اینکه موضوع مردان متاهل و زنان متاهل مفسد رو بیان کرده قابل اعتماد هست اصن ارزش داره جلسات بعدی برگزار شه . ایشون به ظاهر خیلی اهمیت میدن به طوری که جلسه اول مادرشونو یک ربع زودتر فرستادن تا منو بی حجاب بینن بعد پسرشون اومدن که تیپ محجه من رو ببینن و بعد یک جلسه هم به اتفاق مادرامون بیرون رفتیم که تیپ چادری و بیرونمنو هم ببینن.و تو این دو جلسه فقط من سوال پرسیدم ازبین این سوالام ایشون چن تا سوال پرسید.فقط خواسته های خودشونو بیان کردن و کمتر نظرمنو پرسیدن.تو حرفاشون میگفتن کمی خودرای هستن و ویژگی بدیکه خودشون نام بردن تنبلی بود مثلا میگفتن از سرکارمیام دوستدارم زنم خونه باشه خونه مرتب باشه غذا آماده باشه ولی خودم توکارخونه کمک نمیکنم تا همسرم نخواداگرم بخواد مثلامیگم ای بابا باز این مارو گیرآورد و بعد شروع به کاری که همسرم ازم خواسته میپردازم!
.اصن انگارفقط ظاهر مهمترین ملاکه براشون البته گفتن من الان دیگ به این نتیجه رسیدم که باید کم کم سوالامو ازتون بپرسم.
به نظرم یکم بیخیالاومدن زندگی رو کلاخوشی میبینن.شایدم من بد برداشت کردم مثلادرمورد اینک اختلافاتی ممکنه بین منومادرتون پیشبیاد عکسالعملتون چیه؟میگفتن چرا اصن باید اختلافی باشه ؟ من اصلا به این سوالاتی که شماپرسیدین فکر نکرده بودم.البته حق باشماست ولی من اینارو اصلا تو ذهنم نبوده.
آها اینم جاموند ایشون اهل غذانو من کمی بدغذام تاکید روی آشپزیه خوشمزه داشتن.البته به شوخیمیگفتن ولی تو هر شوخی یک حرف جدی نهفته س.
یک برادر بزرگتر دارن که میگن وقتی به دنیا اومده از دست پرستارافتاده و دچار معلولیت ذهنی شده.نمیدونم واقعا قضیه همینه یا واسه اینکه بگن خونواده ما مشکل خاصی نداره این قضیه رو اینطور بیان کردن. دوتا فرزند بعد این برادر معلول سالم دنیا اومدن بنظرتون آزمایش ژنتیک لازم ندارن؟
موندم چیکارکنم؟ادامه بدمصحبتمو یا همینجا بااین برداشتایی که کردم تموم کنم قضیه رو.
(امیدوارم خوب توضیح داده باشم)
پیشاپیش ممنونم از پاسختون.
آخرین ویرایش: