تحمیل سقف 22درصد به سود سپرده؛ صحیح است؟

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
تحمیل سقف 22درصد به سود سپرده؛ صحیح است؟

در شرایطی‌که اخیرا سقف 22 درصدی برای سود سپرده‌های بانکی تعیین شده (براساس توافق بانک‌ها)، باشگاه اقتصاددانان موضوع امروز خود را به بحث «کنترل بخشنامه‌ای سود سپرده» اختصاص داده است:

• به نظر شما این تصمیم به بهبود وضعیت سیستم بانکی کشور منجر می‌شود؟
• آیا سیاست کنترل بخشنامه‌ای سود سپرده‌ها، به بهبود وضعیت بقیه بخش‌های اقتصاد ما منجر می‌شود؟
پاسخ‌های محمدهادی مهدویان (پژوهشگر پولی و بانکی)، سید عباس موسویان (هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع) و عضو کارگروه فقهی بورس)، جمشید پژویان (عضو هیات علمی دانشگاه علامه و مدیر سابق شورای ملی رقابت)، حسین صبوری کارخانه (پژوهشگر اقتصادی) و منصور نعمتی (کارشناس بانکی) به این دو پرسش را می‌توانید در ادامه ملاحظه کنید.
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
[h=1]اهميت كليدي مهار «انتظارات تورمي»[/h]


سیاست‌های بانک مرکزی در زمینه کنترل تورم و ایجاد ثبات در متغیرهای اسمی اقتصاد ملی، طی نیم سال گذشته نتایج مثبتی به بار آورده است و نظام مالی و اقتصادی کشور را تا زمانی‌که جمع‌بندی روشن و سیاست‌های شفافی در زمینه عوامل عمده محیطی و نظام بانکی حاصل شود، تثبیت کرده است.
مسائل اقتصاد ایران از بابت سنگینی بار مشکلات سیاسی کشور بر اقتصاد ملی چه در داخل و چه در روابط خارجی و نیز پانویس بودن اقتصاد بر سیاست طی 2 دوره دولت گذشته، بسیار بیشتر و پیچیده‌تر از آن است که با ابزارهای سیاست پولی قابل کنترل و بهبود باشد. اما باید پذیرفت طی دوره کوتاه از آغاز دولت یازدهم، بانک مرکزی به نحو مناسبی روند از هم گسیخته و آشوب‌زده بازارهای مالی و ارزی را به کنترل گرفته و در شرایطی که هنوز هیچ تغییر عمده‌ای در عرصه عوامل محیطی و سیاست‌های داخلی و خارجی رخ نداده و فقط جو روانی جامعه در جهت مثبت تغییر کرده، روندهای از هم پاشی نظام ارزی و بانکی کشور را مهار کرده است.
این میزان دستاورد برای تصمیم‌سازان سیاسی و اقتصادی کشور فرصت مناسبی را فراهم ساخته است تا به دور از شتابزدگی‌های رایج و نوسانی، برنامه‌های بلندمدت کشور را مورد بازبینی قرار دهند. واقعیت آن است که اقتصاد ایران از نظر نرخ تورم و شاخص‌های اسمی اقتصادی، امروزه در جمع تعداد انگشت‌شمار کشورهایی قرار می‌گیرد که با هر معیار و استانداردی دچار تورم لجام گسیخته و روندهای بی‌برنامه، هرج و مرج‌گونه و تحت‌تاثیر گرایش‌های رانت‌طلبانه قرار گرفته‌اند.
نرخ تورم کشور در سال گذشته، ایران را در ردیف دوم یا سوم در منحنی توزیع تورم بین کشورها در دنباله منحنی قرار می‌دهد و از این بابت وضعیت اقتصادی ایران در فضای اقتصادی در هم تنیده جهان امروز، بهتر از کشورهایی نظیر ترکیه، مکزیک و برزیل یا امثال آن در دهه‌های هشتاد و نود میلادی نبوده و نیست. به این ترتیب با فرصت‌های سرمایه‌گذاری مناسب و شرایط امنی که در اقصی نقاط جهان در اختیار است و نیز با توجه به رونق و رواج فرصت‌های رانت‌جویانه و سوداگرانه موجود در اقتصاد ایران، معلوم نیست چرا و چگونه سرمایه‌گذاران خصوصی باید با نگاه بلندمدت اقدام به سرمایه‌گذاری اشتغال‌زا و پایدار در کشور داشته باشند.
مهار انتظارات تورمی، فرصتی را فراهم نموده تا دولتمردان برنامه‌های بلندمدت مورد نظر را در جهت تعدیل و بهبود شرایط محیطی داخلی و خارجی و بازسازی اقتصادی کشور در کلیه زمینه‌ها از جمله در زمینه بازنگری و تجدیدنظر در برنامه‌های گذشته و نیز تجدید ساختار نظام بودجه‌ای و بانکی کشور تدوین کرده و اجرا نمایند. یقینا نمی‌توان تصور کرد که با نرخ تورم بسیار بالای موجود و شرایط بسیار بی‌ثبات بازار ارز و نااطمینانی‌های مربوط به صدور نفت و بهره‌برداری از منابع ارزی حاصل از صادرات این محصول، اقتصاد کشور چگونه از روند مناسب رشد معطوف به اشتغال پایدار برخوردار شود. به این ترتیب اولین اولویت دولت تدبیر و امید به درستی معطوف به ایجاد ثبات در بازار ارز و سپس اصلاح نرخ‌های بانکی و بعد از آن به اعتقاد بنده، بازسازی نظام بانکی بوده و باید باشد.
با این تحلیل، اقدام اولیه بانک مرکزی در جهت اصلاح نرخ‌های سود بانکی بجا و بايسته بود و مانع از جهش‌های سوداگرایانه در نرخ ارز و بازار دارایی‌ها شد. طبیعی است با توجه به عمق رکود در اقتصاد کشور و عدم توانایی بانک‌های دولتی در بهره‌برداری مناسب از ساختار جدید نرخ‌ها و ترکیب انعطاف‌ناپذیر ترازنامه این بانک‌ها، این اقدام باعث رقابت ناسالم و خروج منابع از بانک‌های دولتی شد. به نظر بنده تجدیدنظر بعدی بانک مرکزی در ساختار نرخ‌ها با عطف توجه به مهار شدن انتظارات تورمی نیز بجا و قابل دفاع بوده است، اگرچه سطح پایین نرخ کف تعیین شده برای سپرده‌های کوتاه‌مدت مشکلات سنگینی برای بانک‌ها ایجاد خواهد کرد و ممکن است قابلیت اجرا نداشته باشد.
به نظر می‌رسد منحنی بازده منابع مالی قابل استقراض در کشور دارای چنین تقعری نباشد و احتمالا خوابیده‌تر از وضعیتی است که در نظر مقام پولی بوده است. با این تعبیر ممکن است ساختار محدودتری از نرخ‌ها در دامنه مثلا 16 تا 22 درصد، بهتر از ساختار 10 تا 22 درصدی مصوب، در شرایط فعلی اقتصاد کشور کارآیی داشته باشد. در مورد سوال دوم از بابت تاثیر این سیاست بر سایر بخش‌های اقتصادی به نظر می‌رسد که این تاثیر بسیار ناچیز باشد. این سیاست بیشتر بازار دارایی‌ها را از جهت جابه‌جایی منابع سپرده‌ای بانک‌ها تحت تاثیر قرار خواهد داد تا بخش‌های واقعی و بخش‌های تولید را؛ زیرا اساسا بانک‌هادر شرایط حاضر تسهیلاتی مگر به صورت گردان برای تجدید ساختار معوقات در اختیار بخش خصوصی قرار نمی‌دهند.
فعالان بخش واقعی اقتصاد از بابت نیاز به سرمایه در گردش خود بیشتر متکی به بازار هستند تا بانک‌ها و لذا اصلاح نرخ‌ها، تاثیر عمده‌ای بر تولید و گردش تولید نخواهد داشت. اما قطعا نرخ کف بسیار پایین در صورت اجرایی شدن، باعث خروج منابع مالی کوتاه مدت از بانک‌ها و رونق سایر اجزاي بازار دارایی‌ها نظیر ارز، طلا و مسکن و بعضا فعالیت‌های سوداگرانه خواهد شد. آنچه که در بازار قابل مشاهده است آنکه اولا؛ بانک‌ها نرخ بسیار پایین سپرده‌های کوتاه مدت را در تجدید سپرده‌ها اجرا نمی‌کنند و با طراحی و معرفی محصولات جدید تلاش دارند تا مفری برای گریز از این محدودیت‌ پیدا کنند. ساختار ترازنامه‌ای، حساب سود و زیان و وضعیت نقدینگی بانک‌های کشور بسیار شکننده‌تر از آن است که مقام پولی، ساختار نرخ‌های بهره را صرفا با نظر به تولید و سیاست‌های خروج از رکود معطوف نماید. همانطور که عرض کردم، بازسازی و اصلاح ساختار مالی بانک‌ها قدم اول سیاست خروج از رکود تلقی می‌شود و لازم است مقام پولی این موضوع را به عنوان بخش جدایی‌ناپذیر از سیاست‌های نجات از رکود تورمی تلقی نماید.
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
[h=1]«سود رقابتي»؛ چشم‌انداز بلندمدت باشد[/h]

از دیدگاه فقهی و از منظر شرعی، در شرایط طبیعی و ایده‌آل اقتصادی، نرخ‌گذاری باید به بازار و بانک‌ها واگذار شود تا آنها خود در سایه فضای رقابتی موجود و براساس مصالح و با هدف تامین بیشترین سود در این مورد تصمیم بگیرند.
بدیهی است که تمرکز بر افزایش سودآوری آنگونه که عده‌ای می‌اندیشند، در تعارض با حقوق مصرف‌کنندگان نیست و در یک سیستم شفاف و پاسخگو، حتی در خدمت و در راستای منافع جامعه چه در سطح خرد و چه در سطح کلان خواهد بود. اما زمانی که زیرساخت‌ها در جامعه و در نظام اقتصادی مهیا نباشد، واگذاری این امور به بازار باعث هرج‌و‌مرج می‌شود و بنابراین تعیین چارچوب و وضع قواعد و قوانین ضروری است؛ در چنین حالتی حاکمیت مجاز است قیمت تعادلی را کشف و در مواقع خاص‌تر وضع قیمت کند و به شکل مشخص‌تر، در سیستم پولی و بانکی علاوه بر وضع قیمت، برای اطمینان از سلامت نظام پولی و بانکی، نظارت بانک مرکزی بر فعالیت بانک‌ها و موسسات مالی و اعتباری الزامی است.
در شرایط بینابینی، بانک مرکزی می‌تواند گستره دستکاری خود را محدودتر کرده و درحالی‌که تعیین نرخ سود را به بانک‌ها واگذار می‌کند از آنها برای نرخ‌های مشخص شده توضیح بخواهد. اگر توضیحات قانع‌کننده بود، به آنها اجازه ادامه فعالیت دهد، در غیر این صورت از طریق یک تیم کارشناسی مجرب و متعهد به تخلفات پیش‌آمده رسیدگی کند. با توجه به نکات فوق و از آنجا که شرایط اقتصادی کشور با حالت ایده‌آل خود بسیار فاصله دارد و با درنظرگرفتن وجود امتیازات انحصاری و بیماری تبانی‌ و احتکار که اقتصاد کشور مدت‌ها است با آن دست‌ به‌ گریبان است، تصمیم بانک مرکزی برای تعیین سقف سود بانکی اقدامی مثبت ارزیابی می‌شود و گام بعدی البته باید تقویت سیستم نظارتی بانک مرکزی باشد تا بتواند به‌گونه‌ای پویاتر و فعال‌تر فعالیت بانک‌ها و موسسات را رصد کند و از آنها طرح توجیهی بخواهد؛ در این‌صورت است که کم‌کم بانک مرکزی جایگاه واقعی خویش مي‌تواند در سیستم پولی و بانکی کشور را خواهد یافت و فعالیت‌های دیگر را به خود بانک‌ها واگذار كند. در این صورت فساد و تبانی در اقتصاد به حداقل خواهد رسید، هرچند که رسیدن به این مهم نیازمند عزمی بسیار فراتر است و این اصلاحات تنها گوشه کوچکی از آن چیزی است که باید پی گرفته شود و اتفاق
بیفتد.
بنابراین، به‌عنوان نخستین گام و با در نظر گرفتن شرایط ناسالم موجود، تعیین دامنه سودی خواهد توانست به رقابت ناسالم به‌وجود آمده میان بانک‌ها و دیگر موسسات مالی و اعتباری که گویی درگیر شرکت در مسابقه‌ای در تاریکی بودند و هرچه بیشتر به نابسامانی‌ها دامن می‌زدند پایان دهد. اما اینکه آیا این نرخ تعیین شده واقعی است یا نه، باید گفت که در کوتاه ‌مدت و با توجه به نرخ تورم کنونی، چندان مناسب نیست و انتظار سپرده‌گذاران را برآورده نخواهد کرد؛ اما باتوجه به تورم پیش‌بینی شده ونرخ‌های انتظاری تورم، عدد نسبتا مناسبی است؛ پس تصمیم درستي در میان‌مدت و بلند مدت خواهد بود؛ با این شرط که بانک مرکزی بر پایبندی بانک‌ها نسبت به این نرخ سودی، نظارت داشته باشد.
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
[h=1]اثرات منفی نرخ دستوری بر بانکداری تجاری[/h]


تعیین نرخ بهره یا سود بانکی در اقتصاد ایران از سال‌های پیش همواره مورد مناقشه بوده و برخی با استدلال اثرات کاهش نرخ بهره بر کاهش نرخ تورم، همواره مخالف افزایش این نرخ بوده و برخی دیگر با این استدلال که تورم همواره پدیده‌ای پولی است و تعیین دستوری آن در شرایط لختی تورم در اقتصاد ایران و منفی بودن نرخ بهره واقعی می‌تواند موجب ناپایداری در سایر بازارها و همچنین تغییر ساختار جدی در بانکداری تجاری شود، همواره مخالف تعیین دستوری نرخ بهره بوده‌اند.
در نوشتار حاضر در دفاع از مخالفان تعیین دستوری نرخ بهره و لزوم بالاتر بودن این نرخ از نرخ تورم در کشور، تلاش می‌شود اثرات تعیین دستوری نرخ بهره بر ساختار بانکداری تجاری کشور طی سال‌های گذشته مورد بررسی قرارگیرد.
بانک تجاری، يك نهاد سپرده‌پذير است كه به واسطه‌گري پول، تحت نظارت بانك مركزي مي‌پردازد و عنصر اصلي در صنعت خدمات مالي است. به طور کلی نیز درآمد بانك از محل تفاوت سود تسهيلات و سپرده و كارمزد ارائه خدمات است. خدمات اين نهاد نیز به طور کلی در دو بخش خرده‌فروشي، خدمات بانکداري شرکتي و اختصاصی ارائه مي‌شود.
لیکن، نگاهی به روند و ترکیب درآمدی بانک‌های تجاری کشور به‌خصوص بانک‌های بزرگ دولتی که در پنج سال گذشته به جرگه بانک‌های به ظاهر خصوصی پیوستند، نشان از پررنگ شدن نقش درآمدهای حاصل از سرمایه‌گذاری از سود خالص و در عین حال، منفی بودن جریان خالص عملیاتی حاصل از فعالیت اصلی بانکداری در این بانک‌ها دارد. در حال حاضر، سهم درآمد سرمایه‌گذاری از سود خالص این بانک‌ها بالغ بر 40درصد و در برخی از بانک‌ها بالغ بر 100درصد است و شاید به جرات بتوان گفت که حداقل دوسوم این سود از محل سرمایه‌گذاری در بازار سهام (شرکت‌های معدنی، ساختمانی و...)، ساخت و ساز ملک و خرید و فروش سهام به دست آمده است.
شاید که تعیین دستوری نرخ بهره اسمی در کشور به بهانه غیرمنطقی و خبط بزرگ حمایت از تولید و جلوگیری از کاهش نرخ تورم و در نتیجه آن، منفی بودن نرخ بهره واقعی و شدت گرفتن آن در 3 سال گذشته و در عین حال، اعمال سیاست‌های تکلیفی به این بانک‌ها (پدیده سرکوب مالی در کشور)، مهم‌ترین دلیل این تغییر ساختار فعالیت بانک‌های تجاری و رغبت در جهت سرمایه‌گذاری مستقیم در بازار اولیه و ثانویه به شمار آید.
این پروسه به حدی در حال گسترش است که تمامی بانک‌های تجاری کوچک و بزرگ با ایجاد شرکت‌ها و گروه‌های سرمایه‌گذاری بزرگ و همچنین گروه‌های مالی، سعی در ربودن گوی سبقت از یکدیگر داشته و به یکی از بازیگران اصلی بازار اولیه و به‌خصوص بازار ثانویه در سال‌های اخیر مبدل شده‌اند که موضوع تزریق 4هزار میلیارد تومان منابع جدید توسط 4 بانک بزرگ و دو شرکت بزرگ بیمه‌ای کشور به بازار سهام کشور در ماه اخیر نیز خود گواهی دیگر بر این مدعا است.
البته و صدالبته که واگذاری شرکت‌های دولتی از جمله نیروگاه‌ها، پتروشیمی‌‌ها، پالایشگاه‌ها و... طی 3 سال گذشته از جانب دولت بابت رد دیون و بدهی‌های خود به بانک‌های تجاری کشور و لحاظ آمار و ارقام آن در جرگه آمار خصوصی‌سازی! عاملی اساسی در جهت ایجاد این ترکیب ناموزون در صنعت بانکداری تجاری کشور به حساب می‌آید.
به طور حتم اگر طی 2 سال گذشته، اثرات مثبت تسعیر نرخ ارز و همچنین درآمدهای حاصل از سرمایه‌گذاری (که این هم عمدتا به دلیل افزایش نرخ ارز و اثرات مثبت آن بر درآمد و سود حسابداری شرکت‌ها است) برای بانک‌های تجاری بزرگ وجود نداشت، بانک‌های تجاری کشوری ‌باید از محل فعالیت‌های اصلی خود زیان قابل‌توجهی شناسایی می‌کردند.
گذشته از اثرات مستقیم پدیده سرکوب مالی (تعیین دستوری نرخ بهره و اعمال سیاست‌های تکلیفی) بر تغییر ساختار صنعت بانکداری تجاری در کشور، سوال دیگری که پیش می‌آید این است که آیا این تغییرات به وجود آمده در چارچوب قوانین نظارتی بانک مرکزی است؟
تنها دستورالعمل نظارتی بانک مرکزی در خصوص سرمایه‌گذاری بانک‌ها، مربوط به دستورالعمل سرمایه‌گذاری موسسات اعتباری دولتی و غیردولتی مصوب سال 1386 است که به جرات می‌توان گفت تمامی بانک‌های بزرگ و برخی از بانک‌های کوچک بدون توجه به نامه و ابلاغیه‌های بانک مرکزی، از این قانون به طور قابل‌توجهی تخطی کرده و در صورتی که بانک مرکزی در صدد اجرای کامل این قانون برآید، بانک‌های مزبور دچار مشکلات عدیده‌ای خواهند بود.
در حال حاضر هر یک از این بانک‌های تجاری، مالک چندین شرکت با حجم سرمایه‌گذاری‌ها حتی در محدوده سرمایه ثبت شده کنونی خود بانک در حوزه‌های مختلف ساختمانی، صنعت و معدن، و... هستند که البته بخشی از این سرمایه‌گذاری‌ها نیز در شرکت‌هايی با موضوع خدمات مالی و در راستای زنجیره ارزش خدمات بانکی است.
بدون شک، این ترکیب ناموزون جدید بانکداری به ظاهر تجاری و اسلامی در کشور، ملغمه‌ای از شرکت‌های سرمایه‌گذاری، بانکداری سرمایه‌گذاری و بانکداری تجاری است که عدم عزم جدی بانک مرکزی جهت تجدیدنظر در قوانین مربوطه و تکیه صرف بر صدور نامه و ابلاغیه و اخذ جرایم ناچیز سالانه بابت تخطی بانک‌های تجاری از محدوده‌های ترسیم شده در خصوص سرمایه‌گذاری، مشکلی را حل نمی‌کند و این موضوع، در صورت تداوم پدیده سرکوب مالی در کشور و در عین حال، عدم اصلاح قوانین نظارتی موجود بانک مرکزی درخصوص سرمایه‌گذاری بانک‌های تجاری، می‌رود تا به یکی از معضلات آتی صنعت بانکداری تجاری کشور مبدل
شود.
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
[h=1]رانت دسترسي به اعتبارات را افزايش ندهيم[/h]

نکته مهم در مورد نظام بانکی، ارتباط بین سود بانک‌ها که به سپرده‌ها پرداخت می‌شود، با نرخ تورم و یک شاخصی از نرخ بازده اقتصاد است. همچنین باید بین نرخ سود اعتبارات و نرخ سود سپرده‌ها و هزینه‌های عملیاتی و سود مورد انتظار هر بانک برای توزیع بین سهامداران ارتباط باشد.
در چنین شرایطی قضاوت کنید که بانک‌مرکزی چگونه می‌تواند در هر دوره خود این نرخ‌ها را محاسبه و به‌صورت آمرانه به بانک‌ها دیکته کند؛ حتی اگر فقط تعیین‌نرخ سقف سود سپرده‌ها و اعتبارات باشد.
با توجه به چارچوب کل تحلیل فوق و در شرایطی که نرخ تورم حدود 30 درصد بوده و نوید دولت برای آینده نیز 25 درصد است، تعیین سقف پرداخت 22 درصد سود به معنی نرخ واقعی سود بین 3- تا 8- درصد است. البته ناگفته نماند که در استخراج نظری نرخ ترجیحات زمانی یا نرخ سود، امکان دارد که پس‌اندازکنندگان یا سپرده‌گذاران در نرخ منفی نیز سپرده‌گذاری کنند. به‌عبارت دیگر کسانی که انتظار کاهش درآمد در آینده‌ دارند، مایلند که حتی با نرخ واقعی منفی هم سپرده‌گذاری کنند؛ چون به بازارهای دیگر که نرخ مثبت واقعی و بالاتر از سود را دارند، دسترسی ندارند.
باید انتظار داشت که بخش عمده مردم در جست‌و‌جوی بازارها یا خریداری انواع دیگر دارایی مثل ارز، طلا و ... هستند که نرخ سود بالاتری را به آنها خواهد داد. به‌عبارت دیگر حجم سپرده‌ای که بايد در اختیار نظام بانکی قرار مي‌گيرد تا به اعتبارات سرمایه‌گذاری‌های مختلف از‌جمله تولیدی اختصاص دهد، به‌شدت کاهش یافته و از طرف دیگر نه‌تنها برای دریافت اعتبارات صف ایجاد می‌شود، بلکه موجب افزایش چشمگیر نرخ سود در بازار آزادشده که این خود برای در اختیار گرفتن اعتبارات حتی با نرخ‌های بالاتر از 26 تا 28 درصد نیز رانت عمده‌ای ایجاد می‌كند. این رانت موجب انحراف تخصیص منابع و عدم‌کارآیی می‌شود.
اگر نظام بانکی از طریق نرخ ذخیره قانونی، نرخ قرضی از بانک‌مرکزی و نرخ خرید‌و‌فروش اوراق قرضه دولتی هدایت شود، بهتر می‌تواند نرخ مناسب برای جذب سپرده‌های مردم را تنظیم کند تا با اعطای اعتبارات بیشتر و شاید با نرخ پایین‌تر سود خود را حداکثر کند. این می‌تواند با ایجاد وفور منابع، نرخ سود بازار آزاد را نیز کاهش و رانت مخرب اعتبارات بانکی را کاهش دهد.
در مجموع انتظار می‌رود تصمیم اخیر بانک‌مرکزی، اختلال در بازار سپرده‌ها و اعتبارات را افزایش دهد و موجب افزایش رانت دسترسی به اعتبارات بانکی شود.
