onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
اینجا، آنجا، همهجا
مترجم: رفیعه هراتی
تامزین بوث میگوید: «پس از دههها فرستادن مشاغل به سراسر جهان، شرکتها در حال بازنگری در استراتژی انتقال کسبوکار خود هستند»
قرار است مقامات محلی در مراسم افتتاح کارخانهای در شهر ویتست در کارولینای شمالی شرکت کنند. خط تولید جدیدی به گردش درخواهد آمد و ظاهرا مساله غیرممکنی رخ خواهد داد؛ یعنی آمریکا دوباره ساخت کامپیوترهای شخصی را آغاز خواهد کرد. در سی سال گذشته تولید انبوه کامپیوتر از میان رفته است و اکثر لپتاپها در آسیا تولید شدهاند. شرکت شارپ در سالهای 2008 و 2010 دو کارخانه بزرگ خود در آمریکا را تعطیل و به چین نقل مکان کرد و در حال حاضر شرکت اچپی تعداد اندکی از کامپیوترهای رومیزی خود را در آمریکا تولید میکند.
اکنون کارخانههای جدیدی در حال ساخت است؛ اما این کارخانهها توسط شرکتهای آمریکایی ساخته نمیشوند، بلکه گروه تکنولوژی بسیار موفق «لنوو»یِ چین ساخت این کارخانهها را در دست دارد. شرکت لنوو که در سال 1984 توسط یازده مهندس آکادمی علوم چین تاسیس شد، در سال 2005 بخش کامپیوترهای شخصی تینکپد شرکت آیبیام را خریداری کرد و براساس برخی معیارها، اکنون از شرکت اچپی پیش است و بزرگترین تولیدکننده کامپیوتر شخصی جهان به شمار میرود.
تحول لنوو نمایانگر جدیدترین چرخش در داستان جهانی شدن است که از دهه 1980 آغاز شده است. ایده اصلی پشت انتقال کسبوکارها این بود که شرکتهای غربی دارای هزینه بالای نیروی کار میتوانند از طریق فرستادن کسبوکار خود به کشورهای دارای دستمزد پایینتر، پسانداز کنند. انتقال کسبوکار به معنی انتقال کار و مشاغل به خارج از کشوری است که شرکت اصلی در آن واقع شده است. این انتقال همچنین میتواند شامل برونسپاری، یعنی واگذاری کار به پیمانکاران خارجی باشد. برونسپاری ممکن است در کشور اصلی یا یک کشور خارجی باشد؛ اما در انتقال، کسبوکار در خارج مستقر میشود. این استراتژی طی دههها به طور چشمگیری موثر بوده است؛ اما اکنون شرکتها در حال تجدید نظر درباره این استراتژی هستند.
نخستین و مهمترین دلیل این مساله آن است که آربیتراژ نیروی کار جهانی که موجب هجوم شرکتها به خارج شد رو به افول است. ظرف دهه گذشته دستمزدها در چین و هند به اندازه 10 تا 20 درصد در سال افزایش یافته، در شرایطی که دستمزد بخش تولیدی در آمریکا و اروپا اندکی تغییر کرده است. با این وجود در دیگر کشورها، شامل ویتنام، اندونزی و فیلیپین، هنوز دستمزدها پایین است؛ اما نه در مقیاس، بهرهوری و زنجیره عرضه چین. در نقاط مختلف جهان شکاف بزرگی بین دستمزدها وجود دارد؛ اما دیگر عوامل همچون هزینههای حملونقل این شکاف را جبران میکند. هزینه نیروی کار شرکت لنوو در کارولینای شمالی همچنان بالاتر از چین و مکزیک است، ولی این شکاف به طور قابلتوجهی کاهش یافته است؛ بنابراین هزینه نیروی کار دیگر دلیل محکمی برای تولید در اقتصادهای نوظهور نیست. دیوید اسکموک، رییس شرکت لنوو در آمریکای شمالی، میگوید به هرحال به دلیل اتوماسیون سهم نیروی کار از هزینه کل رو به کاهش است.
