کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ين وزن آواز من است اگر مرا بسيار دوست بداري شايد حس تو صادقانه نباشد
من تو را چون عشق در سر كرده ام
من تو را چون شعر از بر كرده ام
من گل ياد تو را همچون خزان
در خيال خويش پر پر كرده ام
بي وفايي كردي و عاقل شدي !
من به عشق شومت عادت كرده ام
عشق ورزيدن به تو درد است درد!
من ز درد خويش هجرت كرده ام
كمتر دوستم بدار تا عشقت ناگهان به پايان نرسد
من به كم هم قانعم و اگر عشق تو اندك، اما صادقانه باشد من راضي ام
دوستي پايدار، از هر چيزي بالاتر است
مرا كم دوست داشته باش اما هميشه دوست داشته باش
اين وزن آواز من است بگو تا زماني كه زنده اي،
دوستم داري!
و من تمام عشق خود را به تو پيشكش مي كنم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سر هر کوچه میگویند سلام
اما بهتر نیست بگویی خداحافظ تا اینگونه
بدانی بودنت برای که مهم هست
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چقد سخته دست كسي رو كه دوسش داريــــــ
تودست كسه ديگه ببيني و نتوني چيزي بگيــــ
جز اين كهـــــــ :
بگي آهـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــاي غريبهــــــــ
مواظب عشقمـــــ باش...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهايي همين است ، تکرار نامنظم من بي تو
بي آنکه بداني براي تو نفس مي کشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نیامدنت را به فال نیک می گیرم
از کجا معلوم
که می آمدی و خنده هایت
شبیه خنده های نامردان نشده بود؟
از کجا
که می آمدی و دست هات
به جای بوی نوازش من در خواب
بوی اسکلت هایی که هنوز نمرده اند نمی داد؟
به نیامدنت ادامه بده
شبی که رفتی
حسابی ماه بودی
از کجا که شبی که خدایی نکرده برمی گردی
ماه را زیر قدم های تند هوس آلودت
شکنجه نکرده باشی؟

مهدیه لطیفی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مـهـربـــانـی تـا کــی؟!

بـگـذار سـخـت باشــم و ســـرد ...

بـــاران کـه بـــاریــد

چـتـــر بـگـیـرم و چـکـمـــه !

خـورشـیـد کـه تـابـیــد

پـنـجـــره ببـندم و تـاریـــک ...

اشــــک کـه آمـــــد

دسـتـمــالـی بـــردارم و خـشـک ...

دل کـه رفـت

نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت ...!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آرام آرام،

آرام تر از تمام آرامه های کودکیم آمدی

و آرامشم را خط خطی کردی؛

و بعد
آرام رفتی
وهیچ نفهمیدی
در تمام این لحظه های آرام چه اضطرابی در من موج می زد
کاش یک لحظه،
جرات خواندن ناآرامی چشم های مرا
داشتی!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


همه رفتن‏‏،کسی دور و برم نیست…
چنین بی کس شدن در باورم نیست…
اگر این آخر و این عاقبت بود…
به جز افسوس هوایی در سرم نیست…
همه رفتن کسی با ما نموندش
کسی خط دل ما را نخوندش…
همه رفتن ولی این دل ما را
همون که فکر نمی کردیم سوزوندش
چه حاشا، تقه ای بر در نخورده!
که آیا زنده ایم یا جون سپرده!!
چه حاشا صحبتی حرفی کلامی…
که جز رفته پایین ما نمرده….
عجب بالا و پایین داره دنیا…
عجب این روزگاز دلسرد با ما
یک روز دور و برم صد تا رفیق بود
مرا امروز ببین تنهای تنها….
خیال کردم که این گوشه کنارا، یکی داره هوای کار ما را
یکی هم این میون دلسوز ما هست….
نداره آرزو ، آزار ما را
عجب بالا و پایین داره دنیا
عجب این روزگاز دلسرد با ما
یک روز دور و برم صد تا رفیق بود
مرا امروز ببین تنهای تنها….
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنوز هم میگویم

بعد این همه سال که تو نیستی...

"دلتنگی...

دلتنگی...

دلتنگی مرگ تدریجی ست!!!"

اما مانده ام...

بعد از این همه دلتنگی چرا هنوز نمرده ام!!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدایم مرا تنها مگذار
که من بی تو خسته ام
کسی در قلبم غوغا میکند
نمیدانم کیست
تنها میدانم
دیگر نمیتوانم
اشک بریزم
برای خود
نمیدانم
هر روز قسم میدهمت
تا ارامش کنی
اما او هر روز غمگین هست
هر روز قسم میدهم به دلی که شکست تا شادش کنی
اما هنوز غمگین هست
کاش هرگز با او اشنا نمیشدم
کاش هرگز نمیفهمید همچین کسی وجود دارد
کاش ان روز دستم میشکست و جوابش را نمیدادم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جز من اگرت عاشق و شیداست بگو
ور میل دلت به جانب ماست بگو
ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو،
نیست بگو،
راست بگو...!