در حالی که هر سیاستی که موجب افزایش منابع بانکی و کاهش هزینه عملیاتی بانک‌ها شود، موجب افزایش کارآیی نظام بانکی خواهد شد.
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
[h=1]آزمون انسجام بازار پولی[/h]

در دو هفته گذشته به‌منظور تحديد رقابت موسسات اعتباري و بانك‌ها در زمينه افزايش روز افزون نرخ سپرده‌ها با توافق شوراي هماهنگي بانك‌هاي دولتي و كانون بانك‌هاي خصوصي، نرخ‌هاي جديد علي‌الحساب سپرده‌هاي بانكي با سقف 22 درصد تعيين و اعلام گرديد.

با عنايت به اينكه نزديك به 90 درصد نقدينگي كشور در قالب انواع سپرده‌ نزد سيستم بانكي سپرده‌گذاري مي‌شود، انضباط پولي سيستم بانكي بر وضعيت اقتصادي كشور نقش موثر و تعيين‌كننده داشته و توافق اخير نيز در اين راستا با هدف ثبات اقتصادي و جلوگيري از رقابت ناسالم در سيستم بانكي حاصل شده است، ليكن ذكر موارد زير ضروري به نظر مي‌رسد:
1- امكان و ضمانت اجراي هر تصميمي به اندازه اتخاذ آن موثر و از درجه اهميت بالايي برخوردار است. براي اينكه ببينيم توافق ياد شده (رعايت نرخ‌هاي جديد) تا چه ميزان توسط موسسات اعتباري و بانك‌ها رعايت خواهد شد، بايد شناخت لازم از ساختار بازار پولي كشور داشته باشيم. بررسي تعداد عرضه‌كنندگان خدمات بانكي (بانك‌ها و موسسات اعتباري) و تقاضاكنندگان (سپرده‌گذاران نزد بانك‌ها) و ميزان همگن بودن خدمات بانكي نشان مي‌دهد كه بازار پولي كشور با دارا بودن 30 بانك فعال و تعداد زيادي موسسات اعتباري (تحت نظارت بانك مركزي ج.ا.ا يا فاقد مجوز) در طيف و گستره ساختار رقابت كامل تا انحصار كامل بازارها به بازار رقابت انحصاري نزديك بوده، چرا كه از تعداد زياد عرضه‌كنندگان محصول مشابه (خدمات بانكي) برخوردار
است.
در اين ساختار بازار، هر بنگاه (موسسه فعال) سعي مي‌کند جهت موفقيت با ايجاد تمايز محصول و خدمت خود در مقايسه با محصولات رقبا مستقل عمل نموده و سهم بازار خود را افزايش دهد. بايد توجه داشت در مبحث ساختار بازارها در اقتصاد، هر ساختار استراتژي خاص و منحصربه‌خود را مي‌طلبد. استراتژي توافق بنگاه‌ها (روش تباني بنگاه‌ها و عرضه‌كنندگان) در كنار استراتژي‌هاي رهبري بازار، استراتژي تهاجمي و استراتژي نظريه‌بازي‌ها، مختص ساختار انحصار چندجانبه بوده و فقط در اين ساختار اثرگذار و مفيد خواهد بود.
با درنظر گرفتن موارد فوق، قابل پيش‌بيني است توافق اخير با توجه به اينكه اتخاذ سياست و استراتژي تباني كه مختص بازار انحصار چندجانبه مي‌باشد در بازار رقابت انحصاري شكننده بوده و به دليل عدول احتمالي تعدادي از موسسات پولي از ضمانت اجرايي كافي برخوردار نباشد. چرا كه در شرايط كنوني بازار پولي كشور هرگونه افزايش نرخ سود براي مشتريان سپرده‌هاي مدت‌دار جذاب بوده و موسسات اعتباري و بانكي كه در اين مسير گام بردارند در منظر مشتريان متمايز شده و سهم بازار آنان از سپرده‌هاي مدت‌دار افزايش خواهد
يافت.
2- به نظر نگارنده بانك مركزي ج.ا.ا به عنوان متولي سياست پولي كشور بايد به موضوع ورود نموده و با بهره‌گيري از بدنه و توان كارشناسي با بررسي وضعيت اقتصادي (كاهش تورم انتظاري، خروج تدريجي از تورم ركودي و ....) و برمبناي نرخ بازدهي سرمايه در كشور، نرخ تسهيلات اعطايي را تعيين و با احتساب نرخ حق‌الوكاله بانكي، منطبق بر اصول بانكداري بدون ربا نرخ سود علي‌الحساب سپرده‌ها را نيز برآورد و طي بخشنامه رسمي (به عنوان ضمانت اجرايي) به بانك‌ها و موسسات اعتباري ابلاغ مي‌کرد تا ضمن ايفاي نقش اصلي خود در نظام بانكي كشور از ادامه روند رقابت ناسالم و افزايش بي‌رويه نرخ‌هاي علي‌الحساب سپرده‌ها توسط موسسات اعتباري (جنگ قيمت‌ها) جلوگيري به عمل آورد.
3- با توجه به ساختار مالي بانك‌ها، سياست تغيير سقف نرخ سود بانكي با توجه به امكان به‌كارگيري عقود مشاركتي (در دامنه يك تا سه درصدي) در ميزان سودآوري بانك‌ها تاثير معنادار نداشته است و مهم‌ترين عاملي كه در دهه اخير درآمدزايي و سود آوري بانك‌ها را تهديد کرده رشد تصاعدي مطالبات غيرجاري است كه از يك طرف تسهيلات و دارايي‌هاي درآمدزای بانك‌ها را به دارايي‌هاي عقيم (دارايي‌هاي سمي) تبديل کرده و از طرف ديگر از طريق افزايش هزينه‌هاي مطالبات مشكوك‌الوصول طرف هزينه‌هاي بانك را متورم و كاهش سوددهي سيستم بانكي را تشديد کرده است، لذا پيشنهاد مي‌شود سيستم بانكي و بانك مركزي در كنار اصلاح و تنظيم نرخ‌هاي سود بانكي، تمركز توان (حتي اصلاح ساختار سازماني) خودرا به وصول مطالبات معوق اختصاص داده و اين امر را دراولويت كاري خود قرار دهد تا زمينه اصلاح ساختار مالي و كاهش دارايي‌هاي اسمي از ترازنامه بانك‌ها فراهم‌شده و سود آوري آنها قابل قبول شود.
4- پيش‌بيني مي‌شود تاثير توافق وسياست يادشده بر ساير بخش‌هاي اقتصادي (بهبود بازدهي داخلي و ارتقای سطح سرمايه‌گذاري ) چندان مثبت نباشد؛ چراكه آنچه در تصميم‌گيري سرمايه‌گذاران براي سرمايه‌گذاري داراي اهميت و مبناي تصميم‌گيري محسوب مي‌شود، مقايسه نرخ واقعي بهره (با احتساب تورم) و نرخ بازدهي سرمايه‌گذاري است.
بررسي شواهد نشان مي‌دهد كه نرخ بهره واقعي در كشور با توجه به تورم بيش از 32 درصدي، منفي بوده و تعيين سقف 22 درصدي نرخ سود سپرده‌ها، نرخ واقعي بهره را بيش از پيش منفي كرده است. با در نظر گرفتن آموزه‌هاي اقتصاد مي‌توان گفت شرايط كنوني اقتصاد كشور به شرايط دام نقدينگي نزديك است.
به طوري‌كه نرخ بهره واقعي در اذهان عمومي در حداقل ممكن بوده و انتظار عموم افزايش آن در آينده نزديك است. در اين شرايط ترجيح مردم به نگهداري نقدينگي به يكي از اشكال نقدشوندگي ماكزيمم شده و ترجيح به سرمايه‌گذاري در حداقل خود خواهد بود. با توجه به مطالب فوق تعيين سقف نرخ سود بانكي در شرايط كنوني به دليل بحث «دام نقدينگي» تاثيري در بهبود سرمايه گذاري درساير بخش‌هاي اقتصادي (مسكن، بورس و ....) نداشته و مهم‌ترين پيامد اين سياست تورم قيمتي دارايي‌هاي با قدرت نقدشوندگي بالا (به دليل افزايش تقاضاي اين دارايي‌ها) خواهد بود.
 
بالا