دوم، درحال حاضر اکثر شرکتهای آمریکایی متوجه شدهاند که در فرستادن کسبوکارها به خارج، از کشورهایشان بسیار دور شدهاند و باید بخشی از آن را به کشور بازگردانند. این فرآیند با بیذوقی «انتقال مجدد» نامیده شده است. شرکتهای مشهوری همچون گوگل، جنرال الکتریک، کاترپیلار و فورد موتور در حال بازگرداندن برخی از خطوط تولید خود به آمریکا یا ایجاد ظرفیت جدید در این کشور هستند. در ماه دسامبر شرکت اپل اعلام کرد: اواخر سال 2013 تولید کامپیوترهای سری مک را در آمریکا آغاز خواهد کرد.
انتخاب مکانی درست برای تولید کالا یا خدمات دانشی غیردقیق است و بسیاری از شرکتها درک نادرستی از آن دارند. مایکل پورتر، مدرس استراتژیهای رقابتی دانشکده بازرگانی هاروارد میگوید: پیش از آنکه تجربه دردناک ادغامهای ناامیدکننده، نظم بیشتری را برای این حوزه به ارمغان آورد، بسیاری از مدیران اجرایی به سرعت و بیش از حد کسبوکارهایشان را به خارج منتقل کرده بودند. در اروپا برای انتقال کسبوکارها هیچ گاه به اندازه آمریکا اشتیاق وجود نداشت و معدود شرکتهایی که این کار را انجام دادهاند، عجلهای برای بازگشت ندارند.
اکنون شرکتها همه معایب مسافت طولانی را دریافتهاند. هزینه حملونقل کالاهای سنگین به وسیله کشتی و پیمودن نیمی از جهان به شدت افزایش یافته است، همچنین ترانزیت کالا هفتهها طول میکشد. این شرکتها همچنین دریافتهاند که تولید در مکانی ارزان و دور و حفظ بخشهای تحقیق و توسعه در خانه تاثیر منفی بر نوآوری داشته است. یک راهحل برای این مساله میتواند انتقال بخشهای تحقیق و توسعه باشد؛ اما این کار هم اشکالات دیگری دارد؛ یعنی خطر به هدر رفتن استعدادهای ارزشمند در نقاط دورافتاده وجود دارد. این در شرایطی است که توالی جنگها و بلایای طبیعی در دهه گذشته خطر ایجاد اختلال در زنجیره چرخهای را که بسیار دورتر از کشور اصلی است، افزایش داده است.
سوم، شرکتها به سرعت مدل تولید هر نوع کالا در یک مکان کم هزینه برای عرضه به دیگر نقاط جهان را ترک میکنند. چین دیگر به عنوان پایگاه تولید ارزان قیمت محسوب نمیشود، بلکه از آن به عنوان بازاری جدید یاد میشود. به طور فزاینده، دلیل اصلی شرکتهای چندملیتی برای انتقال تولید، نزدیکی به مصرفکنندگان در بازارهای بزرگ جدید است. این انتقال به معنی انتقالی که جهان ظرف سه دهه گذشته به کار میبرد نیست، بلکه، برونسپاری در مکانهای جدید است. پیتر لوچر، مدیرعامل زیمنس، شرکت مهندسی آلمانی، به تازگی گفته است که در هر حال مفهوم انتقال یک شرکت بینالمللی مفهومی عجیب است. او میگوید همان قدر که آلمان خانه زیمنس است، چین، هند و آمریکا نیز خانه این شرکت محسوب میشوند.