 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وقتی نردبان "عقل" را میگذاری
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] تا [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]به خدا برسی،
خدا سر نردبان را می گیرد مبادا بیفتی!
اما وقتی که "دل" را نردبان می کنی
تا به او فقط کمی نزدیک شوی
پای نردبان را آنقدر تکان می دهد
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]تا هراسان، [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]دلگیر و درهم و شکسته[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] در آغوش او بیفتی[/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از جایی دیگر آمدم...
نه شاهزاده ام که سیاره ای کودکانه داشته باشم،
نه پیامبری که از آسمان باران بیاورم،
نه گم شده ام، نه به قصد ماندن آمده ام...
یک نفرم به اندازه ی خودم
این سینه ام مرا کشانده به شعر،
به چند کلمه شاعرانگی
که روی کاغذ بی انتهای دلم
سطری از شب و خاطره هایش بنویسم...

اگر ساده است تو ببخش...
 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=5]چه رسم جالبی است،

محبتت را میگذارند پای احتیاجت،

صداقتت را میگذارند پای سادگیت،

سکوتت را میگذارند پای نفهمیت،

نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت،

و وفاداریت را پای بی کسیت،

و آنقدر تکرار میکنند که خودت

باورت میشود که تنهایی و بی کس و محتاج....!!!
[/h]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
میان جمع تنهایم

گهی یک نقطه در مترو

زمانی مشتری هستم

بهر صفی منم اول

نمیدانم چه می پایم

تعامل میکنم با خلق هر لحظه

فک و فامیل و همکاران بی مزه

دریغ از یار و همتایم

که تنهائی ندارد لطف سابق را

که اسراف است بی مصرف نمودن

عشق عاشق را

کنون سوی تــو می آیم

دوای درد تنهائی سرم بر شانه ات باشد

دگر هر جا روم دل در جوار خانه ات باشد

که شد زنجیر در پایم.


 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
صبر کن سهراب!
آری…
تو راست می گویی آسمان مال من است
پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین،مالِ من است!
اما سهراب تو قضاوت کن ،
بر دل سنگ زمین جای من است؟!
من نمی دانم که چرا این مردم ، دانه های دلشان پیدا نیست…
صبر کن سهراب!
قایقت جا دارد؟
من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم…



 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...

گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

گاهی دلگیری...شاید از خودت
.


 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ليوان چايي روي ميز در انتظار يک بوسه است
نه تو مي آيي و نه او گرم مي ماند
چه گناهي دارد سماوري که داغ ديده است ؟؟؟

 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
کـاش وَقـتهـ ـایِ تــَنهـ ـایی
یــِکی از تو سایـه مـ ـی اومَد و مـِثلِ پــِسَرخالــه میگــُفـت
نــ ـون بـــِگیرَم
نـَـ ـفت بـــِگیرَم
دِلــِ ـت گــِـرِفتِه
مَنــَـ ـــم مــیگــُــفتــَم اره
بَعد فــَقــَط مینــِشَست کِنارَم و سکوت میکــَرد
مَنــَ ــم مِثلِ کــُـــلاه قِرمِزی سَرَمو میزاشتـــَ ـــم رو زانوش


 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهایی را دوست میدارم و سکوت را نیز
.
.

اما کاش گاهی
طنین نفس هایت
تنهایی و سکوت مرا در هم می شکست........
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گـــــــــاهــــــــی بایــــــد مانـــــــــد و تـــحـــــــــمــل کـــــرد . . .
شــــــایـــــد لــازم باشـــــــد
احســـــاســــمـــــــــان را نســـبــت بــه آدم هــا فـــرامــــوش کنیـــــــــــم
نــه خـــود آنـــهـــا را . . . . .


 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
اما ... فدای سرت... همین که همراهیم با زمان و زمانه عطر تو رو توی خونه ی تنهایی هام میپیچونه!....همین که استخوونام سبک میشن!...همین که با دلهره دو فنجون قهوه آماده می کنم...همین که آبروی دلم رو اینجا می برم...همین که دستم میلرزه تا صورتم زخمی بشه...همینا بسسسسمه...همه ی اینا رو میدونم...
آره... همه ی اینا رو می دونم...اما واقعا نمیدونم چرا عصر جمعه ها اینجوریه!؟!؟پر از دلتنگی...پر از نبودن...ازتهی سرشار...موذی...کشدار...تبدار...تو می دونی چرا؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا