معرفی کتاب آدمکش کور
کتاب آدمکش کور نوشته برنده جایزه بوکر سال۲۰۰۰، مارگارت اتوود است. اتوود در این کتاب به روایت داستانی در قلب داستانی دیگر میپردازد.
درباره کتاب آدمکش کور
شخصیت اصلی رمان آدمکش کور، آیریس چیس، و خواهرش لورا، در شهری کوچک در جنوب انتاریو، بدون مادر بزرگ شدهاند. در بخشی از کتاب آیریس به عنوان یک پیرزن وقایع و روابط دوران کودکی، جوانی و میانسالی خود را به یاد میآورد، از جمله ازدواج ناخوشایند خود با تاجر تورنتو، ریچارد گریفن.
بخش دوم کتاب درباره الکس توماس، نویسنده داستانهای علمی تخیلی است که رابطهای مبهم با خواهران دارد. این داستان روایت دیگری را هم در دل خود دارد، یک داستان علمی تخیلی که توسط همتای تخیلی الکس روایت میشود.
این رمان به شکل مکاشفهای تدریجی است که هم جوانی و هم پیری آیریس را روشن میکند، و اتفاقات زندگی آنها قبل از جنگ جهانی دوم میپردازد. لورا و آیریس در خانهای به نام آویلیون زندگی میکنند. مادر آنها در جوانی میمیرد و رنی، سرپرست، مسئولیت کامل دختران را به عهده میگیرد. همانطور که رمان آشکار میشود، و رمانرمان از حوادث واقعی الهام گرفته است.
این کتاب داستان قتل و ارتباط خارج از خانواده و خودکشی را روایت میکند و خواننده را مرحله به مرحله به کشف معما میبرد.
درباره مارگارت اتوود
مارگارت اتوود زاده ۱۹۳۹ در کانادا است. او در کودکی دست به قلم شد و در شش سالگی اولین نمایشنامهاش را نوشت. مارگارت شعر هم میسرود. در سال ۱۹۵۷ تحصیلاتش را در کالج ویکتوریای دانشگاه تورنتو آغاز کرد و لیسانسش را در ۱۹۶۱ در رشته ادبیات انگلیسی به عنوان رشته اصلی و زبان فرانسوی و فلسفه به عنوان رشتههای جانبی گرفت.
اتوود تاکنون بیشتر از ۴۰ رمان، داستان کوتاه، داستان کودک و کتابهای غیر داستانی منتشر کرده است. او رئالیسم سنتی را در نگارش میپسندد و زنها شخصیت اصلی آثارش هستند.
آثار اتوود همیشه مورد توجه منتقدان بوده و جوایزی مانند پرنسس آستوریاس، آرتور سی. کلارک و جایزهی بوکر نصیب او کردهاند.
«سرگذشت ندیمه»، «عروس فریبکار»، «گریس دیگر»، «اوریکس و کریک» و «چشم گربه» از آثار این نویسندهاند.
بخشی از کتاب آدمکش کور
پلیس خبرم کرد. ماشینی که لورا با آن دچار حادثه شده بود مال من بود، از روی شماره ماشین پیدایم کرده بودند. پلیس، بدون شک به خاطر نام فامیل ریچارد، خیلی مؤدبانه این خبر را داده. میگفتند ممکن است تایرهای ماشین به ریل تراموا گیر کرده یا ترمز ماشین خوب کار نکرده باشد، اما لازم بود بگویند که دو شاهد معتبر ــ یک وکیل دعاوی و یک کارمند بانک ــ دیدهاند که لورا عمدآ فرمان ماشین را منحرف کرده و به همان راحتی که آدم پایش را از لبه پیادهرو به وسط خیابان میگذارد ماشین را به دره پرت کرده است. دستکشهای سفید لورا توجه آنها را جلب کرده بود و دیده بودند که چطور فرمان ماشین را منحرف کرده است.
فکر کردم دلیل تصادف ترمز ماشین نبوده است. لورا برای این کار دلیلی داشت. البته دلایل او مثل دلایل آدمهای دیگر نبود. اما در هر حال کار بیرحمانهای کرده بود.
به پلیس گفتم: «تصور میکنم میخواهید کسی هویت او را تأیید کند. من برای تأیید هویتش میآیم.» انگار صدایم را از راه دوری میشنیدم. واقعیت این بود که به سختی میتوانستم حرف بزنم؛ دهانم بیحس بود و تمام صورتم از شدت درد منقبض شده بود. انگار از پیش دندانپزشک آمده بودم. از دست لورا به خاطر کاری که کرده بود عصبانی بودم، اما از پلیسی هم که میخواست بگوید لورا این کار را عمدآ کرده عصبانی بودم. دور سرم هوای داغی جریان داشت؛ حلقهای از گیسوانم مانند جوهری که در آب پخش شده باشد در این هوا میچرخید.
پلیس گفت: «خانم گریفین متأسفانه در این مورد تحقیقات محلی صورت خواهد گرفت.»
گفتم: «طبیعتآ، ولی این یک حادثه بوده است. رانندگی خواهرم هیچ وقت خوب نبود.»
معرفی نویسنده
مارگارت اتوود
مارگارت اتوود یکی از تحسینشدهترین نویسندگان عصر حاضر، از آن دست هنرمندانی است که می توان نام «همهفنحریف» را بر آنها نهاد. نویسنده، منتقد ادبی و شاعر پرکاری که نهتنها بهواسطهی درخشش در عرصهی ادبیات، بلکه به دلیل ویژگیهای شخصیتی و فعالیتهای انساندوستانهاش مقبولیت و محبوبیت بالایی نزد هواداران خود کسب کرده است. با اینکه آثار ادبی اتوود اغلب با مضامین فمنیستی و اسطورهایاش شناخته شده و در حوزهی ادبیات علمی-تخیلی قرار میگیرد، اما سبک نوشتاری او از فرمولهای عادی این ژانر گذر کرده و به شیوهای نمادین، مرزهای رئالیسم سنتی را گسترش میدهد؛ از این رو مرور زندگینامه او و مسیری که جهت خلق آثار ارزشمندی چون رمان «سرگذشت ندیمه» پیموده است، برای علاقهمندان به ادبیات از جذابیت، و برای متخصصان این امر از اهمیت بالایی برخوردار است.
مارگارت النور اتوود، در سال ۱۹۳۹ م. در اوتاوای کانادا متولد شد. پدرش، کارل ادموند اتوود، حشرهشناس و مادرش، مارگارت دوروتی کیلام، متخصص تغذیه بود. خانوادهی پنجنفرهی اتوود به واسطهی تحقیقات علمی کارل، سالهای ابتدایی زندگی مارگارت را در شمال کبک گذراند که بعدها همین تجربیات دوران کودکی، به اساس استعاری برخی آثار مارگارت اتوود بدل شد.
مارگارت که فعالیت ادبی خود را با نوشتن نمایشنامه و سرودن شعر در سن شش سالگی آغاز کرده بود، در شانزده سالگی تصمیم گرفت نویسندگی را بهصورت جدی دنبال کند. او در سال ۱۹۵۷ میلادی تحصیلاتش را در کالج ویکتوریای دانشگاه تورنتو آغازکرد و در سال ۱۹۶۱ با مدرک لیسانس در رشتهی اصلی ادبیات انگلیسی، و فلسفه و زبان فرانسوی به عنوان رشتههای جنبی فارغالتحصیل شد. این دورهی چهار ساله در زندگی حرفهای مارگارت اتوود از اهمیت زیادی برخوردار بود، چرا که علاوهبر آشنایی با ادبیات انگلیسی، امکان انتشار اشعار و مقالاتش را در نشریهی ادبی کالج فراهم آورد.
اتوود در اواخر سال ۱۹۶۱ و پس از کسب مدال ای.جی. پرات برای کتاب اشعارش به نام «همزاد پرسفونه»، تحصیلات عالیهی خود را با استفاده از بورسیهی «پرزیدنت وودرو ویلسون» در کالج رادکلیف هاروارد پی گرفت و در سال ۱۹۶۹ مدرک ارشد خود را از این کالج دریافت کرد. او در ادامه جهت تحصیل در مقطع دکترا به دانشگاه هاروارد رفت، اما پس از دو سال، پایاننامهی خود را نیمهکاره رها کرده و به دنیای نویسندگی بازگشت. با اینکه این تصمیم امکان کسب درجهی دکترای آکادمیک را از اتوود سلب کرد، اما او بعدها توانست مدارک افتخاری متعددی را از دانشگاههای معتبری چون آکسفورد و کمبریج دریافت کند. از دیگرسو، مارگارت به وجه دیگر آموزش نیز علاقهمند بود و سالها در کنار نویسندگی به تدریس در دانشگاههای مطرحی چون بریتیش کلمبیا، سر ژرژ ویلیام، آلبرتا، یورک، آلاباما و نیویورک پرداخت.
اولین اثر مارگارت اتوود که به شکل گسترده و عمومی وارد بازار نشر شد، مجموعهای از اشعار او بود که در سال ۱۹۶۶ به چاپ رسید. از آن روز تاکنون، اگرچه نوشتن رمان دغدغهی اصلی او بوده و غالباً با این عنوان شناخته میشود، اما چندین کتاب شعر و داستان کوتاه نیز منتشر نموده است.
در اوایل دههی ۶۰ میلادی که ریشهیابی علل حس حقارت کاناداییها به یکی از بحثهای روز محیطهای آکادمیک بدل شده بود، مارگارت اتوود مطالعه در فرهنگ کشورش را آغاز کرد. او این موضوع را با محوریت پاسخ به این پرسش که «چرا کانادا نویسنده ندارد؟» شروع کرد، اما خیلی زود به این نتیجه رسید که کانادا نویسندگان زیادی دارد، اما فرهنگ مهاجرنشین همواره نسبت به حضور آنها بیاعتنا بوده است. این بیتوجهی به استعدادهای کشور برای اتوود عجیب و ناامیدکننده مینمود و باعث شد با نگارش یک اثر غیرداستانی به نام «بقا: راهنمای موضوعی برای ادبیات کانادا» به بررسی حس حقارت در میان اهالی کانادا بپردازد. نتیجهی جالبتوجه اتوود از نگارش این کتاب آن بود که هر کشوری در دل خود نمادی یگانه و وحدتبخش دارد و نماد کانادا، بقا است؛ برای کاشفین اولیه، بقا در معنای فیزیکی آن و سپس بقای فرهنگی در برابر نفوذ فراگیر آمریکا.
ورود مارگارت اتوود به عرصهی نگارش رمان با انتشار «زن خوراکی» در سال ۱۹۶۹ اتفاق افتاد. بسیاری از منتقدان، از این اثر -که در قالب یک طنز اجتماعی به نقد مصرفگرایی در آمریکای شمالی میپردازد- به عنوان منشأ گرایشهای فمینیستی اتوود در آثار متأخر او یاد میکنند.
از مارگارت اتوود در دههی ۷۰ میلادی سه رمان به نامهای «سرپوش» (۱۹۷۲)، «بانو اوراکل» (۱۹۷۶) و «زندگی پیش از انسان» (۱۹۷۹) منتشر شد که محوریت هرسه، مانند رمان اول او، بررسی هویت و ساختارهای جنسیتی-اجتماعی بود. از میان آثار منتشرشدهی اتوود تا آن دوران، رمان سرپوش در کنار اولین تکنگاری غیرداستانی او، بقا، به تثبیت اتوود به عنوان یک صدای مهم و نوظهور در ادبیات کانادا کمک کرد.
شهرت ادبی اتوود در دههی ۸۰ میلادی با انتشار کتاب «آسیبهای بدنی» ادامه یافت، اما آنچه نام او را در این دهه بر سر زبانها انداخت، انتشار رمان سرگذشت ندیمه در سال ۱۹۸۵ بود. این رمان که یک اثر«پادآرمانشهری» است و با تأثیر از «۱۹۸۴»، اثر کلاسیک جورج اورول، نگاشته شده است، روایتگر زندگی ساکنان آمریکا پس از سرنگونی دولت به دست بنیادگرایان و تغییرات ناشی از این تحول سیاسی است که براساس آن، زنان این سرزمین –که نام آن به گیلیاد تغییر یافته است- برمبنای وضعیت تأهل و باروری خود ارزیابی میشوند؛ بهعبارتی در این داستان، زنها تمام آزادیهای فردی و اجتماعی خود را از دست دادهاند و تنها بردههایی در دست مردان بهحساب میآیند. در این کتاب وقایع از نگاه شخصیت اصلی یعنی مستخدمهای به نام آفرد نقل میشودکه بزرگترین سلاحش در برابر اوضاع جامعه، تیزبینی و طنز کنایی است. اتوود در مصاحبهای اعلام داشته است که «تقریباً تمام آنچه که در این رمان اتفاق میافتد در جایی از تاریخ اتفاق افتاده است».
از دیگر آثار مطرح مارگارت اتوود میتوان به نهمین رمان او با نام «چشم گربه» اشاره کرد. این کتاب که برای نخستین بار در سال ۱۹۸۸ منتشر شد با درونمایههای اجتماعیاش، داستان زندگی ایلین ریزلی، نقاشی سالخورده را روایت میکند که بعد از سالها برای برگزاری نمایشگاه به زادگاهش بازمیگردد و خاطرات گذشتهاش را مرور میکند. این رمان فضای اجتماعی و فرهنگی کانادا را در میانهی قرن بیستم، از جنگ جهانی دوم تا اواخر دههی ۸۰ میلادی بهخوبی نشان میدهد و عناصر فرهنگی آن زمان همچون جنبشهای متعدد هنر مدرن و فمینیسم را به تصویر میکشد.
اتوود با انتشار رمانهای «عروس فریبکار» (۱۹۹۳) و «نام مستعار گریس» (۱۹۹۶) در دههی ۹۰ میلادی روند روبهرشد شهرت خود را حفظ کرد. او دربارهی این دو رمان که بهرغم وجود تفاوتهای اساسی در فرم و محتوا، هر دو از شخصیتهای زن برای سنجش خیر و شر و اخلاقیات استفاده میکنند، به این نکته اشاره کرده است که «تا زمانی که برخی از شخصیتهای زن را در قالب شخصیتهای شیطانی به تصویر نکشید، تمام بازی را در اختیار ندارید».
در سال ۲۰۰۰، مارگارت اتوود دهمین رمان خود را با نام «قاتل کور» منتشر کرد که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و جایزهی بوکر را برای او به ارمغان آورد. او این موفقیت را با انتشار رمان «اریکس و کریک» در سال ۲۰۰۳ ادامه داد که اولین رمان از سهگانهی مشهور به «آدام دیوانه» به شمار میرفت و دومین و سومین آثار آن با نامهای «سال سیلاب» و «آدام دیوانه» به ترتیب در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۳ انتشار یافت. این سهگانه یک مجموعهی علمی-تخیلی است که مضمون اصلی آن تصویر یک چشمانداز آخرالزمانی با محوریت مفاهیمی چون اصلاح ژنتیکی، کنترل دارویی، فاجعههای انسانساز و... است.
با اینکه بسیاری از رمانهای مارگارت اتوود پس از سال ۲۰۰۰ در واقع بازگشتی به ایدهها و فضاهای مطرحشده در کتاب سرگذشت ندیمه محسوب میشود، اما او توانسته است هربار به شکلی جدید و متفاوت به این ایدهها بپردازد. او در «پنلوپیاد»، زندگی ندیمههایی را که در جهانی مردسالار به جنس مذکر خدمت میکنند، به تصویر کشیده است و در رمان «آخرین انسان»، با رجعت به دنیای پادآرمانشهری رمان معروف خود، آیندهی سیاه بشر را پیش روی ما قرار میدهد. اتوود در سال ۲۰۱۹ با انتشار کتاب «وصایا» دوباره به گیلیاد بازگشته و دنبالهی سرگذشت ندیمه را پانزده سال پس از صحنهی آخر آفرد به روایت سه زن دیگر بیان میکند.
از آنجایی که داستانهای مارگارت اتوود جذابیت و کشش فوقالعادهای دارد، اقتباسهای مختلفی از آثار او صورت گرفته است. واکر شلندروف نسخهی سینمایی رمان سرگذشت ندیمه را در سال ۱۹۹۰ براساس فیلمنامهای از هارولد پینتر (برندهی جایزی نوبل ادبیات) منتشر ساخت و دو دهه بعد، بروس میلر ساخت یک سریال به همین نام را آغاز کرد که هر چند در برخی جزئیات با رمان تفاوت دارد، اما در مجموع میتوان آن را اقتباسی وفادارانه به مضمون و روح اثر دانست.
علاوهبر رمانهای اتوود، داستانهای کوتاه او نیز جهت اقتباس مورد استقبال قرار گرفت و سریال ششقسمتی «داستانهای اتوود» که هر قسمت آن با اقتباس از یکی از داستانهای کوتاه مارگارت اتوود ساختهشدهبود، در سال ۲۰۰۳ منتشر شد.
فیلم «سرپوش» و سریال «نام مستعار گریس» آثار نمایشی دیگری بودند که با اقتباس از کتابهایی با همین نام، در سالهای ۱۹۸۱ و ۲۰۱۷ در اختیار علاقهمندان به هنرهای نمایشی و طرفداران آثار اتوود قرار گرفتند.
مارگارت که از کودکی آرزو داشت به یک نقاش بزرگ تبدیل شود، با اینکه در نهایت مسیر متفاوتی را در جهان خلق آثار هنری برای خود برگزید، اما تصویرگری جلد بسیاری از کتابهای شعر خود را عهدهدار شد. او بارها بیان کرده است که ممکن است پس از بازنشستگی از نویسندگی، به نقاشی روی آورد.
مارگارت اتوود علاوه بر تجربهی خلق کتاب مصور، توانایی خود را در خلق اُپرا نیز محک زده است. او در اُپرایی موسوم به «پائولین» که ایدهی آن در سال ۲۰۰۸ شکل گرفت و نتیجهی نهایی اثر در سال ۲۰۱۴ به اجرا درآمد، به روایت اتفاقات چند روز قبل از مرگ نویسنده و بازیگر کانادایی، پائولین جانسون، در سال ۱۹۱۳ پرداخته است.
مارگارت که به ژانر علمی-تخیلی علاقهی ویژهای دارد و از سرآمدان این عرصه به شمار میرود، در واکنش به مشکلات زیاد پیرامون تورهای ادبی، ایدهی «قلم طویل» را مطرح کرد که برای نویسندگان این فرصت را فراهم میکند تا با استفاده از اینترنت، کتابهای خود را برای طرفدارانشان به صورت مجازی امضا کنند. این ایده که اولین بار در سال ۲۰۰۴ توسط اتوود مطرح شد و در نگاه اول برگرفته از یکی از داستانهای علمی-تخیلی خود او به نظر میرسید، در کمتر از دو سال به واقعیت بدل شد. اتوود همچنین اولین نویسندهای است که در پروژهی «کتابخانهی آینده» شرکت کرده است. این پروژه به صورت سالانه و به مدت صد سال، اثری را از یک نویسنده دریافت میکند تا مجموعهای حاصل شود که قرار است در سال ۲۱۱۴ به انتشار برسد. هنرمندی اسکاتلندی به نام کِیتی پترسون این ایده را خلق کرد و برای اجرای آن درختان بسیاری در نروژ کاشت تا در آینده برای چاپ کتابهای این پروژه مورد استفاده قرار گیرد.
اتوود یکی از بنیانگذاران بنیاد نویسندگان کانادا است؛ سازمانی غیرانتفاعی که برای پشتیبانی از جامعهی نویسندگان کانادا میکوشد. علاوهبر این، او در کنار خدمات بیشمارش به ادبیات کانادا، از متولیان بنیانگذاری جایزهی شعر گریفین نیز به شمار میرود. همچنین او و شریک زندگیاش،گریِم گیبسون، به صورت مشترک به عنوان رئسای افتخاری باشگاه پرندگان کمیاب متعلق به نهاد بینالمللی «زندگی پرندگان» انتخاب شدهاند که وظیفهی اصلی آن گفتوگو دربارهی گونههای درمعرضانقراض پرندگان در سراسر جهان میباشد.
کسب جوایز برجستهی متعدد در شاخههای مختلف ادبیات، جوایزی همچون بوکر، آرتور سی. کلارک، گاورنر جنرال، ریتز همینگوی پاریس، پرنسس آستوریاس و... گواهی بر نبوغ و تواناییهای کمنظیر این نویسندهی برجستهی کانادایی است. او از معدود نویسندگانی است که شش بار نامزد دریافت جایزهی معتبر بوکر و دو بار موفق به کسب آن شده است و همچنین، بارها در مرحلهی پایانی جایزهی گاورنر جنرال کانادا حضور داشته و دو بار آن را به دست آورده است. این دستاوردها به همراه سایر فعالیتهای ادبی و غیرادبی او، در سال ۲۰۰۱ نام مارگارت اتوود را در میان ستارهداران پیادهراه مشاهیر کانادا قرار داد.