پیر بیودوین، مدیرعامل شرکت کانادایی «بومباردیر» که تولیدکننده هواپیما و قطار است، میگوید: این شرکت که پیشتر بر صرفهجویی در هزینهها از طریق فرستادن مشاغل به خارج تمرکز کرده بود، اکنون به خاطر بازار چین در این کشور حضور دارد. لنوو، به عنوان یک شرکت چینی، کارخانههایی در این کشور دارد. این شرکت به دلیل اینکه بتواند برای مصرفکنندگان آمریکایی کامپیوترهای سفارشی تولید کند و به سرعت به آنها تحویل دهد، برخی از خطوط تولید خود را به آمریکا منتقل کرده است. اگر این کامپیوترها در چین ساخته میشدند ارسال آنها به آمریکا شش هفته طول میکشید.
بر اساس این منطق، در شرایطی که شرکتها به دنبال حضور محلی پررنگتر هستند، آمریکا و اروپا با توجه به بازارهای بزرگ داخلیشان، باید قادر به جذب سرمایهگذاران جدید فراوانی باشند. فقط شرکتهای غربی نیستند که برخی از کارخانههایشان را به خانه باز میگردانند، بلکه برخی از شرکتهای برجسته بازارهای نوظهور همچون شرکت لنوو یا تاتا در حال سرمایهگذاری در برندها، ظرفیتها و کارکنان در غرب هستند. چنین تغییراتی نه تنها در بخش تولید، بلکه به طور فزاینده در بخش خدمات نیز در حال رخ دادن است. شرکتها ممکن است بخش آیتی و کارهای دفتری را به دیگر شرکتها در داخل یا خارج واگذار کنند یا آنها را به مراکزشان در خارج انتقال دهند. پس از کارهای پیچیدهای همچون تشخیص و تحلیل برای بانکهای سرمایهگذاری، برنامه نویسی نرمافزار، مرکز تلفن و مدیریت مرکز دادهها نخستین بخشهایی بودند که منتقل شدند.
همچون بخش تولید، آربیتراژ هزینه نیروی کار در بخش خدمات به سرعت در حال افت است و صرفهجویی کمتر در هزینهها مشکل فاصله را برای شرکتها جبران نمیکند. برونسپاری تکنولوژی اطلاعات و مشاغل معمول دفتری که پیشتر در کشور اصلی انجام میشد، با ناکامی گسترده مواجه شده است. برخی فعالیتها همچون مدیریت دادهها، که در سود شرکت به عنوان فعالیتی فرعی در نظر گرفته میشدند، اکنون جزء فعالیتهای اصلی محسوب میشوند؛ بنابراین بعید است که به تامینکننده سومی هزاران مایل دورتر واگذار شوند.
مترجم: رفیعه هراتی
تامزین بوث میگوید: «پس از دههها فرستادن مشاغل به سراسر جهان، شرکتها در حال بازنگری در استراتژی انتقال کسبوکار خود هستند»
|
اکنون کارخانههای جدیدی در حال ساخت است؛ اما این کارخانهها توسط شرکتهای آمریکایی ساخته نمیشوند، بلکه گروه تکنولوژی بسیار موفق «لنوو»یِ چین ساخت این کارخانهها را در دست دارد. شرکت لنوو که در سال 1984 توسط یازده مهندس آکادمی علوم چین تاسیس شد، در سال 2005 بخش کامپیوترهای شخصی تینکپد شرکت آیبیام را خریداری کرد و براساس برخی معیارها، اکنون از شرکت اچپی پیش است و بزرگترین تولیدکننده کامپیوتر شخصی جهان به شمار میرود.
تحول لنوو نمایانگر جدیدترین چرخش در داستان جهانی شدن است که از دهه 1980 آغاز شده است. ایده اصلی پشت انتقال کسبوکارها این بود که شرکتهای غربی دارای هزینه بالای نیروی کار میتوانند از طریق فرستادن کسبوکار خود به کشورهای دارای دستمزد پایینتر، پسانداز کنند. انتقال کسبوکار به معنی انتقال کار و مشاغل به خارج از کشوری است که شرکت اصلی در آن واقع شده است. این انتقال همچنین میتواند شامل برونسپاری، یعنی واگذاری کار به پیمانکاران خارجی باشد. برونسپاری ممکن است در کشور اصلی یا یک کشور خارجی باشد؛ اما در انتقال، کسبوکار در خارج مستقر میشود. این استراتژی طی دههها به طور چشمگیری موثر بوده است؛ اما اکنون شرکتها در حال تجدید نظر درباره این استراتژی هستند.
نخستین و مهمترین دلیل این مساله آن است که آربیتراژ نیروی کار جهانی که موجب هجوم شرکتها به خارج شد رو به افول است. ظرف دهه گذشته دستمزدها در چین و هند به اندازه 10 تا 20 درصد در سال افزایش یافته، در شرایطی که دستمزد بخش تولیدی در آمریکا و اروپا اندکی تغییر کرده است. با این وجود در دیگر کشورها، شامل ویتنام، اندونزی و فیلیپین، هنوز دستمزدها پایین است؛ اما نه در مقیاس، بهرهوری و زنجیره عرضه چین. در نقاط مختلف جهان شکاف بزرگی بین دستمزدها وجود دارد؛ اما دیگر عوامل همچون هزینههای حملونقل این شکاف را جبران میکند. هزینه نیروی کار شرکت لنوو در کارولینای شمالی همچنان بالاتر از چین و مکزیک است، ولی این شکاف به طور قابلتوجهی کاهش یافته است؛ بنابراین هزینه نیروی کار دیگر دلیل محکمی برای تولید در اقتصادهای نوظهور نیست. دیوید اسکموک، رییس شرکت لنوو در آمریکای شمالی، میگوید به هرحال به دلیل اتوماسیون سهم نیروی کار از هزینه کل رو به کاهش است.
دوم، درحال حاضر اکثر شرکتهای آمریکایی متوجه شدهاند که در فرستادن کسبوکارها به خارج، از کشورهایشان بسیار دور شدهاند و باید بخشی از آن را به کشور بازگردانند. این فرآیند با بیذوقی «انتقال مجدد» نامیده شده است. شرکتهای مشهوری همچون گوگل، جنرال الکتریک، کاترپیلار و فورد موتور در حال بازگرداندن برخی از خطوط تولید خود به آمریکا یا ایجاد ظرفیت جدید در این کشور هستند. در ماه دسامبر شرکت اپل اعلام کرد: اواخر سال 2013 تولید کامپیوترهای سری مک را در آمریکا آغاز خواهد کرد.
انتخاب مکانی درست برای تولید کالا یا خدمات دانشی غیردقیق است و بسیاری از شرکتها درک نادرستی از آن دارند. مایکل پورتر، مدرس استراتژیهای رقابتی دانشکده بازرگانی هاروارد میگوید: پیش از آنکه تجربه دردناک ادغامهای ناامیدکننده، نظم بیشتری را برای این حوزه به ارمغان آورد، بسیاری از مدیران اجرایی به سرعت و بیش از حد کسبوکارهایشان را به خارج منتقل کرده بودند. در اروپا برای انتقال کسبوکارها هیچ گاه به اندازه آمریکا اشتیاق وجود نداشت و معدود شرکتهایی که این کار را انجام دادهاند، عجلهای برای بازگشت ندارند.
اکنون شرکتها همه معایب مسافت طولانی را دریافتهاند. هزینه حملونقل کالاهای سنگین به وسیله کشتی و پیمودن نیمی از جهان به شدت افزایش یافته است، همچنین ترانزیت کالا هفتهها طول میکشد. این شرکتها همچنین دریافتهاند که تولید در مکانی ارزان و دور و حفظ بخشهای تحقیق و توسعه در خانه تاثیر منفی بر نوآوری داشته است. یک راهحل برای این مساله میتواند انتقال بخشهای تحقیق و توسعه باشد؛ اما این کار هم اشکالات دیگری دارد؛ یعنی خطر به هدر رفتن استعدادهای ارزشمند در نقاط دورافتاده وجود دارد. این در شرایطی است که توالی جنگها و بلایای طبیعی در دهه گذشته خطر ایجاد اختلال در زنجیره چرخهای را که بسیار دورتر از کشور اصلی است، افزایش داده است.
سوم، شرکتها به سرعت مدل تولید هر نوع کالا در یک مکان کم هزینه برای عرضه به دیگر نقاط جهان را ترک میکنند. چین دیگر به عنوان پایگاه تولید ارزان قیمت محسوب نمیشود، بلکه از آن به عنوان بازاری جدید یاد میشود. به طور فزاینده، دلیل اصلی شرکتهای چندملیتی برای انتقال تولید، نزدیکی به مصرفکنندگان در بازارهای بزرگ جدید است. این انتقال به معنی انتقالی که جهان ظرف سه دهه گذشته به کار میبرد نیست، بلکه، برونسپاری در مکانهای جدید است. پیتر لوچر، مدیرعامل زیمنس، شرکت مهندسی آلمانی، به تازگی گفته است که در هر حال مفهوم انتقال یک شرکت بینالمللی مفهومی عجیب است. او میگوید همان قدر که آلمان خانه زیمنس است، چین، هند و آمریکا نیز خانه این شرکت محسوب میشوند.
پیر بیودوین، مدیرعامل شرکت کانادایی «بومباردیر» که تولیدکننده هواپیما و قطار است، میگوید: این شرکت که پیشتر بر صرفهجویی در هزینهها از طریق فرستادن مشاغل به خارج تمرکز کرده بود، اکنون به خاطر بازار چین در این کشور حضور دارد. لنوو، به عنوان یک شرکت چینی، کارخانههایی در این کشور دارد. این شرکت به دلیل اینکه بتواند برای مصرفکنندگان آمریکایی کامپیوترهای سفارشی تولید کند و به سرعت به آنها تحویل دهد، برخی از خطوط تولید خود را به آمریکا منتقل کرده است. اگر این کامپیوترها در چین ساخته میشدند ارسال آنها به آمریکا شش هفته طول میکشید.
بر اساس این منطق، در شرایطی که شرکتها به دنبال حضور محلی پررنگتر هستند، آمریکا و اروپا با توجه به بازارهای بزرگ داخلیشان، باید قادر به جذب سرمایهگذاران جدید فراوانی باشند. فقط شرکتهای غربی نیستند که برخی از کارخانههایشان را به خانه باز میگردانند، بلکه برخی از شرکتهای برجسته بازارهای نوظهور همچون شرکت لنوو یا تاتا در حال سرمایهگذاری در برندها، ظرفیتها و کارکنان در غرب هستند. چنین تغییراتی نه تنها در بخش تولید، بلکه به طور فزاینده در بخش خدمات نیز در حال رخ دادن است. شرکتها ممکن است بخش آیتی و کارهای دفتری را به دیگر شرکتها در داخل یا خارج واگذار کنند یا آنها را به مراکزشان در خارج انتقال دهند. پس از کارهای پیچیدهای همچون تشخیص و تحلیل برای بانکهای سرمایهگذاری، برنامه نویسی نرمافزار، مرکز تلفن و مدیریت مرکز دادهها نخستین بخشهایی بودند که منتقل شدند.
همچون بخش تولید، آربیتراژ هزینه نیروی کار در بخش خدمات به سرعت در حال افت است و صرفهجویی کمتر در هزینهها مشکل فاصله را برای شرکتها جبران نمیکند. برونسپاری تکنولوژی اطلاعات و مشاغل معمول دفتری که پیشتر در کشور اصلی انجام میشد، با ناکامی گسترده مواجه شده است. برخی فعالیتها همچون مدیریت دادهها، که در سود شرکت به عنوان فعالیتی فرعی در نظر گرفته میشدند، اکنون جزء فعالیتهای اصلی محسوب میشوند؛ بنابراین بعید است که به تامینکننده سومی هزاران مایل دورتر واگذار شوند.